یک بام و دو هوا

یک بام و دو هوا

میلاد خوش تراش لنگرودی


دیروز گزارشی می دیدم در صدا و سیما در تائید حجاب و عفاف که بیشتر شرکت کنندگان در مصاحبه، افرادی بودند که با مصادیق نظام جمهوری اسلامی در قبال انتخاب پوشش، محجبه محسوب نمی گردند، گزارشی که انتهایش بر طبق کلیشه ها چنین نتیجه گیری شد که حجاب خوب است حتی برای شما دوست عزیزی که بدون نیت و بر مبنای غفلت بی یا بد حجابی را برگزیده اید.


مشکل دقیقا زمانی آغاز شد که حجاب و پوشش در موازات عفت و پاکدامنی تعریف گشت، تعریفی مختصر و نا مفید برای امری پیچیده که بنا بر سلایق انسان‌ها صرفا نشانگر نوع تفکرشان نبوده و نیست.


با تبلیغات رسانه ای و صرف بودجه های کلان تمام سعی‌شان را کردند که جامعه را به بهشت اجباری سوق دهند، فارغ از اینکه جامعه جهنم اختیاری را به ضرب و زور بهشت وعده داده شده ترجیح می داد، جامعه میل نداشت آدم‌ها را با طرز پوشش‌شان روی ترازوی ارزش گذاری قرار دهد اما دوستان اصولگرا انگار تعدی به سلایق شخصی را جزو بنیان های اساسی نظام می دانستند و آنقدر که نگران تار موی دختران بودند، نگران فقر و فحشا و بی عدالتی و دزدی نبودند.


تریبون های نماز جمعه بلایای طبیعی را محصول عقب رفتن روسری زنان می دانستند اما همان ها زمان انتخابات وقتی پای مشروعیت نظام در کار بود، عزت نظام را در گروه حضور آحاد ملت تعریف می کردند و از بی حجابان با عنوان زنان مومنه یاد می نمودند.

کاش آنقدر که برای تحکم و مشروعیت نظام از آبروی ملت مایه می گذاریم، فقط کمی در تعیین شعورشان با عفت جامعه بازی یک بام و دو هوا راه نیاندازیم.


مومنین محافظه کار یا مجاهدان راه حق، مسئله این است!


مهندس بازرگان خاطره ای شنیدنی دارد، می گفتند: "من سال‌ها از سِرّ یک آیه قرآن سر در نمی آوردم تا سرانجام به پیام ساده و سر راست آن پی بردم"

منظور ایشان آیه ۹۵ سوره نسا بود که از نامساوی بودن دو گروه نزد خدا سخن می گوید:

اول - مومنین محافظه کار غیر مبارز

دوم - مجاهدان با مال و جان در راه خدا


در این آیه پروردگار در فضیلت چنین ایثارگرانی صحه گذاشته و راه حق مدارانه آنها را به رخ عافیت اندیشان می کشد، اما در کمال ناباوری در انتهای آیه به هر دو گروه وعده نیکو می دهد.


مهندس بازرگان می گفتند: من با دید بشری، انتظار تهدید این گروه را داشتم، نمی فهمیدم چرا خدا به جای توبیخ، تشویقشان هم کرده است! این که توجیهی برای تنبلی آن‌ها به دست می دهد! تا بالاخره رمز این وعده را دریافتم، دیدم هرچند آن‌ها محافظه کار و ترسو هستند، اما همینکه خودی اند و به دشمن نپیوسته‌اند، باید جذبشان کرد و با تشویق و ترغیب تدریجا به تربیت و تعالی شان کشاند. اگر خداوند تنها به ایثارگران بها می داد، صفوف پایین تر با خود می گفتند که حالا که خدا دست رد به سینه ما زده است، بیا به هوس های دنیایی مان برسیم.


این برداشت مهندس بازرگان از هژمونی جذب حداکثری پرده برداری می نماید، هر چند جامعه سیاسی ما، امروز پیچیده تر و در هم تنیده گشته اما روح حاکم بر یک جامعه دینی بر مبنای وحدت رویه بنا نهاده شده است، بدان معنا که باید تبیین حقیقت به شکلی باشد که کسی از قطار مسیر حق جویی خارج نگردد.


موج عظیم انحصار طلبی و منفعت گرایی، بر ساحل عدل و آزادی هجوم آورده و گویی در این وانفسا، آنچه البته به جایی نمی رسد فریاد است.


جمهوری اسلامی مهمترین پایگاه خویش را از باور ملت بنا نهاده و اعتماد سر فصل مشترک مسیری بود که مردم برایش از جان و مال گذشتند، همانا در آن روزها ایثارگران جان و مال بودند که به وعده پروردگار لبیک می گفتند تا در لقای استقلال و آزادی کوه استقامت و ایثار بنا نهند و در این میان اگر هم عهدی بود پیوندی ناگسستنی بود میان باور و آرمان هایی که تعالی جامعه را نشانه رفته بود.


از میان آن خاستگاه عمیق انقلابی که خاستگاهش جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم تلقی می شد و فصل الخطابش قانون اساسی به عنوان سند چشم انداز توسعه محسوب می گشت، شرایطی به وقوع پیوست که بر معامله گران حقوق مردم افزود و منفعت و عافیت طلبی مومنانه جای آزادی و ایثار را تنگ نمود.


هدف از ذکر خاطره مهندس بازرگان، تشریح یک متد مومنانه در جامعه ایست که سنگ بنایش را تفکرات دینی شکل می دهد، جامعه ای که به گفته و تاکید بسیاری از کارشناسان دچار افول ارزش ها گشته است.


جامعه ما دچار یک ناهنجاری رفتاری گشته، بیماری طرد و تقابل تبدیل به یک هژمونی ناپایدار گردیده، در صورتی که سنگ بنای یک جامعه توسعه محور باید بر مبنای تجمیع و ترفیع بناگردد، باید فرصت رشد و باروری بر مبنای امید پایدار بماند، وگرنه عدم تقریر یک نقش مناسب برای افراد جامعه می تواند بر پیکره یکایکشان رنگ بی تفاوتی بپاشد و آنها را مبدل به قایق های کوچکی نماید که توان مقابله با موج های عظیم ظلم و فساد را نداشته باشند و در مقابل کج روی ها ایزوله گردند.

مولا علی نقش دانایان جامعه را در استقرار رسالت آگاهی و دانایی برجسته می داند، چون پروردگار چنین عهدی بر دوش ناآگاهان ننهاد و مهر این تعهد بر سینه های پر درد دغدغه مندان حکاکی گردید.


حال تکلیف چیست؟ جامعه امروز ما چه چیزی طلب می نماید؟ و چه قشر و گروهی در پی تنزل جایگاه ایثار و ایمان هستند؟


نوآم چامسکی، نظریه پرداز آمریکایی نسخه ای جدید برای درد بشر امروز پیچیده است. او می گوید: " دیگر وقت آن نیست که بدانیم چه کسی جهان را آفریده است، باید دید چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند!


هدف امروز ما برای توسعه جامعه مدنی که به پشتوانه تعالی فرد فرد افراد بنا گشته، شناخت عواملی است که سعی در خرابی بنیان خرد و اندیشه دارند، همان ها که صبر جامعه را لبریز می گردانند و در غافله سست عنصران بذر کینه و دشمنی می پراکنند.


جامعه امروز ما خسته و آشفته است اما آگاهان جامعه این حق را ندارند که امید به تعالی را از جامعه بزدایند، این حق را ندارند که بر گلیم جامعه مدنی نقش خشونت و تقابل را ببافند.


نباید در قبال بی تفاوتی جامعه نقش تقابلی گرفت و باید اجازه داد بستر جامعه مدنی با تشویق و ترغیب تدریجا راه را برای ساختن یک شهروند آگاه و حق طلب باز نماید.


Report Page