تلخ و شیرین سکونت در سرزمین آفتاب تابان
* چه سالی از ایران خارج شدی؟
سال 91 از دانشگاه توکیو بورسیه گرفتم و همان سال به ژاپن آمدم. البته قبل از آن در سال 89 برای گذراندن چند دوره تحقیقاتی و آموزشی به فرانسه رفته بودم.
* پس تجربه مهاجرت به دو کشور کاملا متفاوت را داری. زندگی ژاپن و فرانسه را در قیاس با هم چطور میبینی؟
شرایط تحصیل در ژاپن و فرانسه خیلی متفاوت است. در ژاپن به دانشجویی که با بورسیه تحصیلی دولت وارد دانشگاه بشود خوابگاه میدهند. یعنی دانشجو به محض ورود به فرودگاه، آدرس خوابگاه را دارد و جای زندگیاش حداقل به مدت شش ماه تا یک سال رزرو است. معمولا در بخش دانشجویان بینالملل حتی به دانشجو اطلاع میدهند که با چه قطاری میتواند به آدرس خوابگاه مورد نظر برسد. ژاپن از این لحاظ در مقایسه با کشورهای اروپایی بسیار منضبط و مرتب است.
* خب تو بورسیه داشتی. دانشجویانی که چنین امکانی ندارند در ژاپن برای سکونتشان چه شرایطی وجود دارد؟
برای دیگر دانشجویان خارجی، خانههایی با اتاقهای ده پانزده متری و اجارههای بالا در نظر گرفته شده که اغلب صاحبخانههایشان انگلیسی بلدند و بدون اینکه کارت اعتباری داشته باشید برایتان قرارداد یکماهه منعقد میشود و وقتی کارهای بانکیتان روی روال افتاد پول را پرداخت میکنید. در ژاپن اگر بورس گرفته باشید به دردسر نمیافتید و اگر غیر بورس هم باشید معمولا میتوانید خانه اجاره کنید. در اینجا فضاهایی شبیه مهمانسرا هست و اغلب دانشجویانی که برای فرصتهای مطالعاتی زیر یک سال به ژاپن میآیند خیلی راحت میتوانند این قبیل فضاها را اجاره کنند. چون در دسترس است و روال پیچیدهای ندارد و دانشجو هزینه یک اتاق را میدهد و سرویس و آشپزخانه مشترک است. معمولا دانشجوهایی که خودشان آمدهاند در این قبیل ساختمانها اقامت میکنند.
* این نظم و انضباطی که از آن حرف میزنی، در فرانسه وجود نداشت؟
در مورد فرانسه ـ لااقل آنطور که من تجربه کردهام ـ باید بگویم تا وقتی وارد کشورشان نشوی فضایی برای سکونت برایت در نظر نمیگیرند. در فرانسه هیچکس را نمیشناختم و جایی را بلد نبودم. من بودم و چمدانهایم. تنها چیزی که میدانستم این بود که تا وقتی محل اقامتم معلوم شود، میتوانم در خانهآپارتمانهای کوچک، چیزی شبیه متل، اقامت کنم. تازه من در شهر نه چندان بزرگی مثل بوردو درس میخواندم و وقتی وارد فرانسه شدم، از پاریس به آنجا رفتم. بدون هیچ زمینه ذهنی یا راهنمایی یا کمکی. خلاصه اینکه امکاناتی در اختیار من دانشجو قرار نداده بودند. در مجموع میتوانم بگویم در مقایسه با ژاپن، شرایط فرانسه تا حدودی نابسامان بود. البته در فرانسه این فرصت مغتنم نصیبم شد که با معرفی یکی از دوستانم دو هفته در منزل یک خانواده ایرانی ساکن شوم و به کمک آنها خوابگاه پیدا کردم و نمیدانم بدون چنین کمکی ممکن بود شروع زندگی در فرانسه چقدر سختتر شود.
* در ژاپن چه مدت توانستی از امکانات سکونتی دانشگاه استفاده کنی؟
سه سال اولی که در ژاپن بودم توی خوابگاه زندگی میکردم. خوابگاه ما بینالمللی بود و همه ساکنانش خارجی بودند. نگهبانها و مسئولین خوابگاه تقریبا همه انگلیسی میدانستند و شرایطش با زندگی واقعی و عینی در ژاپن خیلی فرق داشت. مثلا فرصتهای ویژهای برای حضور در برنامههای فرهنگی ژاپن در اختیار ما قرار میدادند تا بتوانیم با مردم و فرهنگ آنها تا حدودی ارتباط برقرار کنیم. در مجموع جامعه ژاپن، جامعه سختی است و بالطبع خانهیابی هم در اینجا شرایط سختتری دارد، چون ژاپنیها به خارجیها اعتماد ندارند. نژادپرست نیستند اما به خارجیها حالا از هر کشوری که باشند، اعتماد ندارند. به همین دلیل طول میکشد تا دانشجو جا بیفتد و بتواند خانهای در اینجا اجاره کند. صاحبخانهها در توکیو ترجیح میدهند خانه را به کسی اجاره بدهند که کار ثابت دارد و بیمه ثابت پرداخت میکند تا یک دانشجو. برای همین خوابگاههای دانشجویی مخصوصا خوابگاههای بینالملل برای دانشجو راحتترند حتی اگر هزینه زندگی خوابگاهی تفاوت چندانی با سکونت در خانه نداشته باشد. در مجموع اینجا شرایط خوابگاههای بینالمللی طوری است که بچههای خارجی کمتر احساس سختی کنند. خوابگاهی که من در آن ساکن بودم در یکی از مناطق توریستی بیرون از توکیو قرار داشت و هرکدام از دانشجوها اتاق خودشان را داشتند. متاهلها ساختمان جدا داشتند و برای بچههای مجرد هم ساختمانهایی در نظر گرفته بودند. دانشجوی بورسیهدار به محض حضور در توکیو به ساختمان A میآمد؛ جایی با اتاقهای خصوصی و آشپزخانههای مشترک؛ با این هدف که دانشجوها به بهانه آشپزی با هم آشنا شوند و کمتر احساس تنهایی کنند. بعد از مدتی هم دانشجویان را به ساختمان B منتقل میکردند با اتاقهایی بزرگتر و آشپزخانه مستقل. البته گاهی اتاقها شرایط چندان مطلوبی نداشتند. مثلا من شش ماه اول سکونتم در اتاقی 9 متری گذشت با یک دستشویی کوچک، و حمام و آشپزخانه مشترک.
* به سخت بودن جامعه ژاپن اشاره کردی و اینکه اهل تعامل و اعتماد به بیگانه نیستند. زندگی در خوابگاه چه نقشی در تسهیل این مساله داشت؟
با ژاپنیها نمیشود دوست شد و ارتباط با آنها خیلی سخت است و به همین دلیل فرد خیلی بیشتر احساس تنهایی میکند. این مشکل را همه خارجیهایی که در ژاپن زندگی میکنند دارند. به همین دلیل خوابگاههای بینالمللی در ژاپن رواج دارد و خود دانشجوها هم ترجیح میدهند در این خوابگاهها بمانند. در خوابگاه بینالمللی جشن و برنامههای مختلف به راه بود و مدام همدیگر را میدیدیم و همین باعث میشد کمتر احساس تنهایی کنیم.
البته سکونت در این خوابگاهها هم بازه زمانی دارد و دانشجو نمیتواند در تمام طول تحصیلش در آنجا بماند. خوابگاههای دانشگاههای خصوصی شرایطشان فرق دارد اما در خوابگاههای دانشگاههای دولتی معمولا دانشجو بیشتر از یک سال نمیتواند بماند. البته خوابگاه بینالمللی بزرگی که من سه سال در آن ساکن بودم، قوانینش را تغییر داده و دانشجوها تا سه سال میتوانند در آن بمانند. بعد از آن دیگر نمیتوان در خوابگاه ماند و باید وارد شهر شد و جایی برای زندگی دست و پا کرد.
* از میان زندگی خوابگاهی و زندگی مستقل، کدامشان را انتخاب میکنی؟
به نظرم این مسأله بستگی به روحیات افراد دارد. من از شلوغی خوشم میآید و چون خوابگاه پر از آدمهای مختلف بود و میتوانستم دوستان زیادی داشته باشم آنجا را دوست داشتم. در عین حال استفاده از سرویس بهداشتی مشترک یا آشپزخانه مشترک برایم خیلی سخت بود چون ما ایرانیها روی بهداشت حساسیت داریم. آشپزخانه مشترک، اگر کمی وسواس نظافت داشته باشید کار را برایتان سخت میکند. شاید بتوان چند ماهی در این شرایط دوام آورد اما برای دو یا سه سال واقعا سخت است. بنابراین داشتن حداقل امکانات اولیه در اتاقی که دانشجو در آن زندگی میکند مطلوبتر است و احساس امنیت بیشتری به آدم میدهد. البته ژاپن در مجموع کشور امنی است اما خب در فرانسه آپارتمانهایی بود با چهار اتاق و حمام و دستشویی مشترک. درِ آن اتاقها را میشد با یک لگد معمولی هم باز کرد. برای همین در فرانسه بچههایی که با هم خانه میگرفتند حتما همدیگر را میشناختند. خانه اشتراکی در فرانسه راحتتر گیر میآمد اما در ژاپن اینطور نیست که به چهار نفر خانه اجاره بدهند، البته در مواردی اتفاق میافتد اما مثل اروپا رواج ندارد.
* جدیترین مشکل سکونتیای که تا به حال با آن مواجه بودهای چیست؟
در کشوری مثل ژاپن هزینه بالای جابجایی و اجارهبها مشکل بزرگی است. در اینجا، هم چیزی شبیه پول پیش ما مرسوم است و هم چیزی به اسم «Key money» که داستان جالبی دارد و سابقهاش به جنگ جهانی دوم برمیگردد. در زمان جنگ دوم جهانی ژاپنیهایی که خانههایشان را در بمباران از دست میدادند، وقتی در خانه شخص دیگری مستقر میشدند مبلغی را به عنوان هدیه تشکر به صاحبخانه میدادند مبنی بر اینکه خیلی ممنون که به ما که جا دادهاید. این رسم در ژاپن همچنان باقی مانده و معمولا هم پول زیادی است. پول اجاره به اندازه نصف پول پیش خانه است و «Key money» هم در همین حد است. حتی در خوابگاه هم اجاره ماه اول دو برابر است و از ماه بعدی عادی میشود و هنوز هم نمیدانم علتش چیست. برای تمیز کردن خانه هم هزینه زیادی باید پرداخت. هزینه بنگاهدار هم این وسط هست و... خلاصه گاهی میبینی در ماه اول قرارداد هزار و پانصد دلار تا دو هزار دلار هزینه اجاره و پول پیش و تمیزکاری و پیشاجاره میدهی که طبیعتا مبلغ زیادی است. یک مشکل دیگر هم این است که برای اجاره خانه حتما باید یک نفر شما را ضمانت کند؛ تازه این شخص یا باید ژاپنی باشد یا فامیل درجه یک تو باشد. از آنجا که معمولا اینجا کسی فامیل درجه یک ندارد، قضیه ضامن (گارانتر) هم ماجرایی شده برای خودش! به همین خاطر برای تسهیل در کار خارجیها و بهویژه دانشجویانی که نمیتوانند ضامن داشته باشند، شرکتهایی تاسیس شده که ضمانت دانشجو را برعهده میگیرند. البته شرایط متاهلین در ژاپن بهتر از مجردهاست چون شهرداری خانههایی در اختیار متاهلین میگذارد که برای اجاره این خانهها به صورت قرعهکشی ثبت نام میشود. این خانهها اجارههای خیلی پایینی دارند و معمولا از ایستگاههای مترو دورند و البته هیچ امکاناتی ندارند و مستاجر باید از لامپ گرفته تا کولر و غیره را تهیه کند اما خب چون اجاره پایینی دارند و خانههای بزرگی هستند بچههای متاهل میروند سراغ این خانهها چون دردسرهای ضمانت را ندارند. البته تعداد این خانهها هم محدود است. یک امکان جالب و عجیب دیگر برای اجاره مسکن با قیمت پایین در ژاپن، خانههایی است که در آنها کسی فوت کند. ژاپنیها معتقدند تا یک سال نباید در این خانهها زندگی کرد چون شگون ندارد! مبلغ اجاره چنین خانههایی نصف میشود و معمولا خارجیها میروند سراغ همین خانهها.
بعضی خانههای ژاپن هم قوانین عجیب و غریبی دارند؛ مثلا خانه من «سازممنوع» و «حیوانممنوع» است یا اگر دوستی به من سر بزند و چند روزی میهمانم باشد، همسایهها با ضامن من تماس میگیرند که ماجرا چیست؟ ژاپنیها قانون دارند و قانون را هم باید هر طور شده رعایت کرد.
* خب الان که دیگر در خوابگاه به سر نمیبری، همخانه داری یا تنها زندگی میکنی؟ در مجموع نظرت درباره زندگی اشتراکی چیست؟
من طرفدار زندگی اشتراکی هستم چون به مراتب بهتر از تنهایی است. اما متاسفانه در اطرافم خانم ایرانی که مجرد باشد و بتواند با من زندگی کند نداشتهام. اغلب دوستانم متاهلاند و با همسرانشان به ژاپن آمدهاند. در مقایسه با اروپا و آمریکا، خیلی از ایرانیهایی که به ژاپن میآیند متاهلاند مخصوصا خانمها. برای همین تجربه زندگی با همخانه را ندارم. زندگی اشتراکی خیلی بستگی به خلق و خوی آدمها دارد. چیزی که در این 10 سال از ایرانیها دیدهام این است که برعکس خارجیها وقتی نسبت فامیلی و خونی و خانوادگی ندارند نمیتوانند به راحتی با هم کنار بیایند. حریم شخصی ایرانیها خیلی وسعت دارد و آدمها را وقتی از یک حدی به آنها نزدیکتر میشوند نمیتوانند تحمل کنند و به خاطر مسائل جزیی و پیش افتاده به مشکل میخورند و نمیتوانند به اشتراک برسند. حس اولویت دادن به خود در ما ایرانیها نسبت به ملتهای دیگر بیشتر است. برای مثال چینیهایی را دیدهام که چهار پنج نفر آدم در یک خانه پنجاه متری زندگی میکنند یا وقتی در فرانسه بودم دوستان ایتالیایی و فرانسویام با هم زندگی میکردند و من خوابگاه داشتم. در مجموع با خارجیها میشود به صورت اشتراکی در یک خانه زندگی کرد اما با ایرانیها یا باید خیلی رفیق و صمیمی و دوست باشی جوری که مثلا ده سال از دوستیتان با هم بگذرد یا نسبت خانوادگی و فامیلی نزدیک داشته باشید. یکی از معایب زندگی اشتراکی این است که آدمها خواه ناخواه وارد حریم خصوصی یکدیگر میشوند و از زندگی هم باخبر میشوند و این وسط اگر کسی مشکل یا مساله جدی داشته باشد خیلی برایش سخت خواهد بود. در عین حال لطف این نوع زندگی این است که تنهایی در خارج از کشور مخصوصا برای خانمها مساله بسیار عمیقی است. همسو شدن با یک جامعه جدید هم سختی خودش را دارد و در ژاپن سختتر است و شما نمیتوانی خودت را با فرهنگ ژاپن وفق بدهی حتی کسانی که سی سال است اینجا زندگی میکنند همین مساله را دارند چون ژاپن همانطور که گفتم جامعه بستهای دارد که خارجی را نمیپذیرد. فرقی هم ندارد چقدر ژاپنی بلد باشید. این جامعه آنقدر به خارجیها اعتماد نمیکند که شما یک دوستی عمیق و پایدار و از ته دل داشته باشید. در حالی که اهالی جنوب اروپا مثل فرانسویها یا ایتالیاییها اصلا اینطور نیستند. من در اینجا دوستان آمریکایی هم دارم که واقعا با آنها صمیمیام ولی با ژاپنیها نمیشود صمیمی شد. به همین دلیل معضل تنهایی و فشار کاری در ژاپن خیلی زیاد است. حجم کار ما اینجا در مقایسه با کشورهای دیگر خیلی بیشتر است و استرسی که از طرف دانشگاه به ما وارد میشود بسیار زیاد است. بچهها از نظر عاطفی خیلی تحت فشارند چون بیشتر وقت ما صرف کار و درس میشود، به طوری که حتی یک دیدار ساده با دوستان هم ممکن است ماهی یکبار یا دو سه ماه یکبار دست بدهد. جوّ اینجا خیلی خشک و جدی است. به همین دلیل اگر با کسی زندگی کنید بخشی از این فشار را ولو در حد چند جمله همصحبتی میتوانید کم کنید. بارها دیدهام دانشجویانی از اروپا و آمریکا و ایران رها کردهاند و رفتهاند و میگویند احمقانه است که آدم بخواهد اینطور کار کند یا دانشجویانی را دیدهام که به مشکلات عاطفی وحشتناک و شدیدی دچار شدهاند. اینجا همه خارجیها با هم میگردند چون یک درد مشترک دارند و آن فشارهای روانی جامعه ژاپن است که هیچ جوری نمیتوانند آن را به تنهایی رفع کنند. البته مسئولان بخش بینالملل دانشگاه هم خیلی سعی میکنند به بچهها کمک کنند که افسردگی نگیرند.
* چقدر طول کشید تا قلق خانهیابی در ژاپن را بشناسی؟
در ژاپن این روند طول میکشد. خیلی وقتها نباید کوتاه آمد. باید با بنگاهی و ضامن و صاحبخانه چانه بزنی تا قیمت را پایین بیاورند. همیشه هم باید یک نفر را که ژاپنیاش خیلی خوب است با خودتان همراه ببرید.
* در جایی از صحبتهایت اشاره کردی که هزینه جابجایی در ژاپن خیلی بالاست. در این باره بیشتر توضیح میدهی؟
شرکتهای حمل و نقل بار قیمت بالایی دارند و من دیدهام کسانی که گواهینامه ژاپنی یا گواهینامه بینالمللی دارند ماشین کرایه میکنند و خودشان بارشان را جابجا میکنند تا هزینه کمتری بدهند. در زمینه جابجایی مانند اغلب کشورهای توسعهیافته مسائل دیگری هم وجود دارد. مثلا وقتی بخواهی از خانهای نقل مکان کنی نمیتوانی وسایلی را که لازم نداری در آن خانه رها کنی یا دم در بگذاری. بلکه باید بروی شهرداری به بهای وسایلی که داری برچسب بخری و این وسایل را ببری دستدومفروشی. برای همین در سایتهای مختلف مدام میبینید عدهای که میخواهند از ژاپن بروند یا اسبابکشی کنند وسایل خانهشان را با قیمت پایین یا حتی مجانی برای عرضه گذاشتهاند که مجبور نشوند به شهرداری پول برچسب بدهند.
* هیچوقت تلاش کردهای خانهات را با حال و هوای ایرانی تطبیق بدهی؟
در خانه من، هم از نشانههای ایرانی و صنایع دستی ایران چیزهایی هست هم از برخی المانهایی که در فرهنگ ژاپنی دوست دارم و حتی فرهنگهای دیگر. نمیتوانم بگویم خانهام دقیقا ایرانی است یا ژاپنی. دوستانم معتقدند خانه من فضای خانههای ایران را دارد. سعی میکنم خانهام را گرم نگه دارم. دلم نمیخواهد خانهام شبیه هتل باشد. اساسا زندگی در خارج از کشور اینطوری است که چند سال که میگذرد دلت تنگتر میشود و بیاختیار وسایل ایرانی در خانهات بیشتر میشوند و کمکم علاوه بر آن چهار وسیله کوچک و فرش و تابلو، چیزهای دیگری که حال و هوای ایرانی دارند به وسایل خانهات اضافه میشوند. بعد از آن یک دست لباس سنتی ایرانی میگیری. بعد سعی میکنی غذاهای ایرانی بپزی و خلاصه هر چه بیشتر میگذرد بیشتر به فرهنگی که ترکش کردهای متمایل میشوی. شاید برای همه ایرانیها اینطور نباشد اما اغلب همینطورند. البته در ژاپن معمولا ایرانیها ماندگار نمیشوند اما همان تعداد معدودی که سالها از حضورشان در اینجا میگذرد، واقعا ایرانیتر از ایرانیهای داخل کشور زندگی میکنند. انگار به فرهنگ ایران وسواس دارند و اصرار دارند آداب و رسوم خاص ایرانی را به جا بیاورند و هر جا میروند خودشان را ایرانی معرفی کنند. شاید جای این بحث اینجا نباشد اما سفارت ما در ژاپن بر خلاف کشورهای دیگر حرکت خاصی در زمینه معرفی فرهنگ ایرانی انجام نمیدهد. ایرانیهایی که در ژاپن هستند به خاطر ماجراهایی که در دهه 60 با مهاجرت ایرانیها به ژاپن اتفاق افتاد، تصویری منفی از ایران دارند. در حال حاضر ایرانیهای ساکن در ژاپن سعی دارند ایران را به درستی به ژاپنیها معرفی کنند. ژاپنیها تصورات عجیب و غریبی درباره ما دارند و فکر میکنند ایران بیابانی است با مشتی شتر و خیمه و پر از جنگ و بمب! فکر میکنند همه مردان ایرانی چاه نفت دارند و همه زنهای ما کتک میخورند! شاید بخش عمده این تصورات حاصل شیطنت رسانهها باشد اما واقعیت این است که کشور و دولت ما هم برای ژاپنیها این مساله را شفاف نکرده است. به همین دلیل ایرانیهای مقیم ژاپن چند برابر دیگران باید زحمت بکشند که خودشان را معرفی کنند و دائما فتسیوال بگذارند و خیلی خوب رفتار کنند و کاملا مبادی آداب باشند که یک وقت ژاپنیها نگویند پس تصویری که ما از ایرانیها داریم درست است. بین ژاپنیها معمولا میهمانی دادن در خانه مرسوم نیست و خب ما اینجا این کار را میکنیم. آنها را دعوت میکنیم. هدیه و سوغات برایشان میبریم و مدام در حال برگزاری مراسمهایی برای معرفی درست ایران به ژاپنیها هستیم تا آن تصویر غلط را درست کنیم و بگوییم ما هنر و شعر و موسیقی و صنعت و تکنولوژی داریم و کشوری بدوی و اهل جنگ نیستیم. به نظر من دیپلماسی فرهنگی ایران در ژاپن بسیار ضعیف است. شما فکرش را بکنید در یکی از پارکهای توکیو به خاطر همان مسائل دهه 60 ـ در حالی که در ژاپن جز به زبان خودشان و انگلیسی چیزی نوشته نمیشود ـ خیلی درشت و بزرگ نوشته شده بود «از چادر زدن و تخت زدن در اینجا خودداری کنید». به فارسی! خیلی آبروریزی بود. آنقدر ایرانیهای اینجا رفتند و آمدند و با شهردار و مسئولان توکیو حرف زدند تا بالاخره آن نوشته را از توی این پارک برداشتند. شاید تلاش ایرانیان ساکن در ژاپن تا حدودی به بار بنشیند اما سفارت ما هم باید فکری بکند نه اینکه همه ماجرا را بیندازد گردن ایرانیهای مقیم اینجا. هر چقدر هم ما تلاش کنیم کافی نیست. این دولت است که باید سفارش مقاله خوب درباره ایران بدهد، تئاتر خوب بیاورد، فستیوال خوب برگزار کند تا تصور غلط ژاپنیها را درست کند. ما فکر میکنیم هر که میخواهد دربارهمان بداند باید به ایران بیاید تا بفهمد کشور ما چطور است، اما ژاپنیها نمیآیند چون رسما فکر میکنند همین که پایشان به ایران برسد در فرودگاه دستگیر میشوند. حتما علاوه بر موج مهاجرتی ایرانیان در دهه 60، رسانهها در شکلگیری این تصویر غلط نقش دارند و این وسط ما مظلوم واقع شدهایم اما خب باید اقدامی علیه این تصویر غلط انجام بدهیم. خلاصه اینکه بله، المانهای ایرانی در خانه من زیاد است چون هم نمیخواهم فراموش کنم از کجا آمدهام و هم میخواهم اثبات کنم که ما از جایی آمدهایم که خیلی چیزهای خوبی دارد.
* پیشنهادت به دانشجویان ایرانی که تازه به ژاپن آمدهاند یا درصدد رفتناند چیست؟
دانشجویانی که برای تحصیل میخواهند به ژاپن بیایند نگران نباشند چون سیستم دانشگاهی ژاپن آنقدر مراقب بچههای خارجی است که سال اول تقریبا همه چیز دستشان میآید. حتما سختیهایی هم دارد اما تا وقتی که جا بیفتند دولت ژاپن از آنها مراقبت میکند. خوراکیهای ایرانی را که خیلی دوست دارند تا میتوانند با خودشان بیاورند چون تهیهاش اینجا خیلی سخت است. از فضای متفاوت ژاپن نترسند. این کشور، سرزمین امن و قانونمندی است و همه چیز در اینجا پیشبینی شده برای همین اتفاقی برایشان نمیافتد. بیگانه بودن بیش از حد محیط فشارهای خودش را دارد اما در مقایسه با خیلی از کشورهایی که به آنها سفر کردهام ژاپن یکی از بهترین کشورها برای ادامه تحصیل است. حتی میتوان یک نوجوان هفده هجده ساله را فرستاد اینجا با این اطمینان که در امان خواهد بود؛ زیرا دولت ژاپن یک خانواده ژاپنی آشنا با فرهنگ خارجیها را موظف میکند که از دانشجوی نوجوانی که برای شروع تحصیلات دانشگاهی به ژاپن آمده مراقبت کنند و به او سر بزنند و راه و چاه را به او نشان بدهند. اگر کسی بنا به دلایلی نمیخواهد بچهاش را به اروپا یا آمریکا بفرستد میتواند او را به ژاپن بفرستد چون فرهنگ بسیار سالمی دارند و بچه به انحراف کشیده نمیشود. وقتی از ایران خارج شدم خیلی جوان بودم. در فرانسه خانوادهام مدام نگرانم بودند اما در اینجا نه. هر ساعتی از شبانهروز تا دو و سه نیمهشب هم اگر بیرون باشی حتی اگر دختر تنها باشی هیچ اتفاقی برایت نمیافتد. بنابراین زندگی و تحصیل در ژاپن، اگر مشکل دلتنگی را کنار بگذاریم، در مقایسه با بسیاری از کشورها تجربه امن و مفیدی است.