Licking

Licking

March 28, 2020

چند دقیقه به اجراشون مونده بود و به پیشنهاد خودش، پشت صحنه رفته بودی و توی اتاق گریم نشسته بودین...

مشغول صحبت با شوگا بود و تو شیطنتت گل کرده بود؛ با لبخندی که از چشمش دور نموند به طرفش رفتی و روی پاش نشستی.

دستشو که دور کمرت گذاشت گرفتی و انگشتاتو روی رگای دستش نوازش وار کشیدی.

وقتی حواسش پرت شده بود یکم خودتو بالا کشیدی و باسنتو روی دیکش گذاشتی...

به سرعت حبس شدن نففسشو حس کردی و لب پایینتو داخل دهنت کشیدی تا خندت نگیره.

لباشو نزدیک گوشت آورد و زمزمه کرد:

+الان وقت شیطونی نیست بیب

بی توجه به حرفش دوباره تکونی به خودت دادی و وانمود کردی که میخوای گوشیتو از روی میز برداری و با اینکارت دیکشو بیشتر لمس کردی.

پهلوی راستتو با دستش فشار داد و سعی کرد از وول خوردنت جلو گیری کنه که به طور نامحسوس دستتو از روی شلوارش روی دیکش گذاشتی و تا ویلاینش ادامه دادی:

-اوپس ساری

به چشمات که ازش شیطنت میبارید با اخم خیره شد و با لحنی که عصبی شدنشو نشون میداد گفت:

+میدونی که این کارت چه عواقبی داره دیگه نه؟!

شونه هاتو بیخیال بالا انداختی و با فشار دیگه ای به دیک تحریک شدش از سر جات بلند شدی و به طرف جیمین که داشت صدات میکرد رفتی...

دیگه تا زمان شروع شدن اجرا سعی کردی توی دیدش نباشی و منتظر به مونیتور پشت صحنه چشم دوختی تا اجرای جذابشونو ببینی که با چیز جذابتری مواجه شدی!

شیطنتت واقعا فاجعه به بار آورده بود و با همون چندتا لمس ساده باعث شده بودی نامجون کوچولو کاملا بیدار بشه و نامجون بزرگتر با اخمی که جذابترش کرده بود با اجرا ادامه بده...

تا تمام شدن اجرا لبات زیر دندونات بود و دردی رو که نامجون داشت تحمل میکردو تصور میکردی؛ هم ناراحت بودی هم خندت گرفته بود!

بالاخره بعد از ۴ دقیقه که اجراشون تموم شد به پشت صحنه برگشتن و در عرض چند ثانیه دستت توسط نامجون کشیده شد و وارد یه اتاق کوچیکتر که یه کاناپه دونفره و میز میکاپ و رگال لباس داخلش بود، شدین.

تقریبا روی کاناپه پرتت کرد و با اخم بهت نگاه کرد و به پایین تنش اشاره کرد:

+حالا ببین چه بلایی سرم آوردی

تو که خودتو کاملا مقصر میدونستی و مطمئن بودی راه حلشم دست خودته بدون اینکه اجازه حرف دیگه ای بهش بدی دستشو کشیدی و جاهاتونو عوض کردی...

حالا اون نشسته بود و با تعجب و دهن باز به تویی که با لبخند شیطونت پاهاشو باز کردی و بینشون نشستی خیره شد.

دستاتو که داشتی کمربندشو باز میکردی، به سرعت گرفت و گفت:

+چیکار میکنی؟!

-هیچی.. فقط میخوام خراب کاریمو درست کنم

چشمکی بهش زدی و زیپ شلوارشو باز کردی و همراه باکسر مشکی رنگ مارک Calvin Klein اش پایین کشیدی؛

با چشمای درشت شدش که بین دستات و دیک کاملا تحریک شدش در نوسان بود بهت نگاه کرد:

+یعنی... یعنی میخوای.. بخوریش؟؟

-اوهوم میخوام امتحانش کنم

انگشتاتو دورش حلقه کردی و شصتتو روی سر دیکش کشیدی و لمسش کردی که چشماشو بست و سرشو به پشتی کاناپه تکیه داد...

درحالی که زیر چشمی حواست بهش بود کمی دیگه دستاتو بالا پایین کردی، خودتو جلوتر کشیدی و بی هوا وارد دهنت کردیش

+آااااه بیب

با شنیدن صدای ناله کنترل شدش لبخندی زدی و به کارت ادامه دادی...

چشماشو باز کرد و مسیر تر شدتو دنبال میکرد، زبون و لبای گلبهیت روی دیک سخت و تحریک شدش بالا و پایین میرفت...

گه گاه تمامشو داخل دهنت جا میکردی و به کمک دستات بالزاشو لمس میکردی.

از چشمای خمارش که با هر بار فرو بردن دهنت و خیس شدن دیک به حداکثر رسیدش بسته میشد، لاله سرخ شده گوشاش ، رگ متورم گردنش و ناله ها و نفسای عمیقش لذت غیرقابل وصفش مشخص بود و ازینکه الان باعث همچین چیزی بودی به شدت احساس خوبی داشتی...

یکی از دستاشو روی کاناپه گذاشته بود و با سرعت گرفتن حرکاتت بهش چنگ میزد و با دست دیگش موهاتو پشت گوشت زده بود و نوازشت میکرد.

با اوج گرفتن صدای ناله هاش و انقباض دیکش به کارت سرعت دادی و با خیره شدن توی چشمای متعجبش تمام مایع لزجشو قورت دادی...

انگشتشو زیر لب خیست کشید و درحالی که نفس نفس میزد گفت:

+ آااههه.. از کجا یاد گرفتی؟

_چیو؟

+دیوونه کردن منو

با خجالت و گونه هایی که گر گرفته بود به حرفش خندیدی و از جات بلند شدی...

درحالی که شلوارشو درست میکرد زیر گوشتو بوسید و با شیطنت زمزمه کرد:

+دیگه واسه خجالت کشیدن دیر شده بیب... وقتی بریم خونه میخوام استعدادای دیگتو رو کنی برام



⇝ #Atefe • #Namjoon       

―――――――――――――――    

    ⌊@BangtanSweet2013⌉




Report Page