Idol

Idol

𓎖𝑼𝒏𝒊𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆

"قانون اول: شب و روز مهم نیست.

قانون دوم: همیشه باید در دسترس باشیم.

قانون سوم: عاشق هم نمی‌شیم. هر احساسی ممکنه گند بزنه به قراردادمون، متوجهی که چی می‌گم؟"

جونگ‌کوک گفت و تهیونگ سرش رو به علامت مثبت تکون داد و دستی بین موهای پرکلاغی رنگش کشید.

"متوجهم جونگ‌کوک، این واقعا احتیاجی نیست هربار که می‌خوایم انجامش بدیم برام قوانین رو چندین باره توضیح بدی. من اون قرارداد رو دیگه به لطفت حفظم رفیق."

توی اون شرایط کلمه‌ی رفیق واقعا عجیب و ناپاک به نظر می‌رسید.

تهیونگ با باکسر سفید رنگش روی تخت منتظر نشسته بود و جونگ‌کوک با بالا تنه‌ی برهنه و کمربندِ باز درحال شفاف‌سازیِ رابطه‌ی بینشون بود.

"ما دوستیم."

جونگ‌کوک گفت و شلوارلی مشکی رنگش رو از تنش خارج کرد.

تهیونگ لبخندی زد و درست وسط تخت دراز کشید و گفت:"و خیالت از بابت دوست‌دخترت راحت. اون هیچ‌وقت قرار نیست بفهمه رابطه‌ای به‌جز هم‌خونه بودن بین ما وجود داره."

جونگ‌کوک با یادآوری تهیونگ چهره‌ی یونا مقابل چشم‌هاش نقش بست و باعث شد لبش رو بین دندون‌هاش بکشه.

تهیونگ لبخند سختی زد و زمانی که پاهای جونگ‌کوک دو طرف بدنش قرار گرفت و دست‌های بزرگش لگنش رو قاب گرفت به خودش لرزید.

مخفی کردن احساساتش پشت اون چهره‌‌ی بی‌تفاوت، چیزی مثل گیر کردن تیغ توی گلوش بود.

همون‌قدر دردناک و همون‌قدر خفه‌کننده.

همه‌چیز مثل همیشه سریع اتفاق افتاد.

خبری از عشق بازی و بوسه نبود.

جونگ‌کوک زمانی به خودش اومد که با قدرت درون تهیونگ می‌کوبید و پاهای خوش‌تراشش رو روی شونه‌هاش گذاشته بود.

ناله‌های تهیونگ اتاقِ عایق صدا رو پر کرده بود و صدای برخورد بدن‌هاشون تحریک‌کننده‌ترین صدایی بود که جونگ‌کوک می‌تونست بشنوه.

کمی بعد بدن‌هاشون به هم گره خورد و صورت جونگ‌کوک جایی بین گردن و شونه‌ی تهیونگ فرو رفت.

دست تهیونگ پشت گردن جونگ‌کوک رو نوازش می‌کرد و به موهاش چنگ می‌زد.

عرق روی ستون فقرات جونگ‌کوک برق می‌زد و صورتِ تهیونگ از اشک و عرق خیس بود.

جونگ‌کوک ضربات آخرش رو محکم‌تر از قبلی‌ها زد و بیشترِ وزنش روی تن لاغر تهیونگ رها کرد.

پاهای تهیونگ از دور کمر جونگ‌کوک شل شد و انگشت‌هاش بین موهای بهترین دوستش لغزید.

نفس‌نفس می‌زدند و بوی عرق و کام توی اتاق پیچیده بود.

"تهیونگ."

جونگ‌کوک با صدایی دورگه صداش زد و تهیونگ به نوازش کردن موهای جونگ‌کوک ادامه داد به سختی لب زد:"دوستیم. هنوزم دوستیم جونگ‌کوک. مگه نه؟"

"البته."

جونگ‌کوک بلافاصله تایید کرد و قطره اشکی از گوشه چشم تهیونگ چکید و جایی بین موهای سیاه رنگش محو شد.

تهیونگ تنها تونست حسرت بخوره و از شرایطی توش قرار داشت متنفر‌تر از قبل بشه.

"کاش نبودیم."

این چیزی بود که تهیونگ می‌خواست بگه اما صدا توی گلوش قفل شد و زمانی که جونگ‌کوک از روش بلند شد تازه به دنیای واقعی برگشت.

این رابطه‌های جسته و گریخته پنج سالی بود که به رفاقتشون نفوذ کرده بود.

تهیونگ و جونگ‌کوک هربار تلاش می‌کردند که این رابطه رو از بین ببرند اما انگار به بدن‌های هم معتاد شده بودند و راه فراری برای هم نذاشته بودند، حتی حالا که جونگ‌کوکِ خواننده تقریبا داشت با دوست‌دخترش یونا نامزد می‌کرد و تهیونگ اولین پیشنهاد بازیگریش رو قبول کرده بود همچنان ادامه داشت.

همه‌چیز قرار بود بین اون دونفر پیچیده‌تر بشه و اون‌ها تا کی قرار بود ادامه بدن؟

این رو حتی خودشون هم نمی‌دونستند.


سلام عشقا دنیا صحبت می‌کنه.

اومدم با یه سناریو‌ی جدید و امیدوارم دوسش داشته باشید🥹

اگر دوست دارید ادامه آیدل رو براتون بنویسم لطفا با لایک و نظراتتون ازش حمایت کنید🫠

Daily " https://t.me/aliendonya "

Report Page