Interview
By DarkMagazineگزارشگر : عینکمو رو صورتم تنظیم کردمو گفتم
- خیلی ممنون که دعوت مارو قبول کردی باعث افتخارم که باهات مصاحبه کنم
دستمو زیرع چونم گذاشتمو با لبخند منتظرت موندم
باربارا :
- خیلی ممنونم که دعوتم کردین
و من خیلی مشتاقم که وقتمو با شما بگذرونم
لبخند زدم و پاهامو روی هم گزاشتم
موهامو از صورتم زدم کنار
گزارشگر :
- خب شروع کنیم بیبه؟
*کاغذامو تو دستم جا ب جا کردم
باربارا :
- منتظر اولین سوالم
لبخندم پرنگ تر شد دستمو روی پام گزاشتم و نگات کردم
گزارشگر : با هیجان نگاهی ب برگه هام انداختمو با لحنه خیلی عجیب پرسیدم :
- مدله ویکتوریا سکرت بودن چه حسی داره؟
چشامو ریز کردمو خودمو اوردم جلو تر و پرسیدم :
- مخصوصا انجل بودن
چه حسی داره؟
باربارا : با خنده نگات کردمو یکم فکر کردم
مکث کوتاهی کردمو جوابتو دادم
- خب من مدت زیادی نیست که انجل شدم فکر کنم تقریبا یک ساله و راه هایی زیادی برای رفتن دارم و خیلی چیزارو باید یاد بگیرم
- اما من کار کردن برای وی اس رو دوست دارم و دارم تلاشمو براش میکنم
با لبخند حرصمو تموم کردم
گزارشگر : به صندلیم تکیه دادمو به سقف زل زدم
- مطمعن سختی زیاد دارع مدل بودن مخصوصا برا همچین بِرنده معروفی
میشه برامون توضیح بدی؟
مطمعنن خیلیا هستن ک علاقه مندن ب عرصه مدلینگ و در تلاشن این کارو بکنن
- توصیه ای براشون داری؟
باربارا : سرمو تکون دادم و رو به دوربین گفتم :
- مدل شدن رویای بچگیات نیست و باید اون قدر دوست داشته باشی تا از علایقت بگذری
ممکنه به خاطر شات ها مورد قضاوت قرار بگیری
نفس عمیق کشیدم ادامه دادم
- هیت های زیادی میگیری مثل هر عرصه دیگه و خب باید باعث نشه که جا بزنی
و همچنین مدلینگ یا دیدن مدل ها نباید باعث شه بدنتو اونطور که هست دوست نداشته باشی
ما معیار نیستیم
لبخند زدم
- ولی مدلینگ راهیه که من به عقبم برگردم ادامش میدم
گزارشگر :
- خب اسمه سه نفرو تو ار پی بگو ک دوس داری باهاشون تو رابطع باشی
موهامو عقب جلو کردمو با نگاهه موزیانه ای منتظرت موندم
باربارا :
- خب این سخته
با یکم تعجب گفتم و بعد فکر کردن و با مکث های طولانی گفتم
- کول . ام جی کی..و خب
با یکم خنده گفتم
- کندال افکورس
گزارشگر : سرمو به نشانه تایید بالا پایین میکردمو پوکر نگاهت میکردم
- خب نظرت راجبه نایل چیه؟
شایعه هایی پشتتون بود
البته این بحث ماله چند سال پیشه
باربارا : با یاد اوری گذشته سرمو تکون دادم
پاهامو از هم یکم فاصله دادم
- ما توی سال 2014 باهم به چندتا قرار رفتیم
ولی اون موقع کارهای هردومون باعث میشد که نتونیم خیلی باهم وقت بگذرونیم
تور نایل شروع شد و منم کارهای مدلینگمو داشتم بنابراین الان ما فقط دوتا دوست خوبیم
گزارشگر : چشامو چرخوندمو گفتم :
- خب بگذریم
رو کسی کراش داری؟؟ از اونجا که توی سواله های قبل اسمه دوتا پسر بردی با اطمینان
باربارا :
- من فقط بین بقیه انتخاب کردم از اونجایی که تقریبا مجبورم کردی بگم
بهت کوتاه چشم غره رفتم
- راستش نه رو شخص خاصی کراش ندارم
لبمو خیس کردم
گزارشگر : برگه هامو جابه جا کردمو پامو رو پام انداختم با جدیت گفتم :
- خب خودت ی اعترافه کوچیک بکن
یه چیز که تاحالا جایی نگفتی یا همچین چیزی
باربارا : یکم فکر کردم که باعث شد اخم کمرنگی کنم
- این که شاتای نود رو بیشتر از شاتای عادی دوست دارم
با خجالت خندیدم
گزارشگر : پوزیشنه پاهامو عوض کردمو با دست گفتم :
- خب جذابت ترین بخشه کارت ب نظرت چیع؟
باربارا : دستو تو موهام کشیدمو گفتم :
- برا من همین که توی کاره مورده علاقم باشه لذت بخشه و میدونی حالا که بخشی از زندگیمه سعی میکنم از تک تکه لحظاتش لذت ببرم
گزارشگر : خب باربارای عزیز ممنون که وقتت رو در اختیار دارک مگزین قرار دادی