|Home|
By https://t.me/TAEHGUKIEجونگکوک با کمی تعجب به صفحه گوشیش زل زد . تهیونگ مسخره بازی درآورده بود و جوابش رو نمیداد . چرا اینطوری کرد ؟ اون عکس که هیچ مشکلی نداشت !
توی قسمت مخاطبین گوشی رفت و شماره ی تهیونگ رو گرفت و سعی کرد بهش زنگ بزنه . ولی جوابش رو نمیداد . جونگگوک چشماش رو چرخوند و از تختش پایین رفت و جلوی آینه لیستاد و لباسش رو زد بالا .
- شاید بدش اومده .
با خودش گفت و به سیکس پکش زل زد .
- یعنی بدش اومده و نخواسته همچین چیزیو ببینه ؟
ابرو های رو توی هم کشید و لباسش رو پایین آورد .
- اصلا به اون هیچ ربطی نداره .
با خودش مصمم گفت و به سمت در اتاقش رفت . منتطر جیمین بود تا بیاد خونشون دنبالش و با هم برن بیرون چون جونگکوک برای دوربینش نیاز به یه چیزایی داشت . صدای زنگ خونه رو شنید و دویید تا درو باز کنه .
- هی جونگکوککککک ! تو که هنوز لباس نپوشیدی !
جیمین با عصبانیت داد زد .
- لختم الان ؟
جونگکوک پوکر پرسید و جیمین بعد از زدن ضربه ای به کون جونگکوک اون رو راهی اتاقش کرد . جیمین پشت سرش اومد و در اتاق رو بست .
- چیه پکری ؟ هر بار میخوای وسیله برا دوربینت بگیری که خیلی شادی .
جیمین با کمی تردید پرسید .
- تهیونگ رو که برات تعریف کردم قضیشو ! باهام حرف نمیزنه .
جونگکوک انگار که منتظر یه تلنگر باشه سریع گفت و جیمین با ابرویی بالا رفته روی تختش نشست .
- همون پسره که شبیه احمقا عاشقشی ؟
جیمین با پوزخندی گفت و جونگکوک بعد از دراوردن تیشرتش اون رو پرت کرد توی صورت جیمین . جیمین صدای عق زدنی دراورد و تیشرت رو انداخت روی زمین .
- چرا عشقت باهات قهر کرده ؟
جیمین با خنده پرسید .
- چون از سیکس پکام بدش میاد .
جونگکوک ناله کرد و جیمین پوکر شد .
- مطمئنم اشتباهی فهمیدی . گوشیتو بده بخونم چتتونو .
جیمین چشماش رو چرخوند و جونگکوک گوشیو پرت کرد براش . جیمین رمز گوشی رو زد و رفت توی مسیج ها و شروع کرد به خوندن پیام ها .
- تو خیلی احمقی ! اون رو حساس شده !
جیمین با چشمای گشاد شده گفت . جونگکوک کنارش نشست و بهش کنجکاو زل زد .
- بده چتامونو دوباره بخونم اصلا .
جونگکوک گفت و گوشی رو از دست جیمین کشید و جونگکوک از اول شروع کرد به خوندن چتا . جیمین سریع از کنارش پاشد و کنار در ایستاد و دستش رو روی دستگیره به حالت آماده باش گذاشت . جونگکوک آروم آروم چت ها رو میخوند که از گوشیش صدای دینگی بلند شد و نشون داد که براش پیام اومد . روی نوتیفیکشن رو زد و دید پیام از طرف تهیونگه . پیام رو باز کرد و چند لحظه خیره موند .
Tae-h
کار خوبی میکنی بیبی بوی .
چند لحظه موقعیت رو تحلیل کرد . چرا تهیونگ ازش تعریف کرد و بهش گفت بیبی بوی ؟ مگه اون چی گفت . صفحه رو پایین کشید تا اخرین پیامش رو ببینه . با دیدن پیام چشماش گشاد شد و به ثانیه ای نکشید که صدای داد بلندش توی کل خونه پیچید .
- پارک جیمیننننننن ! من تو رو میکشم و استخوناتو میدم برام گوشواره درست کنن !
جونگکوک داد زد و گوشی رو پرت کرد روی تخت و دنبال جیمین که از اتاق در رفته بود ، کرد .