man

man

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

#پارت‌هشتم
#بانوی‌جذاب‌من

با شیطنت گفتم : چرا دیوونه؟!

یکی از سینه هامو تو دستش گرفت و فشاری بهش داد
_ با عکسات دیوونه م کردی بعد میگی چرا دیوونه شدی؟؟

نخودی خندیدم که سینه مو به شدت فشار داد و گفت : نخند همینجا جرت میدمااا
چشمکی براش زدم و زبونمو واسش دراوردم :هر کی نده؟!

دستشو از رو سینه م برداشت و شیطون نگام کرد : عه؟؟
یه اره ی کش دار گفتم که دستمو کشید و انداختم رو مبل تا به خودم بیام به سرعت لباسشو ازتنش دراورد و خیمه زد روم

_الان جرت میدم خوشگلم!
و بعد پایان حرفش شروع کرد به در اوردن لباسم و در همون حال ازم لب گرفتن
چند دقیقه ایی طول کشید تا کامل لباسمو در بیاره و بعد از یه رابطه ی دهانی یه رابطه ی کامل رو تجربه کردیم.

سریع لباسمو پوشیدم در حالی که نفس نفس میزدم گفتم : واااااای مهدی عالی بود مرسی

موهامو پشت گوشم زد : قابل تورو نداره عروسکم و بعد بوسه ایی رو لبم نشوند
سرمو رو سینه ش گذاشتم و چند دقیقه پرسید : ایدا در مورد حرفای دیشبم فکر کردی؟!

_نه ، نمیخوام راجبش فکر کنم!
_ایدا عزیزم، نمیخوای باعث بانی بدبختیتون نابود کنی و حقتونو ازش بگیری؟!

سرمو رو از سینه ش برداشتم : وقتی با تو خوابیدم ، وقتی با تو عاشق شدم چطور میتونم برم واسه برادرت فیلم بازی کنم هوم؟!

اخمی رو پیشونیش نشست : قرار نیست با برادرم همخواب شی که ... فقط واسش فیلم بازی میکنی منم کمکت میکنم تا هر چی زودتر از دستش راحت شی

نمیدونستم چی بگم ، باید فکر میکردم تصمیمی نبود که با عجله قبول کنم و بعد واسم پیشمونی بمونه! نمیدونم چرا حس خوبی به این ماجرا نداشتم

_ایدا نظرن چیه هوم؟!

_مهدی بهم زمان باید فکر کنم باشه؟!

لبشو با زبون تر کرد : دو روز خوبه؟!
سرمو به نشونه ی نه تکون دادم : نه بیشتر حدقل یه هفته

پوفی کشید و به اجبار سرشو تکون داد
_اوکی هر چی که تو بخوای
لبخندی بهش زدم
زمزمه کرد :دوست دارم
منم اروم زمزمه کردم : منم دوست دارم
لپمو کشید و بلند شد لباسشو تنش کرد
_بریم نهار؟!

با شنیدن حرفش تازه فهمیدم چقدر گشنمه دستی به شکمم کشیدم و در همون حال گفتم : امممم اررررره گشنمه

Report Page