کالای سلامت در فروشگاه پزشکی

کالای سلامت در فروشگاه پزشکی

نویسنده: دکتر علیرضا صالحی، دندانپزشک و کارشناس ارشد جامعه‌شناسی

این روزها بحث ثبت کارتخوان مطب بین پزشکان داغ است. اگرچه بسیاری از همکاران من به این معترضند که چرا دولت مالیات گرفتن را از صنف آنها شروع کرده است. عده ای هم هستند که اعتقاد دارند کار پزشک از اساس با فروشندگی متفاوت است، از جمله رییس هیئت مدیره یکی از انجمن های دندانپزشکی که تازگی با همین استدلال نامه ای به معاون رییس جمهور نوشت و خواستار تعویق این برنامه شد. یادداشت حاضر به همین بهانه نوشته شده، بحث کوتاهی در باب اینکه تفاوت پزشک و فروشنده چیست.

    فروشنده کسی است که کالایی را در قبال مبلغ معینی پول به خریدار تحویل می دهد. این کاری است که پزشکان به نوعی انجام می دهند. آنها مهارت و دانش خود را در اختیار بیمار قرار می دهند و دستمزد کار را می گیرند. کالای مبادله شده هم همان چیزی است که به آن خدمات درمانی می گوییم. حالا چه چیزی باعث می شود که پزشک فروشنده نباشد یا بهتر، چیزی بیش از یک فروشنده باشد؟ بعضی از مهمترین فاکتورهایی که پزشک را در مرتبه ای متفاوت از فروشنده قرار می دهند از این قرارند: آموزش به بیمار، تشخیص نیازهای واقعی بیمار و اطمینان از اینکه درمان ارائه شده سلامتی بیمار را بهبود بخشیده است. ولی آیا همگی ما واقعا این طور عمل می کنیم؟

     حکمای قدیم اعتقاد داشتند پزشک خوب کسی است که بیمار را از حضور خودش بی نیاز کند. سلامتی در این تعبیر وضعیتی است که کارکردهای بدن بدون نیاز به مداخله خارجی از جانب پزشک یا فرد دیگر برقرار باشند و نیاز فرد به تطابق با محیط را برآورند. اولین وظیفه پزشک هم این است که با آموزش دادن نحوه عملکرد بدن ( یا ذهن در مورد روانپزشکی و روانکاوی) به بیمار او را به درجه ای از آگاهی برساند که بتواند شخصا مراقب بدنش باشد. درمان های مداخله جویانه تنها زمانی توجیه می شوند که تعادل جسمانی از وضع مطلوب فاصله زیادی گرفته باشد. بیراه نیست اگر بگوییم عمده پزشکان در جامعه ما این نقش معلمی را فراموش کرده اند. نه تنها داوطلبانه اطلاعات کافی به بیمار نمی دهند بلکه درقبال سوال بیماران بی حوصله اند و بدن بیمار را ماشینی می بینند که باید تعمیر بشود. بسیاری از پزشکان به همین ترتیب در تشخیص نیازهای بیمار و طراحی کردن درمان مناسب برای وی ضعیف عمل می کنند. آنها معمولا وقتی برای گفت و گو با بیمار و به دست آوردن شناخت اجمالی از روحیاتش اختصاص نمی دهند . بعضا حتی بدون معاینه دقیق بر اساس اطلاعات پاراکلینیکی نسخه و عمل جراحی تجویز می کنند. نتیجه گاه فاجعه بار است. نمونه معروف آن هم کسانی هستند که به واسطه نیازهای حمایتی و فقدان حرمت نفس ، چندباره و از پزشکان مختلف، درخواست انجام جراحی زیبایی می کنند و بسیاری از پزشکان هم این جراحی ها را انجام می دهند.  در نهایت سومین فاکتوری که پزشک را از فروشنده متمایز می کند، یعنی پیگیری نحوه استفاده از کالای فروخته شده، باز در عملکرد بسیاری از پزشکان قابل مشاهده نیست. چه تعداد از ما انگیزه و اراده ی این را داریم که زمانی برای بررسی نتایج درمان در میان مدت و دراز مدت اختصاص بدهیم؟ جراحی ها انجام می شوند و نسخه ها روی کاغذ می آیند بدون اینکه از سرنوشت بیمار چند سال و حتی چندماه بعد از همه اینها اطلاعاتی در دست پزشک یا تیم درمانی قرار بگیرد.

   با این اوصاف به نظر می رسد که نحوه عملکرد بسیاری از پزشکان با فروشندگان تفاوت معناداری ندارد. ولی آیا گناه چنین وضعیتی را باید به پای پزشکان نوشت؟ جواب باز هم منفی است. بنا به یک اصل بنیادی در علوم اجتماعی زمانی که کژکارکردی و چیزی که آن را نامطلوب می دانیم به امر رایج بدل می شود، دلیل را نه در انحراف تک تک عاملان اجتماعی، بلکه باید در ساختارهای معیوب جستجو کرد. جامعه پزشکی در این مورد مانند بیماری است که بابت گسترش ویروس یا باکتری در بدنش مقصر نیست. مقصر اصلی آن نگرشی ست که پزشکی و درمان را حوزه ای برای سرمایه گذاری و استخراج سود تلقی می کند. مخارج سنگین تحصیل در رشته های پزشکی و کنار کشیدن دولت از تامین آن، زمان طولانی که پزشکان صرف یادگیری مهارت هایشان می کنند و محرومیت های اجتماعی و عاطفی که به واسطه سنگینی وظایف شغلی متحمل آن می شوند، بعد از پایان تحصیلات پاداشی جز کسب درآمد و امکانات رفاهی – آن هم بطور مستقیم از بیماران - دریافت نمی کند. دولت مسئولیت درمان را به بیمه ها و بخش خصوصی می سپارد و پزشکان نیز برای اشغال جایگاه اجتماعی که مناسب خود تصور می کنند به قواعد بخش خصوصی تسلیم می شوند. در چنین بستری نمی شود از پزشکان انتظار داشت که مانند فروشندگان عمل نکنند. چنین انتظاری فقط زمانی برآورده می شود که پیشاپیش دانشکده های پزشکی و بیمارستان ها را به فروشگاه تبدیل نکرده باشیم. 


Report Page