Joker
Light_oceanدرحالی که دوز قرصاشو از روی کاغذ گزارشات چک میکرد با صدای سردی شروع به حرف زدن کرد
-تا کی میخوای به این مسخره بازیات ادامه بدی آقای مثلا جوکر؟
+تا وقتی هارلیکویینم شی؟
تختهشاسیِ توی دستشو با حرص روی میز کوبید
-تمومش کن!
با کشیدن چن تا نفس عمیق برای به آرامش رسیدن تلاش کرد
از حرفای عصبیکنندهی پسر خسته شده بود
-ببین تهیونگ ، تو اگه زودتر مسخرهبازیاتو تموم کنی میتونی از اینجا خلاص شی و برگردی پیشِ نایون. خواهرِ من هنوز منتظر تو...
پسرِ جوکری ساعد دستاشو روی میز گذاشت و به سمت نامجون خم شد
+میخوای بگی نفهمیدی رابطهی من با خواهرت و رفت و آمدم به خونتون بخاطر تو بوده دکتر کیم؟
دکتر درحالی که چشمهاش به درشتترین حالت خودش رسیده بود به پسر خیره شد
+تو جدا باورت شده که من دیوونم؟
دوباره پوزخندی زد و ادامه داد
+شیفتت اینجا طولانی شده بود و اومدن به خونتون دیگه برای دیدنت بدرد نمیخورد
نامجون که هرلحظه شوکهتر میشد مردمکهای گیجش رو روی کاغذِ توی دستش چرخوند
-کدوم دارو رو اشتباهی بهت دادن که زده به سر...
پسر کف دستاشو روی میز کوبید
+اون مین کیتنِ لعنتی یه دیوونهی تمام عیاره بهم بگو چرا انقد بهش اهمیت میدی
ابروهای دکتر بالا رفت و حالهای از ترس دور چشمهاشو نشست
تهیونگ تخته رو از دست پسر بزرگتر بیرون کشید و گوشهای پرت کرد و دستاشو جایگزینش کرد
+قبول میکنی هارلیکویینم شی؟
دکتر با قاطعیت اخمی کرد و دستاشو بیرون کشید
-افکارِ مسخره تر از قیافت قرار نیست واقعی شن!
پسر دستشو دراز کرد و چونهشو توی دست گرفت
شصتشو روی لب پایینیش کشید و با لبخند ترسناکی زمزمه کرد
+یا مال من میشی یا اون کیتن کوچولوی دوستداشتنیت به یه تیکه گوشت زیر دندونام تبدیل میشه دارلینگ