Lana

Lana


گوشیش و آورد بالا و به آخرین پیامی که جف واسش فرستاده بود نگاه کرد

-به سلامت راک استار کوچولوی من

لبخند بزرگی زد،اون بزرگترین حامیش بود.

از اونموقع تا الان نتونسته بود دیگه باهاش حرف بزنه ولی شنیده بود که انگار زودتر از همه واسش پیام تبریک گذاشته. 

با خودش خندید و گوشیش و بالا آورد، یه لبخند بزرگ زد و چندتا عکس گرفت،اونی که به نظرش بهتر بود و فرستاد واسه جف

+پی؟دارم میاممم

به ثانیه نرسید که جوابش و گرفت

-منتظرم

خندید و گوشیش و خاموش کرد.

امشب خوشحال بود،از اون خوشحالی هایی که با تمام وجودت حسشون میکنی،از اونایی که نه تنها لبت میخنده بلکه انگار همه اعضای بدنت دارن از خوشحالی فریاد میزنن.

اولین بارش بود که به عنوان نفر اول انتخاب شده بود، اونم تو همچین مراسم بزرگی.

هنوزم نتونسته بود درک کنه که این همه طرفدار داره نه اینکه کلا ندونه اما خب همیشه با همه اعضا باهم بودن،اگه تشویق یا جایزه ای بود برای کل گروه بود.

اما امروز تنها بود،حتی جف هم باهاش نبود.

امروز واسش امتحان بزرگی بود، امتحانی که به راحتی ازش گذشته بود. 

به کف دستش نگاه کرد و دوباره خندش گرفت.

دیشب جف و مجبور کرده بود یه متن واسش بنویسه که اگه برد بدونه چی بگه و بارکد اون و کف دستش نوشته بود.

البته اصلا لازمش نشده بود،جف راست میگفت وقتی تو اون جایگاه قرار میگیری حرفا خودشون پیدا میشن.

با پیچیدن تو کوچه ای که تهش به خونه جف میرسید دوباره هیجانش برگشت.

بهش قول داده بود اگه ببره میزاره هرکاری میخواد بکنه،اون موقع حواسش نبود داره خودش و تو چه دردسری میندازه یا شایدم فکر نمیکرد که برنده بشه اما خب جف هم کسی نبود که بخواد بیخیال بشه. به هر حال اون الان اینجا بود،جایزه ای که گرفته بود دستش بود و منتظر جف بود.

با باز شدن در،خودش و انداخت جلو و محکم بغلش کرد.

جف خندید و دستاش و دورش حلقه کرد.

سرش و گذاشت رو شونش و چشماش و بست،عطر مورد علاقش بوی تن بارکد بود.

دستش و نوازش وار رو کمرش میکشید 

-دیدی بهت گفتم؟اونای دیگه حتی نزدیکتم نبودن تو یه تنه حریف همه میشی

+هوم آره،فکر کنم راست میگفتی

+راستی شنیدم تو حتی قبل کمپانی واسم تبریک گذاشتی

-اگه نمیذاشتم من و میکشتی

+هی!

کد و از خودش جدا کرد و پیشونیش و بوسید

-شوخی میکنم،انقدر به خاطرت استرس کشیدم عرق کردم من میرم یه دوش بگیرم توئم برو یه چیزی بخور واست غذا گرفتم

سرش و تکون داد و بعد از بوسیدن گونه جف رفت سمت آشپزخونه.

لعنتی الان از هر لحظه دیگه ای گشنه تر بود. 

با دیدن غذا های مورد علاقش رو میز چشماش رنگ دیگه ای گرفت و شروع کرد به خوردن.



کتش و از تنش دراورد و رفت سمت اتاق جف.

به در تکیه داد و مشغول دید زدن بدنش شد.

جوری که با حوله داشت موهاش و خشک میکرد یا وقتی با دستاش موهاش و میداد عقب،همشون داشت کد و دیوونه میکرد.

حتی متوجه نگاه های جف از تو آیینه هم نشده بود

-همینطوری پیش بریم همین اولش من تموم میشما

با تخسی خندید و رفت سمتش

+پی،من که منظورت و نمیفهمم

-مطمئنی؟

ریز خندید و از لبه حوله دور گردن جف گرفت و کشیدش پایین

+کاملا!

جف نیشخندی زد و دستاش و گذاشت رو کمرش،

آروم آروم به سمت تخت بردش 

-پس فکر کنم عملی باید یادت بندازم،نه؟

آروم هلش داد که باعث شد کد بشینه رو تخت

+شاید؟ولی تو جرزنی کردی،تو میدونستی من قراره ببرم

خم شد و دستاش و دو طرف کد گذشت،سرش و انقدر برد جلو که فقط چند سانت بینشون فاصله موند

-پس بیا یه بازی عادلانه بکنیم

با پررویی تو چشماش نگاه کرد

+چی بازی؟

جف دستش و آورد بالا و با انگشتش آروم رو لبای کد کشید

-اگه بتونی ساکت بمونی تو میبری اما اگه دووم نیاری من میبرم

کد اخم ریزی کرد و سرش و عقب تر برد

+این دیگه چه بازییه؟

-بهش اینطوری فکر کن،میخوام ببینم چقدر تو خوندن های نوت پیشرفت کردی

+اوه جدا؟

آروم خندید و انگشت جف و که داشت رو تک تک اعضای صورتش کشیده میشد و کشید تو دهنش و لیسیدش

+قبوله

جف دیگه نمیتونست تحمل کنه،به عقب هولش داد و خودشم روش خیمه زد

-پس آماده باخت باش

قبل از اینکه کد بتونه جوابش و بده دو طرف صورتش و گرفت و لباش و محکم بوسید.

دستاش که رو شونه های جف بود و آروم آروم برد پایین تا جایی که رسید به لبه حولش،گاز ریزی از لبای جف گرفت و حوله رو از دورش باز کرد

-زیادی واسه باختن عجله داری

رو آرنجش و بلند شد و سرش و برد نزدیک تر 

+کی گفته من قراره ببازم؟

دکمه های بلوزش و باز کرد و از تنش درش آورد

سرش و آورد بالا و همونطور که به چشمای کد نگاه میکرد،زبونش و از زیر نافش تا زیر چونش کشید.

کد محکم لباش و گاز گرفت.مقابله کردن اونم جلوی کسی مثل جف سخن ترین کار دنیا بود.

سرش و برد عقب و چشماش بست،داشت تمام سعیش و میکرد تا به لمساش جواب نده،هربار که زبونش و رو بدنش میکشید دلش میپیچید.اون کارش و بلد بود، خیلیم خوب بلد بود.

با حس گازی که جف از شکمش گرفت،سریع دستش و گذاشت رو دهنش

همونطور که بوسه های ریزی رو تن پسر زیرش میزاشت اومد بالاتر و گوشش و به دندون گرفت

-کوچولوی سرسخت من

خندید و گونش و بوسید

اما کد هنوز چشماش و بسته بود و سعی میکرد زیر لمسای دیوونه کنندش طاقت بیاره.

دستش و برد پایین تر و شلوار و باکسرش و از تنش دراورد.دستش و رو رونای کد میکشید،از قصد همه کاراش و آروم انجام میداد.میدونست چجوری بیقرارش بکنه.

کد نمیتونست بیشتر از این خودش و نگه داره،اون داشت بازیش میداد. سرش و دوباره بلند کرد و بهش نگاه کرد

+چیکار میکنی؟

-چیکار میکنم؟

جف دستش و آورد بالا و انگشتاش و لیس زد،چشمش و از بارکد نمیگرفت.خودش و کشید بالاتر و دوباره بوسیدش.

دستاش و برد پشتش و سعی کرد انگشتاش و واردش کنه.

لبش و گاز گرفت و زبونش و وارد دهنش کرد.

جوری که میبوسیدش،جوری که لمسش میکرد،کارایی که انگشتاش داشتن میکردن،همشون داشت کارش و سخت میکرد که بخواد ساکت بمونه

+پ..پی،زود باش دیگه

-ها؟چیزی گفتی؟

داشت اذیتش میکرد،مثل همیشه.

نه اینطوری نمیشد،انگار خودش باید دست به کار میشد.

دستش و برد پایین تر و دیک جف و تو دستش گرفت و به خودش نزدیکش کرد

-او،جدا؟

کد چیزی نگفت و با چشمایی که به زور باز مونده بودن بهش خیره شد.

دیگه دلش نمیومد اذیتش کنه.

از زیر پاهاش گرفت و کشیدش پایین تر

-آماده ای بیبی؟

+فقط زودباش 

دستش و دور گردن کد حلقه کرد و با یه ضربه،کامل واردش شد.

کد باخته بود،بدم باخته بود.جوری که جف واردش شده بود عمرا بهش مهلت ساکت بودن نمیداد،دیگه واسش مهم نبود،فقط یه چیز میخواست. 

پاهاش و دورش حلقه کرد و دستاش و گذاشت رو بازو هاش

-باختی!

آروم زیر گوشش لب زد و حرکاتش و از سر گرفت. هربار محکم تر،سریع تر، قصد نداشت بیخیالش بشه

+اه..اههه آ..آره همونجا

همین جمله کافی بود تا سریع تر حرکت کنه.

خودشم نزدیک بود

-ی..یکم دیگه بمون

فقط چند ضربه دیگه و جفتشون خالی شده بودن.

اتاق از صدای نفس هاشون پر شده بود.جف خودش و کشید کنار و بغلش دراز کشید.

-میدونی که باختی دیگه؟

+تو بازم تقلب کردی!

جف خندید و سرش و برد نزدیک تر

-من که کاری نکردم

+کردی،تو میدونستی قراره ببازم،هرکاری کردی از قصد بود

-خودت قبولش کردی

کد خندید و برگشت سمتش،سرش و گذاشت رو سینش و چشماش و بست

+پی،فردا صبح باید برم خونه.امشبم به زور پیچوندم

-هی!کی گفته؟

+یعنی چی؟

-من بردم خب،باید جایزم و بگیرم یا نه؟

+جدی که نمیگی؟

جف خندید و سرش و بوسید

-راستی کد گشنت که نیست؟میخوای غذا گرم کنم؟

نیم خیز شد که بلند شه اما دستای کد مانعش شد

+غذا رو ول کن،اگه بری من سردم میشه

خندید و برگشت سمتش

-واقعا؟

+اوهوم

از گردنش گرفت و به خودش نزدیکش کرد

+همینجا بمون و من و گرم کن

بلند خندید و بوسیدش،انگار اون شب قرار نبود حالا حالا ها تموم بشه.


Report Page