Kiss.

Kiss.

BTS KookMin
@OrgKoreaMagazine

کولمو رو دوشم جابه جا میکنم و وارد کلاس میشم . سر جام میشینم و دفترمو در میارم 

گوشه لبمو میگزم و به دوروبر نگاه میکنم که چشمم به در میخوره 

پسر قد بلند و چارشونه که موهای قهوه ای روشن داره .. غرق نگاه کردن بهش بودم که با صداش به خودم اومدم

-اینا چیه میخونی ؟؟

خم شد تو صورتم نگام کرد . دست و پام شل شده بود

-میخایی بگی خیلی درس خونی؟

با نزدیکتر شدنش گونه هام سرخ شده بود یکم تو خودم جمع شدم و سرمو پایین انداختم از خجالت لبمو گزیدم و سرمو به علامت منفی تکون دادم

انگشت اشارشو ب پیشونیم زد ک باعث شد تکیه بدم و به چشماش نگاه کنم

-بات حرف میزنم ب من نگاکن پسرجون 

پورخندی زد که حی کردم قشنگتر از این لبخندو هیچ جای دنیا ندیده بودم

-کیفتو بده من 

"همه کلاس سکوت کردن و ب ما زل زدن چون تقریبا حساب میبردن ازش"

تند تند پلک میزدم و سرجام خشک شده بودم . جانگکوک ادمی بود که با هیچکس شوخی نداشت ولی همه رو ازارمیداد 

کیفمو اروم در اوردم و سمتش گرفتم

-حرف گوش کنی خوشم اومد !

کیفمو برداشت بازش کرد و رو میز خالیش کرد

پولامو برداشت و تو جیبش گذاشت و همینک خواستم چیزی بگم معلم وارد کلاس شد

زودی رفت سمت نیمکتش پشت سرم نشست . نگاه سنگینشو رو خودم حس میکردم... وسایل رو میز رو برداشتم و تو کیفم گذاشتم و کیفمو رو صندلی کنارم گذاشتم

معلم شرو میکنه ب حرف زدن و کلاس سکوت میشه 

یکم که میگذره .. دستشو جوری ک کسی نبینه جلواورد و موهامو محکم کشید . به سمت عقب کشیده شدم و مجبور بودم ساکت بمونم و بدون مخالفت کنار بیام ..  

-الان باس از این نگاهت بترسم؟

 با صدای دست معلم ک رو میزمیزنه رومو سمت معلم کردم و ساکت شدم

بالاخره بعده ی ساعت و نیم زنگ خورد و بچها متفرق شدن 

از جاش بلندشد و بازومو گرفت بلندم کرد و باصدا بلندی :

-زبون نداری حرف بزنی ؟؟

همینک صداشو برد بالا کل کلاس خلوت شد و رفیقاش در کلاسو گرفتن ک کسی نیاد داخل .. همین کارا باعث شد بفهمم کارم تموم و حتما امشب از درد کتکایی ک قراره بخورم خوابم نبره 

سرمو پایین انداخته بود و اخم کرده بودم ک دستشو رو چانم حس کردم سرمو اوردم بالا و نگاچشاش کردم 

متقابلا ب چشمام نگاه کرد و یهو لبخندی زد که با همیشه فرق داشت . با استرس اب دهنمو قورت دادم و منتظره شدم ببینم بعدش چی میشه .

بلافاصله لباشو رو لبام گذاشت و گرمای وجودش و اون نرمی لباش باعث شد بوسشو ادامه بدم و لباشو همزمان با خودش م.ک بزنم 

اینقد غرق بوسیدن هم شدیم ک نفهمیدم چجوری بلندم کرده و رو نیمکت گذاشته بشینم . چند مین که گذشت حس کردم لبام از شدت م.کیده شدن متورم شده 

سرمو کشیدم عقب و نفس نفس میزدم 

جونگکوک : میشه دوستم بشی؟

جیمین : باهمه اینجوری دوست میشی ؟

جونگکوک : باهمه فرق داشتی برام همیشه و حتی الان

Report Page