Lustful💄

Lustful💄

BTSNSFW


همه چیز برای یه شب فوق العاده آماده بود. جونگکوک به طرز عجیبی با وسواس خاص و بیشتری لباس هاش رو انتخاب کرد. پیراهنی سفید با شلوار مشکیش پوشیدو، کمی به موهای نیمه بلندش حالت داد و در آخر عطر خوش بویی رو زیر گردنش پاشید.

برای چی باید این دورهمی کوچیک براش مهم باشه؟ که اونقدر جلوی آیینه بشینه به چهره اش نگاه کنه؟ اما چیزی که واضح بود این بود جونگکوک هیچ جوره حالش خوب نبود چون می دونست دلیل لعنتی اون پارتی چیه!

با سوظن به خودش نگاه می کرد دلش می خواست آیینه رو بشکنه شاید این طور به قطعات کوچیک تری از غم و اضطراب تبدیل می شد.


***


ا/ت با هیجان مشغول کار کردن با گوشیش هر ازگاهی نگاهی سطحی به اطرافش می انداخت. اما تمام حواسش معطوف به صفحه ی اون جسم توی دستش بود.

"اوه با داری با کی اینجوری چت می کنی که نگاهی به اطرافت نمی اندازی؟"

ا/ت با شنیدن اون صدای آشنا توی چرخید به چند لحظه نکشید، اما احساس کرد در حال دیدن زیبا ترین چهره ایه که توی عمرش دیده.

تهیونگ متفاوت تر از هر زمان دیگه ایی کنار کاناپه ایستاده بود و این چشم های ا/ت بودن که محسور از اون جذابیت نمی تونست حرفی بزنه.

پسر نیشخندی زد و تقریبا خودش رو روی کاناپه کنار ا/ت پرتاب کرد مشت آرومی به شونه اش وارد کرد و با لحن بمی کنار گوشش زمزمه کرد.

"هوم چرا چیزی نمی گی پرتی گرل!"

دختر سعی کرد حواسش رو از اون لحن کش دار پرت کنه و به رایحه ی خوشبوی تهیونگ بده، بزاق گلوله شده ی دهانش رو بلعید و از خجالت بخاطر اون نزدیکی لب گزید.

"ه...هیچی...آه با دوستم حرف...می زدم."

"اون وقت این دوست خوشبخت دختر یا پسر؟"

ا/ت سعی کرد خودش رو کمی از اون دستی که هرز وار روی رونش می چرخید نجات بده ولی با گیر افتادنش زیر انگشت های جیمین گیر افتاد. پسر مو طلایی کمی وزنش رو روی شونه ی ظریف دخترک انداخت و تقریا فریاد کشید.

" اوه پسر جونگکوکی ما امشب چقدر خوشتیپ شده."

جونگکوک اما با صورتی خونسرد و البته کمی عصبی ابروهای کوتاه و زیباش رو توی هم کشید و گفت.

"جیمین شی امشب نه! من همیشه خوشتیپ بودم."

تهیونگ که بالاخره از ور رفتن با پاهای ظریف ا/ت دل کنده بود، با نگاه معنا داری از کنار دختر بلند شد و با حلقه کردن دستش دور کمر جونگکوک بلند خندید.

"هی مکنه ی مارو اذیت نکنید اون امشب خیلی کار داره."

و بعد به سمت ماشین مشکی رنگ جلوی خوابگاه به راه افتاد.


***


هوای اون بار خصوصی زیاد سنگین نبود اما ا/ت می تونست هیجان عجیبی که توی رگ هاش ریخته شده بود حس کنه. شاید بار اولش بود که این همه ایدل از بند های مختلف رو می دید اما مثل اینکه این فضا کاملا برای پسر های بلک دایوموندز معمولی به نظر می رسید.

اون هشت نفر فارغ از اینکه واقعا کی هستن یا کجا دور میزی تقریبا وسط سالن نشسته بودن و هر کدوم مشغول خوردن نوشیدنی ای بودن که چند دقیقه ی قبل سفارش داده بودن؛ نامجون با خوشحالی ساعدش رو روی میز گذاشت و جلوتر اومد.

"بلک دایموندز حالا هشتایی شده."

لیدر پر جذبه جوری کلمات رو کشیده تلفظ می کرد که باعث خنده ی دیگران شد.

یونگی تقریبا غرید و شونه ی پسر کوچیک تر رو عقب کشید.

" وقتی که لیدر گروه مست می کنه یعنی همگی آزادید."

در ادامه همه ی اونها شات هاشون رو بهم کوبیدن و یک نفس سر کشیدن تهیونگ با فاصله کنار جیمین نشسته بود و با چشم های براقش به دخترک نگاه می کرد؛ هر چند ا/ت دست کمی از اون نداشت کمی چرخید که نزدیک جیمین بشینه اما چرا نگاهش مدام به سمت اون لبخند پهن کشیده می شد. برعکس تمامی اوقات جونگکوک بدون فاصله و دوشادوش کنارش آروم نشسته بود بدون این که ازش دوری کنه یا حرف طعنه داری بهش بزنه فقط با آرامش مشغول شات زدن های پیاپی بود جوری اینکار رو می کرد که انگار واقعا با تهیونگ مسابقه گذاشته بودن.

اون پسر ملایم می خندید، واقعی و به دور از چهره سازی ای همین هم دلیل می شد که شات هایی که خودسرانه به ا/ت پیشنهاد می داد توسط اون دختر پذیرفته شدن.

"خب ا/ت می خوای کمی برقصی؟"

جین بدون معطلی به دختر گفت و منتظرش ایستاد.

دختر با صورتی که بخاطر داغ شدن صورتی رنگ به نظر می رسید ریز نگاه کرد می خواست حرفی بزنه که با لگد نچدان محکمی به پاش گیج شده به جونگکوک نگاه کرد.

" باید بگم قبلا ازشون وقت گرفتم."

ا/ت شوک شده در حال تحلیل رفتن زیر اون نگاه های طولانی مدت و هات بود دست هاش می لرزید و سیبک گلوش بخاطر قورت دادن اون حجم بزاق بالا و پایین می شدن.

"خب البته ولی..."

تهیونگ نگذاشت ا/ت جمله اش رو به پایان برسونه و به سرعت از جاش بلند شد انگار که می ترسید هر لحظه جونگکوک پشیمون بشه دست های رو دور ساعد دخترونه ا/ت گره زد و بلندش کرد.

"اوکی جونگکوکا تا تو آماده می شی من یکم دخترمون رو برای پیست رقص گرم می کنم."


ا/ت با تصور اینکه قراره واقعا با اون دو نفر برقص در حال گریه بود البته اشکی که فقط از بابت شوق ریخته می شه می تونست حس کنه تمام رویاهاش توی این چند وقت در حال تحقق هستن پس فقط با کمال میل و بدون دونستن معنی اون پوزخند عجیب جونگکوک، تهیونگ رو همراهی کرد.

لحظه ای بعد تهیونگ با بدن بزرگ و مردونش پشت سر ا/ت ایستاد و اون رو از مسیر پیست رقص به راه روی کناری که غرق در نور قرمز تحریک کننده بود هل داد و زیر گوشش گفت.

"تا حالا با دوتا مرد خوابیدی؟"


کلمات تک به تک ماهیچه های گوش های گر گرفته ی دختر رو به بازی گرفتن. تهیونگ که انگار بدون هیچ پرده ای سعی داشت ا/ت رو توی شهوت غرق کنه دستش رو به انحنای کمرش کشید و اغواگرانه انگشت هاش رو سمت گردنش سر داد.

ا/ت که تمرکز از دست رفته اش رو از مغز بی سر و سامانش طلب می‌کرد گردنش رو روی شونه ی تهیونگ انداخت و باز دم صدا داری رو از سینه اش به بیرون پرت کرد.

مست بود نه به اندازه ای که برآورده شدن رویاهاش رو متوجه نشه. با هر لمس تهیونگ سوال های مزاحمی توی مغزش شکل می‌گرفت و خودش رو گم می‌کرد. اینکه این چیزیه از دلخوشی های این مدت می‌خواسته؟

پاسخ های بی سر و تهش توی مغزش تحلیل نشده بود که با باز شد در اتاق وی آی پی و دیدن چهره ی جونگکوک قید تمام فکر های بیهوده‌اش رو زد و خودش رو دست اون دو پسر که به شکل اغواگرانه ای وضعیت اتاق رو به هات ترین سمت ممکن می‌بردن سپرد.

با فشار دست تهیونگ ا/ت چند قدم به جلو رفت که جونگکوک با لطافت لبه ی تخت نشوندش و رو به روش ایستاد. انگشت هاش روی لب های برجسته و پر رنگش کشید و با پوزخند و بم ترین حالت صداش لب زد:

" بیبی گرل بگو که توهم مارو می‌خوای "

با بالاو پایین شدن تختد ا/ت متوجه حضور تهیونگ توی فاصله ی کم پشت سرش شد. گرمای دست های پسر پشت سرش روی لاله ی گوشش عین برق از بدنش رد شد.

" مطمئنم خیلی سکسی تر از این ها باشی ا/ت...همین الانم داری دیوونم میکنی "

دختر که فعال تر شدن مولکول های الکل رو توی بدنش حس می‌کرد با ناله ای کمرنگ دستش رو به دست جونگکوک گره زد و زبونش رو به لبش کشید.

" آه جونگکوکآ...تهیونگآ...من..اوم...من "

جونگکوک با اشتیاق خم شد و بوسه ی عمیقی از لب های سرخ دختر گرفت و یکی از پاهاش رو کنارش گذاشت تا تسلطش روش بیشتر بشه.

" بگو بیبی...ما خیلی داغیم..فقط به زبون بیار که دیک مارو می‌خوای "

دختر با حرکت دست تهیونگ زیر لباسش و باز شدن زیپش نفسش رو حبس کرد و این بار به دست تهیونگ چنگ زد.

" آه تهیونگ...من گرمم شده...لطفا...لط..."

با جمع شدن موهاش و هدایت شدن سرش سمت دیک پنهان شده ی جونگکوک زیر شلوار جین مشکیش صداش خفه شد.

" الان دیگه باید فقط مارو ددی صدا کنی بیبی گرل..."

جملش رو تموم نکرده بود که دیکش رو توی دستش گرفت که ا/ت با دیدن عضو سفت شده ی پسر ترس و هیجان توی وجودش رخنه کرد. تهیونگ دستش رو سمت نیپل های دختر که از زیر سوتین مشکی رنگش خود نمایی می‌کرد سر داد و توان ا/ت رو ازش گرفت.

جونگکوک دیکش رو توی دست تکون داد و روی لب هاش کشید. با فشار آروم سرش رو وارد کرد دهنش کرد.

ا/ت هیچ وقت فکرش رو نمی‌کرد که اولین رابطه اش با دوتا مرد باشه اون هم با ویژوال های یه گروه موسیقی خیلی بزرگ. حتی تصورش هم براش زیادی سکسی و خواستنی بود.

با فشار دست تهیونگ دور نیپلش دهن نیمه بازش بیشتر باز شد و با فشار بعدی جونگکوک این بار نیمی از دیک داغ و سفت شده ی پسر توی دهن ا/ت جا گرفته بود.

تهیونگ لباس دختر رو از کمرش پایین تر کشید و این بار تهیونگ بود که با دیدن عضو دختر زیر اون پنتی توری ست شده با سوتینش کنترل دیک سفت شده اش رو از دست می‌داد.

دستش رو نواز وار به رون های دختر کشید و همونطور که لاله ی گوشش رو می‌مکید خمار تر از همیشه دم گوشش گفت:

   "قول میدم یه جوری تحریکت کنیم که دردش رو حس نکنی بیبی "

جمله اش رو به انتها نرسانده بود که ات رو روی تخت خوابوند و جاش رو تنظیم کرد. جونگکوک خودش رو بین پاهاش و تهیونگ کنار دهنش نشست.

جونگکوک که تقریبا چشم هاش با گرگ ها ی گرسنه فرقی نداشت لب هاش رو روی خط پنتی دختر گذاشت و زبونش رو روی اون کشید. ناله های دختر که با ضربات تهیونگ توی دهنش خفه می‌شد پیچش رو زیر دل جونگکوک بیشتر می‌کرد.

پسر همونطور که زبونش رو روی عضو دختر که هنوز زیر پنتی بود می‌کشید، با نوازش و لمس رون‌های دختر، تک تک سلول هاش رو توی شهوت غرق می‌کرد‌.

تهیونگ موهای دختر رو از صورتش کنار زد و گونه ی سرخش رو نوازش کرد.

" چهره‌ات وقتی انقدر هورنی هستی و دیکمو تو دهنت جا دادی خیلی دیوونه کنندست عسلم "

هنوز جمله ی تهیونگ توی سلول های مغزش بود که با اسپنک آروم جونگکوک روی پوصیش تکون ریزی خورد که پوزخند صدا دارش رو شنید.

پسر با دندون پنتی دختر رو بیرون کشید و با دیدن پوصی خیس دختر آه بلندی کشید.

" فاک! هورنی بچ...تو زیادی واسمون سکسی هستی..آه قراره واسه ددیات کام شی "

مک عمیقی به عضو دختر زد و نیم خیز شد‌‌. عضوش رو روی پوصیش گذاشت و با عقب جلو کردنش چشم های خمار دختر رو به هر دوشون هدیه داد.

"تهیونگآ اون هنوز یه سوراخ فاکی دیگه داره...بیا باهم ازش لذت ببریم "

جونگکوک با خبیثانه ترین لحن ممکن گفت و تهیونگ بدون تردید کنار پسر کوچیک تر حاضر شد.  کمی دختر رو کج کرد و  دیکش رو توی دستش گرفت و روی سوراخش گذاشت.

" آماده ای هانی‌‌...قراره درد و لذت دیوونه کننده ای رو حس کنی عزیز..."

تهیونگ که سینه ی راست دختر توی دستش بود نیپلش رو لای انگشت هاش به بازی گرفت.

" آه ددی..اوم..لطفا...نمی‌تونم دیگه..."

جونگکوک تک خندی زد و عضوش رو تنظیم کرد‌.

" می‌دونم بیبی گرل پس آماده باش...!"

چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که ا/ت حس کرد تمام پایین تنش پر شده. با درد جیغ بلندی کشید و هردوی اون پسر ها طوری که انگار به این روند عادت داشتن فقط حرکاتشون رو آروم عمیق و با لطافت بیشتری انجام می‌دادن.

اتاق پر بود از ناله و صداهایی که فقط نشو دهنده ی لذت و رضایت همه  بود‌‌. دختر که هیچ وقت تصور اولین رابطه اش رو انقدر هیجان آور و بی نظیر نمی‌دید حالا با تمام وجود از اون دو پسر لذت می‌برد و برای چندمین بار به ارگاسم می‌رسید.

با آخرین ضربات صداها بیشتر از قبل در و دیوار اتاق وی آی پی رو آزار م‌یداد که بالاخره جونگکوک روی پوصی دختر و تهیونگ هم روی بوت خوش فرمش ارگاسم شد.

.

.

"نظر یادتون نره خوشگلها💙🦋"

Report Page