Good boy
@Taekook_family:"پسر خوب، منتظر موندی تا من بیام. خیلی خوبه که رد خیسی روی دستات نمیبینم."
از خجالت و حس شهوت زانوهاش رو بهم نزدیکتر کرد و آلتش رو پوشش داد. تهیونگ نزدیکتر اومد و کلاه رو از سر پسر خوبش برداشت و با حوصله به آویز انداخت.
بالای سرش ایستاد و با آرامش شروع کرد توضیح دادن که این بار میخواد که سکس پارتنرش چطور باشه.
:"گود بوی. خیلی پسر خوبی هستی، درد و تحمل کردی تا تهیونگی بیاد. جایزهت اینکه که میتونی برام بلوجاب بری و منم بهت اجازه میدم خودت و لمس کنی."
آب دهنش رو قورت داد و روی زانوهای لرزونش، درست رو به روی تهیونگ ایستاده نشست.
تهیونگ موهاش رو بهم ریخت و مدام کلمهی پسر خوب رو تکرار کرد تا پسرش بیشتر از قبل حس نیاز رو لمس کنه.
جونگکوک با کمی شرم اما بیطاقت از تحریک شدنش پیشونیش رو به خشتک تهیونگ تکیه داد و ناله آرومی کرد.
نگاهش رو به پایین سر داد و با انگشت اشارهش نوک سرخ آلتش رو نوازش کرد. تهیونگ از موهاش گرفت و فاصلهش داد.
دیک بزرگ شدهش رو از روی شلوار با انگشتهای کشیدهش مالید و زیپ رو باز کرد تا کار پسرش راحتتر بشه.
جونگکوک چشمهاش رو بست و لپش رو روی باکسر مرد کشید و نگاه خمارش رو به چشمهاش دوخت. منتظر اجازه بود تا بدون اون پارچه مانستر تهیونگش رو بخوره.
به اون گوشت سفت و داغ توی دهنش نیاز داشت تا انگیزه پیدا کنه و مال خودش رو بماله.
تهیونگ موهاش رو دوباره بهم ریخت.
:"البته که میشه پسر خوب، تو خیلی حرف گوش کنی، خیلی ازت راضیم"
هقی از لذت بین لبخندش زد و با دندون کش باکسر رو تا جایی که بتونه مانسترش رو ببین پایین کشید.
آلت تهیونگ با صورتش برخورد کرد و هوم رضایتمند تهیونگ رو شنید. بیشتر خودش رو به دیک تیرهش مالید و تا میتونست با زبونش خیسش میکرد و میلیسید.
حالا اجازه داشت که مال خودش رو لمس کنه و تا جایی که زور داشت مثل خمیر بازی آلتش خودش رو فشار داد و بازی میکرد.
تهیونگ بیشتر از این نمیتونست باهاش مهربون باشه و کینکهاش رو به واقعیت تبدیل کنه.
به چشمهای خمار و نیمه بستهی تهیونگ زل زد و سر آلتش رو مکید. پر صدا انجامش میداد و مدام پلک میزد تا اون روی وحشی تهیونگ رو بخاطر معصومیت ظاهریش بیدار کنه.
از قصد لبهاش رو باز تر از همیشه میکرد و آروم تر روی پوست آلت پر از رگش میمالید تا برجستهتر دیده بشن.
یکدفعه سرش رو جلو برد و تا جایی که میتونست آبنبات شور تهیونگ رو خورد. شروع به عقب جلو کردن سرش کرد و این در حالی بود که ارتباط چشمیشون قطع نشده و جونگکوک با یه دستش به لگن تهیونگ چنگ میزد و با دست دیگهش دیک خودش رو بازی میداد.
روش ناخون میکشید سوراخ روی نوکش رو انگشت میکرد و تصور میکرد که داره به فاک میره و با شدت بیشتری سرش رو تکون داد.
لپهاش رو از قصد باد کرده بود و ماهیچهی لبش رو تکون میداد. تهیونگ کنترلش رو از دست داد و سر پسر رو گرفت و به شکمش چسبوند.
سر جونگکوک از لذت خفه شدن با مانستر تهیونگش سر شد و چشم بست. روی پوست شکم تهیونگ نیمه نفسهای در حال اتمامش رو بیرون داد. پرههای بینی گرد و کیوتش مدام تکون میخورد و اوج لذت رو برای تهیونگ رقم میزد. مدام زبون در تقلاش برای اکسیژن به آلتش میخورد و خودش هم از این جسم مثلا اضافه تو دهنش کیف میکرد و میلرزید.
حرکت دستش روی آلتش بیشتر شده بود و بعد از چند ثانیه سرش سوت کشید و تهیونگ ولش کرد.
صورتش کمی بنفش شده بود و لبهاش آماده خورده شدن توسط تهیونگ.
همین طور هم شد و تهیونگی که لباسهاش رو در نیاورده بود خم شد و جونگکوکی که پیراهن سفیدش رو چنگ میزد بوسید و زبونش رو گاز گرفت.
با چشمهای پر نفوذش نگاهش کرد.
:"داگی شو پسر عزیزم، عاشقتم که انقدر خوبی"
┊#Goodboy┊#Shadow
태국↳cнαɴɴel:ꜜ
⇱@Taekook_family⇲