Master
#Agustمثل همیشه اشک های صورتش رو پاک کرد و به خودش تو آینه نگاه کرد که مثل هرزه ها لباس تنش کرده بود که دستانی لایه موهاش رفت و محکم کشیده شد صورتش از درد جمع شد و ناله ای کرد
جیمین = آهه آخخ هق هق موهام رو ول کنین ارباب هق هق
ارباب چشمانش رو کلافه بست محکم تر از قبل موهایش رو کشید و پرتش کرد رو زمین جیمین بیشتر از قبل بغضش گرفت و گریه هاش شدت گرفت
جیمین= هق هق لطفاً دست از سرم بردار بزار برم
ارباب قهقهه ای از خشم زد و سمتش آرام آرام قدم برداشت که جیمین لرزید که بلافاصله کفشایی با پاشنه ی سنگ مانندی محکم تو صورتش کوبیده شد و از دهنش خون پاشید بیرون از درد به نفس نفس افتاد و چشمانش را از ترس بست و اجازه داد اشکاش رو گونه هاش سقوط کنه
شوگا= این همه پول ندادم که بزارم بری
زبانش را روی لباش کشید و به حالت کثیفی به جیمین نگاه کرد که از درد تو خودش جمع شده بود و اشک میریخت پوزخندی زد و سمت شیشه های شراب رفت و در قوطی شراب رو باز کرد و لبانش رو رو لبه ی شیشه ی شراب گذاشت و سر کشید تا نصفه خوردش و با چشمای خمار به برده ی کوچکش چشم دوخت قهقهه ای زد و تلو تلو با بطری دستش سمتش میره که جیمین با ترس عقب عقب میره که موفق نشد از جلاد روبروش نجات پیدا کن مایه ی سردی روی بدنش ریخته شد که هیسی از سردیش کشید شوگا خمار تر از قبل نگاش کرد و با صدای بمب و خشدارش لب زد
شوگا= لخت شو زود
جیمین سرش رو به معنای نه سمت چپ و راست تکون داد که خون تو رگهای اربابش از عصبانیت جمع شد و قهقهه ی بلند تر از همیشه اش رو شنید و چشمانش رو بست که صدای دور شدن قدم هایش رو شنید لباش رو با استرس گاز گرفت و چشماش رو با کنجکاوی باز نگه داشت و متوجه نشد اربابش چه مجازاتی برایش رقم زده با صدای قدم های اربابش تو خودش مچاله شد و با التماس زجه زد
جیمین = لطفاً بهم هق هق کاری نداشته باشین
که با دیدن قلاده ی تیغ داره تو دستش حرفش تو گلوش گیر کرد و دیگه حرفی از ترس نزد که با صدای اربابش گوشاش رو تیز کرد
شوگا = دیگه بسته باید طعم بدنت رو بچشم دیگه فرصتی وجود نداره
برده ی کوچولو بلند از ترس فریاد زد
جیمین = نهههه نهههههه بهم دست نزن حرومزادههه
ارباب با حرفاش کمی تعجب کرد و دوباره صدای بلند از خندش بود که تو اتاق پیچید از عصبانیت تلو تلو خوران سمتش رفت و قلاده ای رو با دست و پنجه های جیمین بست و کشیده ی محکمی تو صورتش کوبید که برده ی مظلومش سرش به عقب کج شد و بازهم صدای بلند گریه هاش شنیده شد
جیمین = هق هق نه ل... لطفاً
ولی ارباب بدون در نظر گرفتن حرفش دست و پاهایش را با سیم خاردار بست و با پوزخند لب زد
شوگا = هرچقدر دست و پنجه و زجه بزنی بدنت زخم میشه و بیشتر من لذت میبرم اسلیو
شلوارش رو با شرتش تو تنش جر داد که جیمین خودش رو تکون داد و زجه زد ارباب نیشخنده صدا داری زد و شیشه ی شراب رو از زمین برداشت
و دوباره سمت بردش رفت و به سوراخ شهوتناک و بیش از تنگش نگاه کرد و به سر بطری شراب تو دستش هم زول زد و لباش رو از تحریکی شهوتناکش گاز گرفت و سر شیشه بطری شراب رو به سوراخ اسلیوش مالید
جیمین = هق هق نههه آههههه
که بلافاصله سر شیشه ی بطری شراب تا نصف داخل سوراخش کرد و داخلش تند تند ضربه زد که خونی از سوراخ باکرش که همین چند دقیقه پیش گرفته بود نگاه کرد که ازش خون میچکید و حالش رو دگرگون میکرد لباش رو روی سوراخش که بطری داخلش بود گذاشت و اسلیوش با صدای وحشتناکی جیغغ و فریاد میزد و شیشه های خونه رو میلرزوند و خوی وحشی اربابش رو بیشتر بیدار کرد و باعث سفت شدن دیکش شده بود زبونش رو رو خون های چکه شده رو باسنش کشید و صدای ناله ی بهشتی جیمین رو دراورد
جیمین= آهههه هق هق آهه ارباب
ارباب فاکی زیر لب گفت و دستش رو رو دیک شق شدش گذاشت و دست از کارش برداشت و جلوی بردش وایستاد که جلوش چهار دست و پا مثل یه هاپی از درد گریه میکرد نیشخندی زد و اشاره ای به دیک شق شدش کرد
شوگا = اگه خوب بخوریش اون شیشه ی مشروب رو از تو سوراخت در میارم و کاری بهت ندارم پاپی روبروش مظلوم و باترس بهش نگاه کرد و سریع سرش رو به علامت مثبت تکون داد که اربابش دستش رو رو زیپ شلوارش گذاشت و بازش کرد دیکش رو رو لبای قلوه ای جیمین کشید و فاکی از لذت زیر لب گفت
شوگا = خوب بخورش وگرنه خبری از آزادی امروز یا فردات نیست
جیمین با ترس سریع دیکش رو داخل دهنش کرد و تند تند سرش رو بالا پایین کرد و به سره کلاهک قارچیش رو مک زد که ارباب با کلافگی دستش رو لایه موهای ابریشمیش کرد و بیشتر دیکش رو تو دهنش کرد اسلیوش عقی زد که محکم تر موهایش رو چنگ زد و خودش تند تند داخلش ضربه زد
شوگا = آهههه فاااکککک خیلی داغ و تنگه
و بلافاصله داخل دهنش اومد و دیکش رو داخل دهنش نگه داشت و به اشکای اسلیوش نگاه کرد قهقهه زد و با خوی وحشی موهاش رو محکم تر چنگ زد و با صدای بمب و خمار لب زد
شوگا = همش رو قورت بده
اسلیو هقی زد و همه ی کامش
رو قورت داد که ارباب دیکش رو از دهنش در آورد و به لب های بردش نگاه کرد که از لب هاش مایه ی ارگاسم رسیدش باقی مونده بود جلوش زانو زد و زبونش رو رو لباش کشید که جیمین ضربانه قلبش به صورت وحشتناکی تو سینش کوبیده شد ارباب قهقهه ای زد و زبونش رو از لباش جدا کرد که صدای ملتمس بردش که به زور حرف میزد گوش سپرد
جیمین = آههه ارباب بزار بیام
ارباب نیشخندی زد و دیونه وار زمزمه کرد
شوگا =خبری از آزادی و به ارگاسم رسیدنت تا فردا نیست چون تو خیلی لذت بخشی اسلیو
ارباب چشماش رو ریز کرد و با فکری که به ذهنش آمد بلند تر از قبل قهقهه زد
شوگا = بهتره بگم بهت بیبی چون دیگه بیبی منی
و از اتاق خارج شد و شروع یک رابطه بی دی اس ام و ددی کینگ بود
#Agust
@golden_bts