Master

Master

By mhi

#ارباب

P33

اوشیجیما:

فشار بیشتری به پدال گاز وارد کردم و باسرعت بیشتری به سمت عمارت رفتم

دلتنگش بودم

زیاد

کی فکرشو میکردچندروز دوری انقدر دلنتگم کنه

تنها چیزی که میخاستم زودتر رسیدن به عمارت و توی آغوش کشیدن هیناتا بود


بانزدیک شدن به عمارت ماشینو نگه داشتم و اولین چیزی که توی چشمم زد چراغای قرمزو ابیه ماشینای پلیس و آتش نشانی و... بود

بدون دلیل دلشوره افتاد به دلم

بدون دلیل بود دیگه؟نبود؟

چه اتفاقی میتونست توی یه روستا بیوفته؟

انقدر بزرگ که پای پلیس وسط کشیده بشه

ولی هرقدمی که جلو میرفتم عمارت خاکستر شده بیشتر توی چشم میزد

نگاهم به تندویی که با صورت سیاه با پلیس حرف میزد خورد با دیدنش نفس عمیقی کشیدم

خب خوبه

حالش خوبه


الان باید هیناتا رو پیدا کنم... مطمئنم تاالان خیلی ترسیده

ولی هرچقدرچشم میچرخوندم نمیتونستم پیداش کنم

اگه اتفاقی براش افتاده باشه؟

باید از یکی بپرسم

تندو!..

اون حتما میدونه


به قدمهام سرعت دادم وسمت تندو رفتم و صداش کردم

به سمت برگشت و به محض دیدنم با گفتن چیزی از پلیسا فاصله گرفت و به سمتم و اومد

%هی مرد... چه خبر؟

+چیشده؟

%چیزی نشده فقط خاستیم یکم هیجان بهت بدیم

و به دنبال حرفش لبخند احمقانه ای زد

از طفره رفتنش کم کم داشتم عصبی میشدم

از بین دندونای چفت شدم دوباره پرسیدم

+مسخره بازی در نیار بهت میگم چیشده؟ هیناتا کجاست؟

%گفتم که چیزی ن-

با گرفتن یقش و نزدیک کردنش به خودم حرفش نصفه موند


توی صورتش داد زدم

+مثل آدم بهم میگی چیشده یا نه؟

دستاشو به نشونه تسلیم بالا اورد و روی دستم گذاشت

%باشه میگم بابا ول کن

یقشو ول کردم و منتظر نگاهش کردم

%اهم... خب میدونی... دیشب ساعتای 2 یا3 بود و من نمیتونستم بخوابم بخاطر همینم رفتم یکم قدم بزنم تا وقتی برگشتم بتونم راحت‌تر بخوابم... بعداز حدود نیم ساعت که برگشتم و واو عمارتت داشت میسوخت(چه خوشحاله😐😂)


+هیناتا چی؟ کجاس؟ حالش خوبه؟ حرف بزن

%حرف میزنم اگه اجازه بدی... آره حالش خوبه الانم دارن بهش میرسن چیز خاصی براش اتفاق نیوفتاده بود

+دقیقا میشه بگی چه اتفاقی افتاد؟

%خب..بجز سوختگی درجه2بازوش و بیهوشی بخاطر نبود اکسیژن..چیز دیگه ای نبود

+خب... کجاس؟

به یکی از ماشینای اورژانس اشاره کرد

باسرعت به سمت ماشین رفتم

+حالش چطوره؟

پرستاری که توی ماشین بود از گوشه چشم نگاهی بهم انداخت

@آشناشی؟

پلکامو روی هم فشاردادم

این چه سوال مسخره ایه که الان میپرسه

به یه آره بسند کردم

@دستش یه سوختگی جزئی داشت که باند پیچی کردم تا چند هفته آینده فکر نمی‌کنم اثری ازش بمونه...احتمالا تا چند ساعت دیگه بهوش میاد


کنار تختش نشستم و به صورت رنگ پریدش نگاه کردم

انگار هرموقع کنار منی یه آسیبی بهت میرسه نه؟

حتی اگه با دستای خودم آزارت ندم

کنار من بودن بهت آسیب میزنه

دستشو گرفتم و کفشو روی صورت گذاشتم و بوسه ای کف دستش زدم


نفسی گرفتم و از ماشین بیرون اومدم و رفتم کنار تندو

الان پیدا کردن دلیل این اتفاق مهم ترین چیز بود

+فهمیدی دلیل آتش سوزی چیبوده؟

%دارن روش کار میکنن... از یه طرفم دوربینارو چک میکنن


@میشه بیاین اینجا؟

به پلیسی که اینو گفت نگاه کردم و کنارش رفتیم

به صفحه مانیتور اشاره کرد

@میشناسینش؟

نگاهی به صفحه انداختم

+میا

%میا

همزمان گفتیم

@پس میشناسین... بهتره با همکارم راجبش حرف بزنید


بعد از گفتن تمام ماجرا به افسر مربوطه به درختی تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم

+میدونی... من میارو میکشم

%پلیس حلش میکنه.. خصوصا که الان مدرکم دارن.. کدوم احمقی میاد توی یه عمارت به این بزرگی این همه بنزین میریزه

+میدونستم زهرشو میریزه... نباید اینجا تنهاتون میزاشتم

%بیخیال... اونقدراهم نازک نارنجی نیستم...الانم بهتره بری پیشش.. الان اون موقعیه که بهت نیاز داره

و با سرش اشاره ای زد

ردشو دنبال کردم و به هیناتا رسیدم که اون وسط داشت دنبال یه چهره آشنا می‌گشت...

تکیمو برداشتم و به سمتش رفتم

به محض دیدنم خودشو توی بغلم انداخت و چندثانیه بعد اشکاش بلوزمو خیس کرد

حلقه دستمو دورش محکم تر کردم

+دلم تنگت شده بود نارنجی

_دیگه تنهام نزار.. باشه؟

بغض دارگفت

صدای بغض دارش روحمو خراش میداد

+نمیزارم

و بوسه ای روی پیشونیش گذاشتم

نمیزارم هیچکس تورو ازم بگیره

هیچوقت...

~~~~~~~~~~~

(1ماه‌بعد)

+نارنجی کجایی؟

_اینجام

صداش از توی آشپزخونه میومد


به محض دیدن صورتم گفت:

_چیزی شده؟ خوشحالی؟

به سمتش رفتم و بوسه عمیقی ازش گرفتم

+چرا خوشحال نباشم... اونم وقتی که نارنجی خودمو کنارم دارم و...

کنجکاو نگاهم کرد

_و...؟

+میارو گرفتن... هفته دیگه دادگاهاشه

_اوه

ابروهاش بالا پرید

+خوشحال نشدی؟

خندیدو انگشتشو وسط ابرو هام گذاشت و به بالا کشیدشون

_اخم نکن حالا... چراخوشحال شدم و... ناراحت

+چرا ناراحت؟

_میدونی... هنوزباورش سخته.. که همه اون کارارو میاکرده...کاش یجور دیگه تموم میشد

+بنظرم اینجوری بهترین راه تموم شدنش بود...


من،تو... بچه

_بچه؟!

به چشمای گردش خندیدم

+اره میخوای بگی نمیخوای؟

_میخام ولی چجوری؟


+الان اونقدر علم پیشرفت کرده که بتونیم به بچه داشته باشیم... یا حتی اگه نخوای میتونیم یه بچه به فرزندی بگیریم

_این... عالی میشه... به نظرت میتونیم باباهای خوبی باشیم؟

به لفظ باباها لبخندی زدم

+تو بهترین ددیه دنیا میشی

با ذوق لبخندی زد و بوسه کوتاهی روی لبم گذاشت

خواست عقب بکشه که جلوتر کشیدمش و بوسه عمیقی ازش گرفتم


پیشونیمو به به پیشونیش تکیه دادم و توی چشماش خیره شدم

خوشبختی همینجا بود

خوشبختی خیلی

کوچیک و ریزه میزه بود

با قشنگ ترین لبخندای دنیا

خوشبختی مهربون ترین بود

شایدم یکم گیج

خوشبختی درست جلوی چشمام بود

با موهای "نارنجی"

-THE END-

_______________________

#mhi

@Yaoicity

LUV U♥️


های های😃

بالاخره ارباب تموم شد🙂

با33پارت✨🥺

خبببب

امیدوارم پایانو دوست داشته باشید

اول از همه مرصی که این همه مدت فن فیکو دنبال کردید

سعی کردم به بهترین شکل درش بیارم ولی بعضی جاها کلا گند خورد و به لهترین شکل دراومد😐✨

دیگه شرمنده اخلاق ورزشیتون😐😂

بعدیو درست حسابی مینویسم

برای فن فیک بعدی نیستم یه مدت

تا بنویسمش

که مشکلاتی که برای ارباب داشتیمو نداشته باشیم برای اون

از جمله دیر آپ کردنا

ولی این اخرا کم لطفی کردینا🙂

ازهمه کسایی که این اواخر با وجود دیر آپ کردنم نظرو حمایتشونو نشون دادن ممنونم🤗

اسم فن فیک بعدی #کاش_نمیدیدمت

عه

خوشحال میشم ودوس دارم دنبالش کنید*-*

حیحیحی

خببببب

برسیم به اصل مطلب

از ریم کیوتم ممنونم که توی این فن فیک کمکم کرد

البته فقط این نیس توی اگه تو بخوای هم خیلی کمک کرد*-*

ماچ به کلش😐✨

و اینکه اگه دوست داشتین توی واتپد دنبالم کنید:)

آیدی واتپدم👇

@mhi_d_h

Luv u guys🥺♥️

See you latter🍃🙂

@Yaoicity

Report Page