man

man

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

#پارت5
#اقامعلم‌جذاب‌/عمارتی‌برای‌عاشقی♥️

اروم لبخندی زدم که با تک سرفه نگاهشو ازم گرفت. دپرس شدم ایش چرا بهم محل نداد و مثله دیروز نیومد کنارم؟؟؟

لبامو جلو دادم و بیخیال مشغول گوش دادن به درسم شدم

زنگ تفریح خورده شد و منم خواستم با بچه ها برم بیرون که اقا معلم صدام زد و باهم از کلاس رفتیم بیرون

رفتیم تو یکی از اتاق که پر از کمد بود
_اقا اینجا کجاست؟!
دستی به ته ریشش کشید : تو امروز منو دیوونه کردی!

چشمام گرد شد: من که کاری نکردم

جلو اومد : چرا کردی
_چه کاری؟؟
دستشو رو سینه هام که تازه غنچه زده بودن گذاشت
_ تو منو دیوونه کردی سرکلاس کارتو یادت رفته؟؟

با یاداوری کارم سر کلاس لبخندی زدم : اونو میگی؟
_اره
لبامو جلو دادم : ولی شما به من محل ندادی!
_انتظار داشتی جلوی اون همه بچه بیام تورو بمالم؟!

لوس جواب دادم : خب دفعه ی قبل اینکار رو کردی
فشاری به سینه م داد
_دفعه ی قبل بچه ها داشتن درس میخوندن و حواسشون نبود.

پوفی کشیدم سرشو جلو اورد و لباشو گذاشت رو لبام لبامو به بازی گرفت و دستشو رو بهشتم کشید

لباشو از رو لبام برداشت شلوارتو بکش پایین تپلیتو بییینم!
خجالت میکشیدم انگار چشمام خوند و اروم شلوارمو کشید پایین
رو زانو نشست و از رو شورت بهشتمو بو کشید

_اممم بو گل میده!
بوسه ی ریزی زد به بهشت و از رو شورت شروع کرد به بازی کردن باهاش

_چقدر تپله دختر
ریز خندیدم : جدی؟!
_اره
خیس کرده بودم و شورتم باز مثله دیروز خیس شده بود

جیغ ارومی زدم تند نگاهم کرد
_ چی شده؟!
_فکر کنم جیش دارم!
ابرویی بالا انداخت : منظورت چیه؟؟
دستمو بین پام گذاشتم
_بیین خیسه
بی هیچ حرفی نگاهم کرد و سپس قهقه ایی سرداد

Report Page