Graphic
𝐇𝐰𝐚𝐧𝐠 𝐥𝐞𝐨کوک:"خب رفقا بیاین یه چیزی رو بهتون بگم بگین امروز تو کافه کیو دیدم ؟؟
همونی که چندین ماهه به خاطر مرگش شب و روز نداریم
امرو تو کافه ا.ت و دیدم ا.ت اونم خیلی صحیح و سالم و کنار دوستاش خب نامجون شی نمیخوای توضیح بدی؟؟
نامجون:"من گفتم مرگش رو جعل کنن
شوگا:"چی داری میگی تو ؟؟
کوک:"امروز ا.ت اومد مغازه و من از نامجون جواب میخوام چرا این کار رو کرده
نامجون:"برای خودش خود ا.ت وقتی که جیوونگ افرادش میفهمیدن ا.ت زندس دوبارع سعی میکردن بکشنش و همنجودی ا.ت به زور بعد از 3 ماه به هوش اومد انتظار نداری برم همه جا جار بزنم که ا.ت زندس ها
کوک:"ولی میتونستی به ما بگی تو دیدی ما تو چه حالی هستیم و خودتو زدی به اون راه
جین:"نامجون تو میتونستی به ما بگی ما که آسیبی بهش نمیزدیم
نامجون:"ببخشید ولی نمیتونستم و الان که ا.ت به هوش اومده دوباره وضع خرابه
کوک:"میتونیم دوباره ازش محافظت کنیم
نامجون:"دکتر گفته با گذر زمان حافظش برمیگرده و این نگرانم کرده تازه تا اونجایی که من میدونم قراره تا آخر هفته دبیو کنه و اگه جیونگ بفهمه دوباره سعی میکنه بکشتش
جیهوپ:"خب میتونیم دوباره به عنوان مامور FBI گار کنیم چون ا.ت زندس اونجوری میتونیم ازش محافظت کنیم
شوگا:"تو با اون مغز نخودیت چجوری همچین فکری کردی
جیهوپ:"😂
نامجون :"خب راستش رئیس میدونه و ما موقت اخراج شدیم یعنی در اصل مرخصی بودیم 😅
تهیونگ:"عقیمت میکنم به خدا
نامجون:"آرام وحشی
.
.
.
.
.
.
روز دبیو ا.ت
از دید ا.ت
موزیک ویدیومون و که ظبط کردیم رفتیم خونه سان و جشن گرفتیم
.
.
.
.
.
.
یک ماه بعد از دید فیلیکس
فیلیکس:"داشتیم تو خیابون با بچه هاقدم میزدیم(کل اعضای استری کیدز) که چشممون به دختری افتاد که بیییش از اندازه شبیه ا.ت بود
داشتیم دنبالش میگشتیم که هیونجین دویید
هیونجین:"دیدم اون خیلی خیلی شبیه
دوییدم سمتش
هیونجین:"ا.ت؟؟(داد)
ا.ت:"برگشت سمت هیونجین
بله؟؟
هیونجین:"تووو...تو ا.تی؟؟
فیلیکس:"ا.ت؟؟
بقیه با تعجب به ا.ت نگاه میکنن
ا.ت:"ببخشید ولی من نمیشناسمتون
فیلیکس:"یعنی چی نمیشناسی
ا.ت:"آآآآ ببخشید ولی من تقریبا یک سال پیش تو یه تصادف حافظم رو از دست دادم معذرت میخوام
سان:"ا.ت بیا بستنیت
اینا کین؟؟میشناسیشون؟؟
ا.ت:"من کسی رو نمیشناسم دانشمند
ا.ت:"ببخشید باید برم( رو به فیلیکس و بقیه).
.
.
.
.
عمارت مافیا از دید فیلیکس
فیلیکس:"یعنی اون زندس و فقط حافظش رو از دست داده؟؟
بنگ چان:"نمیدونم این خوبه یا نه
ای ان:"یعنی چی معلومه که خوبه
بنگ چان:"آره ولی اگه جیونگ بفهمه و سعی کنه دوباره به ا.ت آسیب بزنه چی؟؟
هیونجین:"نهه این بار دیگه اجازه نمیدم نمیدونم میخوااین چی کار کنین ولی این بار دیگه نه
همه با هم:"باهاتیم
از دیدا.ت
ا.ت:"آهنگ ما خیلی استریم زده شده و فردا کنسرت داریم و قسمت جالبش اینه که تمام بلیط ها طی بیست دیقه 30 هزار بیلیط فروخته شده و این خیلی خیلی رویایه
سان:"به چی فکر میکنی
ا.ت:"به اینکه چقدر خوبه پیش شما اوسکلام
یجون:"ممنون از این همه لطفت
وون هیوک:"سکوت میکنم که جوابی برا این لطف بزرگت ندارم
ا.ت:"خواهش میکنم از همتون .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
روز کنسرت از دید نامجون
نامجون :"بچه ها امروز اولین کنسرت ا.ته و ماموریت جدید داریم محافظت از ا.ت پس بیاین اتفاق یک سال پیش رو تکرار نکنیم
ا.ت:"بچه ها باید بریم روی صحنه
یجون:"ا.ت نگران نباش ما با همیم و هیچ اتفاقی نمیوفته.
سان:"بیاین ا.ت بیا بیبی نگران نباش
ا.ت:"چشم بابا
سان:بابا؟؟
وون هیوک:"بابا؟بهت میاد خدایی
سان :"بریم
ا.ت:وقتی رفتیم روی صحنه خیلیی شلوغ بود صدا و جیغ های فنا یه حس خاصی بهم میداد که آهنگ پخش شد و ما شروع به اجراع کردیم که همونایی که اونروز دیده بودمشونم دیدم یکم سرم گیج رفت ولی خودم رو جمع و جور کردم
.
.
.
4 ساعت بعد
چندتا از آهنگ های بقیه گروه هارو کاور کردیم و اجرا داشت تموم میشد که لیزری رو روی قفسه سینم دیدم و همه شروع به جیغ زدن کردن که سان یه دفعه حلم داد و بازوم شروع کرد سوختن نگاش کردم دیدم داره خون میاد که داد یجون رفت بالا که یه دفعه سان منو بغل کردو برد بک استیج
سان:"ا.ت ا.ت حالت خوبه
ا.ت:"آره خوبم فقط دستم
سان:"الان میریم بیمارستان نگران نباش
بیمارستان از دید نامجون
نامجون پشت ماشین ات رفتیم سمت بیمارستان و ا.ت رو بردن اتاق عمل چون تیر توی دستش بود و ما پشت در منتظرش بودیم که یه گروه اومدن سمتمون و یکم شک گردم که کین و احتمال دادم افراد جیونگ باشن
نامجون:"شما کی هستین ا.ت رو میشناسین
فیلیکس:"دوستاشیم
سان:"اونروزم دیدمتون دوستای قدیمیشین شما(روبه تمام اعضا هم بی تی اس و هم استری کیدز)؟؟
نامجون :"بله
فیلیکس:"بله
سان:"خب اوکی
*ا.ت رو میارن بیرون
هیونجین:"ا.ت؟؟!!
+ا.ت حالش خوبه و یکم دیگه به هوش میاد
جین:"خیلی ممنون
راوی:"فیلیکس چشمش به کوک میوفته و میفهمه که ا.ت اونروز دم در خونه کوک تیر خورد و فیلیکس فهمید که اینا اعضای FBIهستن
فیلیکس:"شما چه شغلی دارید؟(رو به کوک)
کوک:"یه کار ساده
فیلیکس:"اوکی
.
.
.
روز مرخص ا.ت
ا.ت:"داشتم با سان و وون هیوک و یجون از بیمارستان خارج میشیدیم که جلوی بیمارستان خیلییی شلوغ بود که دیدم چند نفر رو هم اصلحه گرفتم یکم رفتم جلو
ا.ت:"کوک؟؟فیلیکس