معرّفی کتاب
عنوان کتاب هنوز برایم مشخص نیست. پیشنهاداتی مثل «صافی-Saphy؛ مقدّماتی بر ارزیابی فیزیکی شایعات!» وجود دارند، امّا هنوز عنوانی که هم محتوا را درست برساند و هم به دل مخاطب جوان بنشیند نیافتم. در هر صورت محتوای کتاب، آموزش فیزیک از طریق ارزیابی صحّت ادعاهای شایع در فضای مجازی است.
نویسنده مخاطب خود را دانشآموز علاقهمند دبیرستانی در نظر گرفته است. امّا از آنجا که مفاهیم با بیان ساده عرضه شدهاند و محتوا به نظر همهپسند است، احتمالاً توزیع سنّی مخاطبها قلّهٔ تیزی روی دبیرستان ندارد و با شیب ملایمی به قبل و بعد دبیرستان هم بسط مییابد.
چرا این کتاب؟
از نگاه یک معلّم فیزیک، در کل به نظرم آموزش از طریق پارادوکس یکی از روشهای موفق آموزش فیزیک است. قبلاً نمونههای این روش را در مدرسهای که در آن تدریس میکردم، با همکارانم انجام دادهام. مثلاً فرض کنید انیمیشنی برای بچههای اوّل راهنمایی پخش کنیم که در آن یکی از شخصیتها سوار بر قایق، روی رودی در حال پارو زدن است. چند ثانیه بعد همان شخصیت را میبینیم که در همان رود شیبِ سربالایی را پارو میزند و شیب رفتهرفته زیادتر میشود. در نگاه مخاطب چنین تصویری فوراً غریب مینماید. در جهت رفع غریب بودن تصویر، مخاطب تلاش میکند توجیهی پیدا کند تا پاروزدن در سربالایی را در شهود طبیعی خود بگنجاند. یحتمل طولی نمیکشد که به خود میگوید: «خب، اگر به حدّ کافی سریع و قوی پارو بزند، میتواند شیب را سربالایی طی کند.» حتی شاید با فکر بیشتر به این نتیجه برسد که: «اصلاً همیشه وقتی در خلاف جهت جریان رود حرکت میکنیم، در حال پیمودن شیب سربالایی هستیم.»
چند لحظه بعد شیب آنقدر زیاد میشود که به حالت عمود میرسد و میبینیم که شخصیت داستان همچنان به پارو زدن و حرکت در مسیر عمود رود ادامه میدهد. بازهم تلاش برای توجیه و حلّ پارادوکس منتج میشود به پیمودن پلّهای دیگر از پلکان شهود فیزیکی: «خب اگر پارو آب را خیلی سریع به پایین هُل دهد، آب نیز پارو و در نتیجه قایق را به بالا هُل خواهد داد. اگر زور این هُل دادن به جاذبه بچربد قایق بالا خواهد رفت. مثل موشک که گاز احتراق را هُل داده و به بالا میرود.»
نتایج بالا، ثمرهٔ نیروی محرّکهای هستند که آن پارادوکسها در ذهن مخاطب ایجاد کرده و باعث شدهاند که برای حلّ این معمّا دغدغهای در ذهنش شکل بگیرد. دوباره چند ثانیه بعد در انیمیشن میبینیم که شخصیت داستان آنقدر سربالایی میرود تا به قلّهٔ کوه میرسد. اینجا انتظار داریم دیگر رود صاف شود یا تمام شود. امّا بعد از رسیدن به قلّه، ناگهان رود جهتش عوض میشود و قایق و سوارش را با خود به درّه میکشد. باز این پارادوکس که «آخر چگونه جهت رود میتواند عوض شود» ممکن است یا به این نتیجه برسد که انیمیشن لزوماً قواعد فیزیکی را رعایت نمیکند، یا به اینکه: «آها، فهمیدم، لابد در قلّه چشمهای وجود دارد که آب از آنجا بیرون میآید و به دو طرف کوه سرازیر میشود.» هر دوی این نتیجهگیریها حاکی از شتاب مثبتی در جهت افزایش شهود فیزیکی دانشآموز است.
حال، فضای مجازی پر است از ادّعاهای عجیب و غریبِ متی و تصویری. غریب بودن این ادّعاها دغدغههایی در ذهن مخاطب ایجاد میکند که شایستهٔ پاسخ گفتنند. پاسخی که از جنس پاسخ به پارادوکسهاست و بر شهود علمی خواننده میافزاید. از اینکه خود ادّعاها و همین کنجکاوی خام برای دانستن صِرف درست و غلط بودنشان بسیار جذّاب است بگذریم؛ برای خوانندهٔ امروزی که سر در صفحهٔ موبایل خود دارد و با آنچه این صفحه عرضه میکند خو گرفته است، چنین کتابی جزیرهای را با محیطی آشنا فراهم میآورد که در او پلی نیز به جزایر علوم وجود دارد. (به هر حال، چه بخواهیم چه نخواهیم، انگار معیار «جذّابیت» برای دانشآموزانی که فراخنای توجهشان فاصلهٔ بین دو کلیک است، در دستان شبکههای اجتماعی است.)
بر آشنایان این آشوب پوشیده نیست که غوغای فضای مجازی چقدر مستعد نشر اغلاط است. از دروغهای شاخدار، که انگار هرچه بزرگترند پذیرش تودهٔ مردم هم نسبت به آنها بیشتر است گرفته، تا خلط جزئیاتی که به مثابه نطفهای تأثیر خود را نسلی دیگر نشان خواهند داد. از گستردن خوان مغلطهها در این معرفی میپرهیزم و به همین بسنده میکنم که احیای عواطف نقّاد در مردم، امروزه (به نظرم) از وظایف عاجل کسانی است که به هر شکل منبری دارند. این کتاب مستقیماً سر به سر کجفهمیهای فضای مجازی میکوبد و دست کم راهی علمی برای آندسته از ادّعاهایی که به صورت فیزیکی قابل ارزیابی هستند به دست میدهد.
بد نیست به این هم اشاره کنم که نویسنده سعی کرده است توضیحات فیزیکی خود را ساده و از راههای نوآورانه بیان کند. از اینرو، حتّی از لحاظ آموزش فیزیک محض نیز در این کتاب مطالبی نو پیدا خواهد شد که خواندنش را هم برای دانشآموزان و هم برای معلمان مفید میسازد.
قالب کتاب
از آنجا که برخی از ادّعاها تصویری هستند، نیاز هست در آغاز هر فصل، صفحهای به چاپ رنگی چند فِرِیم از ویدئوی ادعا یا صرفاً عکسی از آن اختصاص یابد. این مسئله در نشر الکترونیک راحتتر است. در نشر الکترونیک شاید حتی امکان قرار دادن کل ویدئو نیز وجود داشته باشد، که کیفیت را بالاتر خواهد برد.
ادّعاها متناظر با سرفصلهای فیزیکی دستهبندی شدهاند. یعنی مثلاً در فصل «نور» چهار ادّعا وجود دارد که برای رد یا تأیید آن از فیزیک نور بهره گرفته شده و در خلال آن فیزیک نور آموزش داده شده است.
هر فصل دارای تعداد اندکی تمرین است. بعضی از آنها به همان شکلِ ارزیابی ادّعا هستند.
برای تلطیف هرچه بیشتر مطالب از تصاویر نسبتاً طنز نیز استفاده شده است.
با تشکر بابت زمانی که برای خواندن این معرفی گذاشتید.