Little

Little

Leo

"هی هیونجین دستمو ول کن." 

هیونجین با اخم بهش خیره شد. 

"توضیح بده"

جونگین مکث کوتاهی کرد.

"چیو؟!"

پسر رو به روش با حرص نفسشون بیرون داد 

"چرا اون پسره بهت درخواست داد؟" 

"نمیدونم شاید چون خیلی جذابم؟" 

و همزمان مشغول ور رفتن با لب پاینش شد.هیونجین نگاهی به لباش کرد دستی تو موهاش کشید 

"اینقد با لبت بازی نکن داری رو اعصابم راه میری." 

جونگین دستاشو روی پای پسر بزرگ تر گذاشت. 

"پس میگی چیکار کنم؟" 

و همزمان خودش رو نزدیک تر کرد.

باصدای سرفه شخصی که میخواست مزاحم بشه به خودشون اومدن 

"ببخشید.. جناب مهندس برای ادامه ی مهمونی منتظر شماهستیم." 

هیونجین کلافه نفسشو فوت کرد.

"خیلخب "

بلند شد قبل از اینکه بره خم شد لباشو به گوش دوست پسرش رسوند گفت: 

"میری خونه این اتیشی رو روشن کردی و خودت خاموشش میکنی وگرنه خودم و به روش خودم خاموشش میکنم."

 

رنگ از صورت جونگین پرید.آخرین بار که هیونجین خودش دست به کار شده بود،تا چهار روز نمیتونست راه بره! 

سری تکون داد و سوئیچو از هیونجین گرفت و به سمت خونه روند. 

بعد از گرفتن یه دوش مختصر،با حولش جلوی آینه ایستاد.

گوشیشو برداش تا چک کنه . بهش پیام داده بود که ساعت 12 خونست و اون فقط نیم ساعت دیگه وقت داشت.فکری به ذهنش رسید،لباسی که هفته ی پیش سفارش داده 

بود رو از توی کمدش در اورد و پوشید. 

به خودش توی آینه نگاه کرد 

لباس بلند حریر مشکی که تا روی زانوهاش می رسید و یقه ی خیلی باز و گشادی داشت،حریر نازکی بود که تمام تنشو به 

نمایش گذاشته بود. 

تل گربه ای کوچیکی رو سرش بود،موهای مشکیش رو روی پیشونیش پخش کرد و خط چشم مشکی جذابی کشید. 

پنج دقیقه وقت داشت سعی کرد دم پشمالوی گربه رو پشتش جاسازی کنه 

"لعنتی چقد درد داره"

از درد صورتش جمع شد.صدایی از پارکینگ اومد به ساعت نگاه کرد مثل همیشه سر وقت! 

چراغارو خاموش و آباژور رو روشن کرد. 

صدای در اومد و داخل خونه شد جونگین با ناز جلوش راه رفت.

هیونجین با دیدن قیافه ی کیوت و لباس سکسی پسر رو به روش زبونش بند اومده بود. 

جونگین به طرفش رفت و دستشو نوازش دار روی گونه ش کشید. 

"های ددی" 

نمی دونست هیونجین دیوانه وار عاشق ددی گفته پسر دوسداشتنیشه.

Report Page