MEOW

MEOW

♋aզʊa pɦoɛɳix🍀
کایسو در میو چت


ژانر:تکستینگ- رمنس- فلاف- اسمات

روزهای آپ: دوشنبه - چهارشنبه

~~~~~

«قسمت‌ یازدهم»

᯽᯽=(^.^)=᯽᯽

wiccat= کیونگسو

darkcat= جونگین

᯽᯽=(^.^)=᯽᯽


_ 21:43 _


darkcat: از آخرین باری که حرف زدیم آنلاین نشدی

مطمئنیم حالت خوبه؟


wiccat: خوابیده بودم


darkcat: اوه

خوبه که خوبی


wiccat: نگفتم خوبم


darkcat: سندرم‌ خواب پس از افسردگی بود؟


wiccat: بیشتر سندرم افسردگی پس از خوابه

حدس بزن تو خوابم کیو دیدم -_-


darkcat: کنتس الیزابت باتوری؟


wiccat: اون از کجا در اومد؟


darkcat: چه بدونم همیشه در نظرم وحشتناک بوده

آخه کی بخاطر اینکه باور داشته حمام خون آدمو جوون نگه میداره ۶۰۰تا دختر جوون رو میکشه؟


wiccat: مشکلاتت خیلی جدیه😑


darkcat: آره ولی مانع زندگی کردنم نیستن~


wiccat: !هی تیکه کلام منو دزدیدی


darkcat: توام مال منو دزدیده بودی

آخرش میگی بالاخره کی اونقدر ترسناک بوده که باعث شده دچار سندرم افسردگی پس از خواب بشی؟


wiccat: تو


darkcat: من؟


wiccat: بله خودت


darkcat: فکر میکنی از کنتس خونخوار ترسناکترم؟!!!؟


wiccat: اگه کنتس خونخواررو تو خوابم میدیدم وقتی از خواب بیدار میشدم افسردگی نمیگرفتم که چرا ادامه ی خوابو ندیدم


darkcat: ...کیونگسو


wiccat: گیرم

منحرفم

سیریشم

امیدی برای من نیست

همه ی اینارو میدونم پس نگو

هر چقدرم متوجه همه چی باشم وقتی یکی دیگه همون حرفارو بزنه دردم میگیره


darkcat: اینارو صرفا جهت شوخی و خنده بهت میگم ولی خودتم میدونی که آدمی نیستم که با چنین حرفایی کسی رو برنجونم


wiccat: تو بی شرف کوچولو~

اینقدر خوب نباش -_-

بجز بردن هوش و دلم هیچ دردی دوا نمیکنه این حرفات -_-


darkcat: میدونی که واسه هوش از سر کسی بردن نیاز به انجام کاری ندارم

وجودم خودش به تنهایی ملتو به سمت نا امیدی سوق میده 😎


wiccat: تو ملتو به سمت نا امیدی سوق میدی

من برای امیدوار کردن ملت از جون و دل میجنگم. مسئله همینه جونگین، تمام مسئله همینه...


darkcat: یخورده از جنگاوری های جانانت واسم تعریف کن لدفن نینژنطنسن


wiccat: دارم سعی میکنم مختو بزنم دیگه

یه روزی هم جدی مختو میزنم، کاری میکنم ملت بگن اگه این حشره ی دماغو تونسته قاپ همچین الهه ی جذابیتی رو بزنه پس ما هم میتونیم

من امیدی برای تمام نا امیدی ها میشم

انسانیت هنوز نمرده! ~


darkcat: لطفا منو آلت نقشه هات نکن

 ╥﹏╥


wiccat: این راه رو باهم شروع کردیم ، با هم به سر انجام میرسونیمش

جر زنی نداریم!


darkcat: بچگیت پیش آهنگی چیزی بودی؟


wiccat: اووو کجای کاری

من رهبرشون بودم


darkcat: احتمالا با دشواری های زیادی روبرو شدی ، ناراحت شدم واست یپدژطنطط


wiccat: بله اصلا اون بحثو باز نکن لطفا

چرا باید یه نفرو فقط بخاطر کوتاهی قدش از سمتش برکنار کنن؟


darkcat: بخاطر قد کوتاهت برکنار شدی یا چون بچه ها ازت حساب نمیبردن؟ O.o


wiccat: راستش الان که خوب فکر میکنم

 ممکنه بخاطر اینکه نصفه شبی خواستم برم تو چادر دخترا ،بر کنارم کرده باشن(◐.̃◐)

کی؟ بچه ها از من حساب نمیبردن؟ من؟

نژنژنطذطااطتطمطم

میریدم وسط دهنشون چهار ستون بدنشون میلرزید

لیدر خیلی مقتدری ام من😎


darkcat: بله جناب کیونگسو لیدر مقتدر قد کوتاهی که شبا شبیخون میزنه به چادر دخترا 

فکر کنم با تصورش شیکم درد گرفتم 


wiccat: اون بخاطر فشار احساساته ^o^


darkcat: نه خیر از شدت خندیدنه یننژپسپ


wiccat: !آخ تو باید زیر گروه من میشدی


darkcat: چیکارم میکردی⊙.⊙


wiccat: دیگه زحمت نمیکشیدم برم چادر دخترا ،همونجا مشغول انگولک کردنت میشدم

(´∀`)♡


darkcat: فکر کنم تبدیل به ترومای بچگیم میشدی ⊙.⊙


wiccat: تو بگو عشق بچگی (。・ω・。)


darkcat: خیلیییی خب الان میخوام انگشت بذارم رو موردی که احتمالا نمیخوای در موردش صحبت کنی

تو خوابت دقیقا منو تو چه وضعیتی دیدی جناب منحرف سیریش؟


wiccat: یااا گفته بودی این جملاتو به کسی نمیگم!!


darkcat: میدونم که میدونی دارم شوخی میکنم باهات واسه همین منو نپیچون 😑


wiccat: اهم اوهوم ☺️


darkcat: امیدوار بودم تو اون حالتی که فکر میکردم نباشه ولی تو جدا منحرفی😑


wiccat: اگه تو اون حالتی که فکر میکردی

 بودیم مستقیما میگفتم عشق بازی کردیم کله گل کلم!


darkcat: آبمیوه ای که میخوردم پرت شد تو گلوم لامصب

اینقدر رک نباش!


wiccat: خیلی خب دفعه ی بعد به یاد میسپرم که تو یه دختر مدرسه ای تازه به بلوغ رسیده ی لپ گلی ای و اونجوری بهت پیام میدم😒



darkcat: خودت تازه به بلوغ رسیده ای 

نه ببخشید خط رو خط شد ، تو همون ترشیده ی ۲۵ساله بودی ،سوری~


wiccat: اگه قرارمون بر ضایع کردن طرف مقابله، باید بگم از درسی که دو بار افتادی نمره کامل گرفتم؟


darkcat: جدی؟!؟


wiccat: هوم نمیدونم که (◐.̃◐)


darkcat: تو رو خدا به منم یاد بدههههه


wiccat: اینو همون روزم گفته بودم مرتیکه ی بی غرور زیبا روی بی شرف😑


darkcat: پس یعنی بهم یاد میدی دیگه ♥(´∀`)


wiccat: هوم جزوه هامو سر فرصت میرسونم دستت

ولی این خوبیمو یادت باشه همیشه


darkcat: مگه میشه فراموشش کرد

گفته بودم دوستت دارم؟ ❤️


wiccat: اگه میخوای فردا به عنوان یه انسان متاهل از خواب بیدار بشی بله میتونی بگی (^ω^)

اوه... رفتی پس

نمیخواستم بترسونمت ولی دوست دارم سر به سرت بذارم تیتیژن

در ضمن تو خواب دیدم بغلت کردم

گفتنش خجالتم میده

ولی در اصل بغلمون باعث خجالتم نیست..

آهدژنژطد...هیچوقت حرف زدن در این موارد مورد علاقم نبوده، واسه همین حرفایی که از این به بعد قراره بزنم رو کلا ندیده بگیر و بعدا هم به روم نیار که اینارو بهت گفتم

بحثشم باز نکن!

صبح که بیدار شدم مث دختر دبیرستانیا هی سرخ و سفید شدم و رو تخت قل خوردم اینور اونور

و تا یه مدت معلوم با لبخند احمقانه ای که روی لبام چسبیده بود اینور اونور رفتم

کیم جونگین، بهم بگو‌ داری باهام چیکار میکنی؟چی به سرم میاری؟

یا صبر کن ،نگو. سعی میکنم جوابشو خودم پیدا کنم


_ 23:15 _

Report Page