Heather;

Heather;

𝖢𝖺𝗍𝖾;

هنوزم سوم دسامبر به یادم مونده،

مگه میشه فراموش کنم؟

عطری که سوییشرتت داشت...

وقتی بهم کادوش دادی و گفتی برای همیشه میتونم نگهش دارم،

بهترین کادوی زندگیمو گرفتم!

هیونگ احساسات تو از آسمون روز روشن تر بود و من،

لیاقتشو نداشتم!

چرا باعث شدی احساس کنم لایقشم؟!..

اصلا... چرا منو بوسیدی؟!

من حتی نیمی از زیبایی کیم سونوو رو هم ندارم،

حتی نیمی از لیاقتی که اون داره ام ندارم..

بهم گفتی سوییشرتت بیشتر از خودت به من میاد..

خدایا... کاش فقط میدونستی چقدر دوستت دارم.

ولی من دیدمش،

عشق توی نگاهتو وقتی از کنارمون رد شد

من اون احساساتی که برای خودم میخواستم و هیچوقت لایقش نبودمُ توی چشمات دیدم،

اما کسی که بهشون میرسید،من نبودم!

ولی اون ازت مراقبت میکنه،زمانی که من دارم جون میدم؛

خدایا ای کاش جای اون بودم...

بهش نگاه میکنم درحالی که دستتو گرفته و کنارش خوشحالی

و بیشتر از همیشه نابود میشم،یخ میزنم،خون توی رگام می ایسته اما دم نمیزنم؛

چون تو خوشحالی...

"خوشحال"

خوشحالی ای که من نتونستم بهت بدم داری هیونگ؛

چی مهم تر از این؟

اونو بیشتر از من دوست داری و در برابرش هیچی نیستم

اما هیونگ من مشکلی باهاش ندارم

حداقل نه تا وقتی که مراقب احساسات پاک و روشنت باشه،

ولی خدایا.... ای کاش جای اون بودم



Report Page