̶M̶̶o̶r̶e

̶M̶̶o̶r̶e

ꪑ.𝘳☆ᦔꪖ𝘳ᥴꪗ☆

پارت 7

+ خانومه کیم

_ آ اومدی

+ میدونستی اینجا اتاق ممنوعس؟

_ ممنوعه ، نه نمیدونستم

+ هوم حتی خدمتکارا هم به جز خانوم جی اجازه اومدن به اینجا رو ندارن

_ آ..ها

+ تصور کنیم اینو میدونستی باز میومدی؟

_ آره میومدم

+ هع واقعا رو داری

_ من از خودم دستور میگیرم

+ درسته ، بابای جویی و چند نفر از اعضای شرکتش اومدن دارن پایین تو سالن حرف میزنن اومدم دنبالت که باهم بریم نمیخوام فک کنن قایمت کردم تازه ما به جز پروژه ی جونگ هان هم کارم هستیم بهتره بیای پایین باهات آشنا بشن دوروز دیگه هم مراسمی برای چند سالگی شرکتشون هست .. الان باهات آشنا بشن بهتره با این لباسا هم نیا رو تختم برات لباس گذاشتم تو سبک خودت بپوش بیا

_ اوم ممنون برو الان میام

+ باشه زود باش

Y/U

رفتم سمت تخت

یه شرتک لی و یه پیرهن سفید

ازون جایی که سوتین داشتم پس اوکی بود

لباسامو پوشیدم چهارتا دکمه باز گذاشتم که سوتین مشکیم نمایان شد

_ زیاده رویه ؟ آ بیخیال خوبه

موهامو مرتب کردم یکی از اتکلن هاشو برداشتم بوی محشری میداد زدم و رفتم پایین

وقتی رسیدم به سالن از گوشه دیوار آروم نگاه کردم

خب همشونو می‌شناختم یه جورایی قلب سئول بودن

جوآه بابای جویی همه چیرو تقریبا از همشون میدونستم جز جئون

با قدم های محکم کمرمو صاف کردم رفتم سمتشون

...

_ سلام آقایون چطوری جویی ؟

= ممنونم تو چطوری؟

_ خوبم ممنون

$ خوش اومدید خانوم ( بابای جویی

_ ممنون آقای جو آه

$ هوم همو می‌شناسیم ؟

_ ابرو هامو بالا دادم .. اوم شاید

+ بشین

_ با فاصله نه چندان زیادی پیشش نشستم جویی هم مبل جلوییمون که داشت دق می‌کرد

$ یه کمکی کنید شاید شناختم

_ کیم ا.ت

$ بهت زده ... او او همون رئیس باندی که پلیسا در به در دنبال مدرک ازشن؟

_ زدید به هدف

= باند ؟ مگه کوکی به این دختره پول نمیده ؟

_ خب آقایون کار چطوره

$ خوبه خانوم کیم چی بگیم

# اوم برای ما که خوبه ( کای یکی از همون سهام دارا

_ اوم خوبه

# مال شما چطور

_ خوبه که پلیسا در به در دنبالمن ( خنده از روی قدرت


KooK

از حرفای بابای جویی تعجب کردم

فک کنم همون قدر که می‌گفت قدرتمنده....

■■■■■■■■■■■

# اگه درست بگم تو و ...

+ برای اینکه اسممو نگه پریدم وسطه حرفش

اوه بعله بعله رقیبیم

_ فهمیدم چیشد در گوشش آروم گفتم ...من که بالاخره اسمتو میفهمم

+ سرمو انداختم پایین آروم خندیدم

@ اقا نوشیدنی هاتون

+ بزارید رو میز

# خب همه وردارید

$ بزنیم به سلامتی کسب و کارمون

_ بسلامتی ..... یه لیوان شامپاین رو یه سره رفتم بالا

که برام خیلی عادی بود ولی بقیه با تعجب نگاهم میکردن

# خوب نیست اونطوری میخوری

_ عادته عادت دارم باید سر بکشم

+ در گوشش گفتم ... زیاده روی نکن

_ اوک

$ خب خانوم کیم شنیدم با

+ دوباره ... اوه بعله همکاری شروع کردیم

_ خیلی سعی می‌کردم اسمش رو نفهمم ازین موضوع خنده ی ریزی کردم

اوه بعله یه همکاری داریم

= هوممم ایشالله که به خوبی میگذره ( کنایه

_ اوه بعله بعله بعله قطعااااا خوب میگذره 🤣

= اوم بعله

Y/U

بعد کلی حرف رفتن من و اون موندیم

+ هوم لباست اندازس

_ اوم اره

+ وقت نشد برات لباس خواب بگیرم باید دوباره لباسای منو بپوشی

_ اوم باشه

+ پس بریم اتاقم

_ اوم بریم

○●○●○●○●○●●●●●●●●

_ مگه اینجا ممنوعه نبود

+ تو دیگه اومدی ...کمدم و باز کن ببین چی میتونی بپوشی ... منم میرم بالکن

_ باش

شروع کردم کمدشو گشتن بالاخره یه پیرهن کوتاه با یه شلوارک پیدا کردم

لباسامو عوض کردم چون شلوارک برام بزرگ بود انقدر بندشو کشیده بودم که گفتم الان پاره میشه

...

نگاهی بهش انداختم تکیه داده بود

منم به چارچوب در تکیه داده بودم همینطوری نگاهش میکردم

+ سنگینی نگاهی رو رو خودم حس کردم..... پوشیدی ؟

_ اوهوم ...جئون یع سوال

+ سمتش برگشتم نزدیکم شد.. بعله؟

_ تو میخوای با جویی ازدواج کنی ؟

+ هع مگه دیوونم فقط بخاطره اینکه دلش نشکنه باهاشم هرچند بشکنه برام ذره ای مهم نیست ولی باباش خیلی از کارمو راه میندازه

_ یعنی دوسش نداری ؟

+ اصلا

_ اووووهوم .... رفتم به میله تکیه دادم چشمامو بستم خودم و سپردم دست باد

+ موهاش رو باد تکون میداد غرقش شده بودم چرا انقدر خواستنی بود ؟... دیگه نتوستم خودمو کنترل کنم رفتم پشت سرشو دستمو گذاشتم رو میله و سرم و فرو بردم تو گردنش بوی بهشت میداد ....

اوم چرا انقدر بوی خوبی میدی؟

_ جئون چیکا..چیکار میکنی ... برگشتم سمتش

+ فاصلمون رو صفر کردم ..... جئون نه جئون جونگکوک

_ پس .. پس اسمت اینه

+ اوهوم ...سرمو نزدیک تر کردم و به لباش خیره شدم

_ جو..

+ شششششش ... اجازه هست که مال من‌ باشن؟

و ...

_________________

خب خوش اومدی بیا بیرون از تخیلات😂

امید وارم ازین پارت خوشتون اومده باشع

کامنت یادتون نرههه 🥺🤍💛💙

Report Page