̶M̶̶̶o̶r̶e

̶M̶̶̶o̶r̶e

ꪑ.𝘳☆ᦔꪖ𝘳ᥴꪗ☆

پارت 4

_ هیییی وای یادم رفته بود

+چیرو ؟

_ بچه ها

+ بچه ها کین ‌؟

_ دوستام دیگه

+ اها ادمات فک میکردم تنها کار میکنی

_ اولا ادمام نه من این تو نیستم ما یه چیزی این خانواده ایم دوما درسته تنها کار میکنم اینطوری نیست بهشون بگم برن انجام بدن باهم انجام میدیم ولی نقشه ها با منه

و اینکه منظور از تنها بودن اینه که از کسی دستور نمیگیرم الانم ما همکاریم فکرای دیگه نکن که قرار داد کنسله

+ اوکی حالا عصبی نشو ...نیشخند

_ گفتم بدونی ، حالا هم باید به بچه ها بگم اینجام وگرنه نگران میشن

+ اوکی زنگ بزن بگو بیان درمورد نقشه باهم حرف بزنیم

_ اوکی

+ اها راستی چرا دادی کمکم میکنی جونگ هان رو از بین ببرم ؟مگه اون تورو بزرگ

_ حرفشو قطع کردم ، نخیر ببین گفتم فقط اون خونه داد بهم هرچند که هرروز یه جا دیگه میخوابیدم ، ولی از باطن اون خبر دارم همچین خوب نیست و اینکه نسبت بهش بی حسم یعنی دلم نمیسوزه ازون ور کینه ای هم ندارم اوک ؟

+ اوکی متوجه شدم

_ خب بریم که زنگ بزنیم

-----------------------------------------------○

Y/U

زنگ زدم که مین هو ( دوست ا.ت که از 14 سالگی باهمن)

با بچها بیان خونه ی جئون

》》》》》》》》》

_خب گفتم دارن میان

+ قابل اعتمادن

_ خندیدم تو به من اعتماد نداری به حالت چه فرقی میکنه بدونی اونا قابل اعتمادن یا نه ؟

+ هع ولی خب بازم باید بدونم

_ اوکی همشون قابل اعتمادن 5 تان زیاد نیستن از بچگی دوستیم

+ هوم خوبه .. اسما ؟

_ مین هو ، جیا ، سه یون ، سوهو ،پیو

+ اوم اوکی

_ با همه صمیمی تر مین هو هست که باهاش خیلی نزدیکم

+ مین هووو... اوکی

_ اتفاقا سریع داره پیش میره

+ اوم خوبه چون سع روز وقت داریم برای بهم زدن کارای جونگ هان

_ اوممم سه روز

@ اقا مهمون داریم

+ اومدن

_ باهم رفتیم پایین تو حال ، بچه هاااا

پریدم بغلشون بقلم کردن

* داشتیم نگران می‌شدیم

_ نگران نشین خوبم

+ سلام

* اوم سلام شما؟ راستی ا.ت اینجا چیکار میکنی ؟

+ اوم ا.ت اسمت ا.ته پس

_ مین هو توهم نمیتونی جلوی دهنتو بگیری هوم ؟

* اوپس ببخشید

+ بیاید بشینید حرف بزنیم

* اوک بریم

¥ بریم

________________________________

نظر فراموش نشه 🥺🍭💞



Report Page