Master

Master

Smile



قراره با عنوان "فاحشه" به مشتری جدیدش سرویس بده.


در واقع فاحشه بودن یه ماسکه که هویت اصلیش مشخص نشه.


-حواستو به خوبی جمع میکنی چون ارباب حساسن!


گوشهاشو تیز میکنه:


-چ...چشم قربان


-ارباب به تمیزی و بوی خوش اهمیت میدن، نظافتت رو رعایت کردی؟


-بله، قبل از اومدن به اینجا دوش گرفتم.


-خوبه، حواست باشه که سکوتشون رو به هم نریزی و هر وقت که ازت خواستن سر و صدا کنی!


دخترک خوب میدونست که منظور خدمت کارِ ارشدِ بیون بکهیون چیه و سرش رو تکون داد.


-مستقیم توی چشمهاشون زل نمیزنی و سرت رو میندازی پایین.


-چشم قربان


-فقط یه چیزی، ارباب کینک های متفاوتی دارن...


-من با اطلاع کامل از شرایطشون اینجا هستم قربان.


-خوبه، کارشون که تموم شد با اجازه شون از اتاق میای بیرون.


-به خاطر میسپارم...


هویت اصلی اون دختر نامشخصه اما اطلاعات نسبتا زیادی داره.


مثلا اینکه بیون بکهیون که افراد کمی اسم واقعیش رو میدونن، صاحب یکی از بزرگترین باندهای اسلحه گرمه! سلاح خاورمیانه و آمریکای جنوبی توسط ارباب بیون و باندش تامین میشه و اینترپل در برابرش شانس زیادی نداره!


دخترک با اینکه اولین بارش نیست، استرس زیادی رو تحمل میکنه.


بالاخره به در اتاق مورد نظر میرسن:


-ارباب داخل تشریف دارن، اروم در بزن و برو تو.

در میزنه و وارد میشه.

اتاق خیلی سادست اما...

ابهت پسری که لبه پنجره ایستاده، یکم زیادیه و قلب دخترک یه لحظه اروم نمیگیره.


نور خورشید در حال غروب از پنجره وارد میشه و اجازه نمیده که صورتش رو ببینه.


یقه لباس چرمیش بازه و دخترک میتونه نگاه سنگینش رو روی خودش حس کنه. همونجا ایستاده و نمیدونه که باید چیکار کنه که با پیچیدن صدای ارباب بیون توی گوشش، عرق سرد تیغه کمرش رو میپشونه:

.

.

.

.

.

-مشتاق دیدار، بازرس کیم!

Report Page