honey 🍯.

honey 🍯.

t.me/sekai_world .

“ جون؟ پسر عسلی من؟ صبحانه آماده‌ست. قصد نداری پلکای گرمت و از هم باز کنی و درخشش چشمات و سر صبح به ددی هدیه بدی؟ “


با نگرفتن جوابی از سمت جون، اخماش و ساختگی تو هم میکشه و آستین پیراهن سرمه‌ای رنگش که خط اتوش قابلیت بریدن نون تست رو داشت، بالا میده.

دستای خیسش و با حوله خشک میکنه و با سینی تو دستش، سمت اتاق میره.

از لای در سرک میکشه. پرده کنار رفته بود و به خاطر باز بودن پنجره، هوای آزاد ت اتاق جریان داشت.

با پای چپش آروم در و هل میده و خیره به اون جسم مچاله شده لای به لای اون ملحفه‌های سفید، لبخند کمرنگی رو لباش میشینه.

اوه. مث ک اینجا ی چیز دیگه‌م در حال جلب توجه بود.

تیشرت بالا رفته تو تنش.

کمر زیباش که بوسه‌های خورشید روش نشسته بود، نگاه هون رو گرم میکرد.

سینی رو روی میز کنار تخت میذاره و با نشستن روی تخت، نوک انگشتاش و لای موهای لخت و نرمش میبره.

خم میشه و بوسه طولانیی روی پیشونیش میذاره و با خبر از حساسیت شدیدش روی گردنش، کنار گوشش لب میزنه.


“ فکر کنم اگه میشد اون تو نینی بکارم، تمام روز بدون ی ذره تکون خوردن همه‌ش دمر دراز میکشیدی و سرم غر میزدی که چرا اکثر اوقات خونه نیستم. “


پوزخندی میزنه و از نتیجه راضی، دست جونگ که داشت سمت صورتش میومد تا احتمالا مث دیشب، موهاش و چنگ بندازه با تفاوت اینکه این بار به قصد زدن بود و نه عشق بازی، کنار میزنه و سریع سرش و بالا میکشه.


“ فاعک یو. چرا نمیذاری بخوابم؟ چرا دم گوشم توهماتت و بازگو میکنی تا یکم بهت محل بدم سهون شی؟ “


شاید بحث کل کل بود. ولی واقعا دیر شده بود و دلش میخواست اون عسلی که عجیب طعم پسر غرغروش و میداد و با انگشتاش بکنه تو حلقش تا خفه شه و بعد ببوستش. ولی در اون صورت، احتمالا تا هفته آینده از “ کردن پسر عسلیش “ محروم بود. به موهای تو هوا رفته‌ی پسر نگاه میکنه و بعد اینک کوتاه میخنده، سینی رو جلو میکشه و روی پای خودش میذاره.


“ حالا که کله صبح انقد جفتک میندازی، نظرت با یکم بازی چیه جونگین شی؟ “


وقتی میبینه جونگ با حالت قهر روش و ازش میگیره، بلندتر میخنده و انگشت اشاره و فاکش و به عسل آغشته میکنه. بدون معطلی، انگشتاش و سمت دهنش میبره و جونگ، به طور غیر ارادی لبای خشک شده‌شو از هم باز میکنه.


“ دلم میخواد لبات و با کامم همینجوری تزئین کنم و با خواست خودت، زبونت و بیرون بیاری تا با دیکم روش ضربه بزنم و برام از لذت بخندی. “


اوه. قطعا اگه جونگین میدونست با اون لبای پف دار و عسلیش یاد چی افتاده، انقدر معصوم لباش و دور انگشتاش قفل نمیکرد و حتما از کیر دارش میزد.

با قفل شدن نگاهشون تو هم و پوزیشنی که توش بودن و تحریک احتمالی ژنرالش از صحنه‌ای که دیده بود و تصوراتش.

خب، سکس صبحگاهی چیز بدی نبود.


t.me/sekai_world .

Report Page