love

love

@hunhantweet

وسایلشو جمع و جور کرده بود 

خسته بود از اینهمه دوری .. 

حداقل میتونن یه جشن کوچولو براخودشون بگیرن که .. اصلا به جهنم که همه بفهمن مهم اینه اون دلتنگ بود بیشتر از هر وقتی نیاز به بغل آرامش جانش داشت..

قبل از اینکه سوار هواپیما بشه به سهون پیام داد .

" همون جای همیشگی ، منتظرتم سهونا" 


   ________°•♡•°_____________


-سهون ، پیام داری . فکر کنم لوهان هیونگه 

-سهووووووووون با تواما

اما سهون همچنان غرق آهنگ و رقصش بود چیزی نمیشنید . کیونگسو جلوتر رفت و آهنگ رو قطع کرد و به پوکرترین حالت ممکن نگاهش کرد 

+چیشده هیونگ ؟ 

-گوشیت 👈

+هیونگ یهو میای آهنگ رو قطع میکنی که گوشیت ؟ میدونی که دوست ندارم این آهنگ قطع بشه 

-چون صاحب همین آهنگ برات پیام داده بود و فکر کردم دوست نداری دیر بهش جواب بدی ..

شونه ای بالا انداخت و از اتاق تمرین خارج شد . 

سهون خواست بیخال بشه و دوباره آهنگ رو پلی کنه اما حرف آخر کیونگسو میخکوبش کرد .. صاحب آهنگ

لوهااان ؟ 

عین پلنگ شیرجه زد روی گوشیش 

پیام لوهان رو که خوند فهمید خیلی دیر دیده و برای حاضر شدن زمانی نداره 

پس سریع دوید و از اتاق تمرین خارج شد .. 

   ________°•♡•°_____________

خیلی آروم وقتی رسید مکان همیشگی به تموم سالهایی ک باهم بودن فکر کرد به این که جدایی هردوشون رو بزرگ کرده بود . بزرگ به قدری که الان اینجاست و میخواست دربرابر همه ی اون یواشکی ها بایسته ، میخواست همیشه و همه جوره کنار عشقش باشه حتی اگر از جهان طردشون کنند 

توی افکار خودش و نقشه هاش غرق بود که دست آشنایی چشمهاش رو پوشوند 

بو کشید 

همون عطری بود براش خریده بود ، اون عطر رو خوب میشناخت چون یه شیشه ازش همیشه در دسترس بود تا موقع دلتنگی عطر عشقشو بو بکشه 

+سهونا نمیخوای بشینی ؟ 

سهون دستاشو آورد پایین و سرش رو توی گردن لوهان فرو برد و سفت بغلش کرد .

-قرار نبود یهویی پیدا بشی ، نمیگی قلبم تحملش کمه ! از اینهمه خوشی سکته کنه ؟ 

+قلبت و دردش و دواش پیش خودمه سهونا ، نگران چیزی نباش 

سهون جلو اومد صندلی کنار لوهان نشست ، دستاش رو قفل دستای قشنگش کرد 

-از چیزی نمیترسم تا زمانی که همه چی دست آهو کوچولومه 

دستشو به دهنش نزدیک کرد و بوسه ی لطیفی روش کاشت 

+سهونا 

-جانم 

+من تصمیمم رو گرفتم ، باید همه بفهمن ، دیگه بسته هرچی قایم بودیم 

-مگه بازیه لوهان ؟ یهو از پشت دیوار پیدامون شه و به دنیا سُک سُک بدیم؟ 

+بازی نیست ولی من تحمل دوری از تو رو دیگه ندارم ، میخوام باشی ، میخوام باشم . بیا و تمومش کنیم . باشه سهونا ؟ 

دنیا با همه ی ابهت پیش چشمای لوهان کم میاورد سهون که جای خودش رو داشت ، دستشو پشتش برد و اونو به آغوشش کشید ..

-پادشاه دنیای سهون فقط یه آهو کوچولوعه، اون دستور بده .. سهون چیکارس که مخالفت کنه ؟ 

+سهون با همه جذابیتش ، پادشاه دل اون آهو کوچولوعه 

دست لوهان رو گرفت و از اونجا دورش کرد ، باید به مکان امنی میرسید .. امن به اندازه ای که وسط بوسه اشون چندتا صدای دوربین مزاحمشون نشه 

تمام مسیر توی ماشین لوهان که میدونست سهون بدجوری میخوادتش بیشتر دلبری میکرد ، نوازشش میکرد 

میبوسیدتش حتی براش ایگو میرفت 

-بس کن آهو ، داری دیونم میکنی ، طوری که وسط همین خیابون کارتو تموم کنم 

+منکه گفتم قرار آشکارش کنیم ، ولی به نظرت برای بار اول و خبرش زیاده روی نیست وسط خیابون سکس کنیم ؟ 

-لوهان بد میبینی ..

+بد بودنم باتو بهشته ^_^ 

بالاخره رسیدند و وارد آسانسور شدند 

+سهونی میشه گوشیتو بدی ؟ 

-باز چی تو سرته آهویی ؟ 

گوشی رو بدستش داد و لوهان پرید بغلش و یه عکس خوشگل توی آینه ی آسانسور گرفت و اونو توی اینستای سهونی آپ کرد ..

از بغل سهون بیرون اومد و صورتشو نزدیک صورتش کرد 

+تموم شد ، حالا واقعا هفته ی هونهان رو با فنا میشه جشن گرفت 

سهون در مقابلش کم آورد و صورتش رو قاب گرفت و لب بر لب عشقش گذاشت 

عشق بازی ای که از آسانسور شروع شد و توی تختشون تموم شد 

بعد از کارشون بود که لوهان تو بغل سهون لم داده بود و سهون گوشیش رو برداشت تا شاهکار آهوییش رو چک کنه 

-بزار ببینم این آهو کوچولو چیکار کرده ؟ 

با دیدن عکس لبخندی به لبش نشست و بیشتر لوهان رو بغل گرفت 

-این شاهکارتو نمیخوای لایک کنی ؟

+اگه قول بدی اولین و آخرین کسی که فالو میکنی من باشم لایکشم میکنم 

-چی از این بهتر ؟

Report Page