LOVE
Kim kyung hoo🔞🔞FULL SMUT🔞🔞
خواب بودی که با بوسه های خیس جیمین از خواب بیدار شدی
داشت بوست میکرد که بیدار شی
_اه... ا/ت کوچولو جیمین میخوادت
واکنشی نشون ندادی و خودتو به خواب زدی تا اذیتش کنی
شروع کرد گردنتو مارک کردن و دستشو روبدنت حرکت داد و برو پایین...
از روی دامن پوسیتو مالش میداد
_اه...ا/ت
+جیمینااا دیوونه شدی...عاه
به مالش دادن پوسیت ادامه دادو تو نتونستی جلوی ناله هاتو بگیری
+عاه جیمینا میخوامت
_بگو چیمو میخوای
بی طاقت ضربه ای به دیکش زدی
+اه..دیک..
با بوسه ی عصبی حرفتو قطع کرد و روت خیمه زد
_چکار میکنی؟!
چیزی نگفتی که باعث شد خیسی زبونشو از فکت تا گردنت حس کنی...
لباتو احاطه میکنه و با حرص میمکه
_ناقصم کردی
با شیطنت دست میذاری روی دیکشو و نوازشش کردی
+درستش میکنم
_عاه
با دیدن اه کشیدنای مردونه ش محکمتر ادامه دادی!
_اه...آیش
با فشار محکمی که به دیکش وارد کردی مچتو گرفت
_واقعا؟!...بدجور تحریک کردن بلدی!
لباشو روی لبات کوبید و خیس شروع به بوسیدن کرد
دستشو سمت بند لباست میبره و باهاش درگیر میشه
_اه بازش کن
دستتو میبری سمتش و بازش میکنی
_لعنتی
لباست و پایین تر میده و قفسه ی سینه تو میبوسه
دستشو سمت سینه ت میبره و میکشش بیرون...شروع به مک زدن و بوسیدن میشه
خواستی عقب بکشی که نذاشت
_آروم باش
دامنتو همراه با لباست در میاره و به بدنت زل میزنه
آروم با پات لمسش میکنی که باعث میشه سرشو توی گرنت فرو کنه و با ناله بگه
آروم خم میشه و رون پاتو میبوسه
سعی میکنی همراهی کنی
با زانوت روی دیکش میکشی
ژیپ شلوارشو باز میکنه
_طاقت ندارم
نزدیک میشه و دیکشو روی پوسیت میماله
_ زیادی خیس کردی برای ددیت
کم کم از لای پنتیت داخلش میکنه
درد بدی بهت وارد شد...خودتو عقب کشیدی تا نره داخلت
سرشو با خستگی انداخت پایین...معلوم بود داره اذیت میشه و بهت نیاز داره
_اذیت نکن ا/ت...آروم باش
به خاطر دردی که داشتی کمرتو قوس میدادی و میکوبیی روی تخت
_اه خیلی خوبه
یه ضربه محکم میزنه که باعث میشه از دردش ناله بلندی کنی
نمیتونستی جوابشو بدی
_...باید خوب باشه
با ناله میگه
با حرفاش داشت بیش از حد تحریکت میکرد
ناله میکنی
+اینجوری خوب نیس؟
به حرکاتش ادامه میده
_معلومه که خوبه..عالیه...اه روانیم میکنه..بدجور روانیم میکنه...
_داغ و تنگ!
لباشو روی لبات میذاره و میبوسه
حرکاتشو تند میکنه که باعث میشه نفس کنم بیارین..
خودشو محکم عقب و جلو میداد
کم مونده بود از دردی که داری بیهوش شی...جونی برات نمونده بود که با حس مایع داغی که ازش خارج شد فهمیدی ارضا شدی
بعد از چند ثانیه اونم خودشو داخلت خالی کرد
دیکشو آروم کشید بیرون و با لباسای اطراف،همه جا رو تمیز کرد و کنارت روی تخت افتاد
_بد جور به فاک رفتی...الان دیگه یه بیبی جیمین تو شکمت داری
+اه جیمین شی چجوری هنوز جون حرف زدن رو داری..من تا دو روز دیگه هنوز خسته ام..بذار بخوابم بعدا حرف میزنیم
خندید
_باشه مامان بیبی ای که الان تو شکمته...بخواب