😇Good or Bad?5_8👿

😇Good or Bad?5_8👿


❎پارت ۸_۵⁦☑️⁩
سهون نفس عمیقی کشید: اوکی هیچ کدوم از خواسته‌هات تاالان با استایلو شخصیتم جور نبوده اما چه میشه کرد..قبوله اینم روش...سعی میکنم ناراحت شدم همونجا بهت بگم اما این خواسته‌ی سختیه نگی نگفتماااا.
هی جو خندید: آدم برای عشقش باید هرررکاری بکنه😂😂البته به جز آسیب رسوندن به خودش🤬🔪❌ اینو همیشه یادت باشه😤⁦❤️⁩
سهون: اون دختربچه دم دره آسانسور....درمورد چی حرف زدین؟
هی جو: آیگو بیچاره گفت باتو نگردم🥺
سهون: ها؟!😳
هی جو: آخه چون باباش، همون پسر خوش قیافهه🙄🤭با یه زنه دیگه به مامانش خیانت کرده🥺💔برای همین اون بیچاره هم همه پسرارو مثله باباش خیانتکار میبینه🥺💔کلی گریه کرد تو بغلم🥺
سهون زیر لب: پوفففف آشغاله عوضی🔪🔥
هی جو: چی؟!😳
سهون: عاا هیچی هیچی😐<حتما میخواسته تو دله هی جو رو خالی کنه نسبت به من🔪🔥🤬آیششش عوضی اسمه زنِنداشتَشم هی جو گذاشته که قشنگگگگ با ذهنیته هی جو بازی کنه و اونو نسبت به من بدبینو بد دل کنه🔥🤬🔪🤬گوه خوره لعنتی>..یاااا اون کجاش خوش قیافه بود هی جویا🤬🤬🤬🔪🔥؟! ببینم من یا اون کثافت؟🤬🤬🤬🔪🔥
هی جو:😳😳😳🤭🤭🤭اومو الان حسودیت گل کرده ژوژه وولفی؟⁦❤️⁩🤭معلومه که تو😍من وولفمو با هیچکس عوض نمیکنم حشود خان😍⁦❤️⁩🤭
سهون: اوم خوبه😤نخیر حسودی نکردم😤🔥اون خوده حشرَس به چیش حسودی کنم!!😤🔥
هی جو: حشره؟!😳🤭😂😂😂
سهون: با اون کَله‌ی زردش مثل زنبور بود کثافته خیانتکاره نیش زننده🤬😤🔥
هی جو: اوکی اوکی جوش نیار⁦❤️⁩🥺(دستاشو برد تو موهای سهون)..اوففف وولفه جذابم تو تکی برام🥺⁦❤️⁩
سهون: هی جویا من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم اینو مطمعن باش🔥...<اسکارلیه عوضی با مغزش داره بازی میکنه کثافت علیه من🔥>...من سرم بره بازم خیانت نمیکنم اوکی؟؟؟🥺دیگه خدایی هر کاریم که بکنم خیانتکار نیستم جدی میگم.
هی جو: میدونم🙃💘..امیدوارم....بهت اعتماد میکنم🙃💘
سهون: خوبه🥺حالا میشه...اهم🙄یه بار دیگه همون جمله‌های کیوتِتو که برای رفتن به خرید کردنو اینا زدیو معذرت خواهی کردی رو تکرار کنی🙄
(هی جو لبخندی زد صاف وایستاد، دستاشو کیوت مشت کردو مثل خرگوشا آورد جلو صورتش)
هی جو: ددی گُلگی دَعبا و بحث نَمکه رابطشت درضمن (سرشو انداخت پایین و لب لوچش اویزون شد) یه بیبی حشود به توان۱۰۰۰۰۰ دالی خب🥺نمیتونه حشودیشو نشون نده☹️🥺بازم بیبیت مَعژرت موخاد بخاطرِ دلخوری پیش اومده🥺💖میشه خَشته نشی دیده و باهام خلید تُنی؟🥺من وسایله ست با ددیمو موخام🥺🐰
سهون: آیگو....(دستشو گذاشت رو قلبشو یک قدم عقب رفتو به اطراف نگاه کرد)...چطور میشه انقدر کیوت بشی!؟🥺😭😍⁦❤️⁩🙈آیششش....یاااا کیوت میشی دستو پام شل میشه برات🙈⁦❤️⁩طرز برخورد با یه بیبی گرل از نوع خرگوشه شیطونه حسوووود چیه ها؟🙈⁦❤️⁩ تو بهم بگو با حسودای کیوت چیکار کنم؟
هی جو: بخولشون🙈🐰😋
سهون: معلومه که میخورمت لعنتی🔥🔥🔥(یهو پرید لپه هی جو رو گاز گرفت، بعد دهنشو بازتر کردو لپو دهنو دماغشو تو دهنش برد -که مثلا کله صورتتو گاز گرفتم- و در آورد)..هر وقت کیوت بشی میخورمتتتت ولی با حسودیات چیکارکنم بیبی؟
هی جو: ( دستشو دور سهون حلقه کرد و خودشو تو بغلش جا داد) فقط درکم کن ددی بهم حق بده و وقتی دیدی غرغر میکنم با یه کیس خفم کن بعدش حشودیم فروکش میکنه🥺🥺🥺✨✨ ددی من رو چیزایی که دارم حساسم، دوست ندارم برا کسی باشنو کسی ازونا داشته باشه، فکر کنم مثل خودتم درک کردنش باید راحت باشه واست هرچی باشه منم فروردینیم ، خودخواهم برای چیزایی که مال خودمن و جزو اموالمن و از سه سال پیشم یه دونه اموال داشتم اونم تویی تو از وقتی امدی نگاهت، کیسا، بغلت، دستات ، خوابیدنمون همه اون سارانگه گفتنات و اون خنده هایی که با صدای خش دارت همه همشون مال خودمن.نمیتونم با کسی قسمتشون کنم باشه؟ وقتی میگم تو مال منی نه اینکه هدفم گرفتن تو باشه و کشیدن حصار دور تو نه... دلم میخواد تو رو مال خودم بدونم بذار مثال بزنم که بهتر بفهمی ، درست مثل اتاقم که مال منه یا مثل تختم مثل لپ تاپم،نه اینکه بگم تو وسیله ای نه اصلا. ولی من میخوام که هرکی تو رو دید یه نشونی از من رو تو ببینه مثلا مثل وقتایی که خونه نیستم ولی میگن؛ اینجا اتاقِ هی جوعه متوجه منظورم میشی؟(سهون لبخندی زد) فقط میخوام نشونم رو تو باشه که وقتی دیدنت بگن این برایِ هی جوعه ، حسودم و روت به شدت حساسم چون تنها داراییمی✨دلم نمیخواد کسی جز من بت بگه وولفیم نمیخوام کسی جز من اون چتریای موهاتو کنار بزنه با انگشتاشو توام بخندی ، نمیخوام وقتی یکی نگات میکنه مثل من ذوق تو چشاش باشه، نمیخوام به کسی جز من زیر چشمی نگاه کنی و یه لبخند بزنی ازونا که قند تو دل ادم اب میشه ، نمیخوام کسی واست اشپزی کنه جز منو لایا، نمیخوام کسی با عطر تن تومست بشه، نمیخوام صبح تو بغله یکی دیگه از خواب پاشی،نمیخوام رگای دستتو کسی جز من لمس کنه؛ حتی اگه ازم دور باشی.. حشودم خب از بِینم نمیره 🥺✨❤️ حشودیام عادیه دست اودم نیشت اوم یه بیبی رو ددی فوقه جذابش حشوده🥺🥺🥺میدونی حشودی نشونه عِشگِه ، اگه بتونی درکم کنی عالیه 🥺✨❤️
سهون صورته هی جو رو قاب کرد: گمونم عادیه درکت میکنم، درکل یعنی غیر مستقیم بهم فهموندی از کنارت تکون نخورم🤭😅⁦❤️⁩آیگووو درکت میکنم منم دقیقا مثله توعم همون احساسه اموال بودنو دارم برای همینم میخواستم خودم تو رو زن کنم چون باید به نامه من ثبت میشدی،من رو همه دارایی‌هام اسمه خودمو حَک میکنم😤🔥⁦❤️گمونم بخاطره اینه که هم ماه هستیم😋عع راستی چنده فروردینی؟🙄<مگه میشه من ندونم روزو ماهه تولدتو🙄💘⁦❤️⁩با خودم تو یک روزی لعنتی، سرنوشته گره‌ خوردمونو از اولم دوست داشتم⁦⁦🙃💘⁦❤️⁩<
هی جو: ۱۲ آپریل -۲۳فروردین-😋⁦❤️⁩
سهون: اومو😳😳تو یک روز بودیم؟!😳🙄⁦❤️⁩واو چه تصادفی ولی چه جوریه که ۱۸ سالته؟!🤔مگه نباید هم سن باشیم؟!
هی جو: سنمو از کجا فهمیدی؟!😳
سهون:<آیش نمیشه گفت از بچگی برات تولد میگرفتم معلومه میدونم😩>...از دخترا شنیدم😳😅بگو دیگه حالا هرچی اصلا.
هی جو: منو گنگسترا یه سالو جهشی خوندیم چون میخواستیم با اوپای خوشتیپه مدرسه هم کلاس باشیم🤭😅
سهون: چی؟!😳😳🔥🔪🔪🔪
هی جو یهو زد زیر خنده:😂🤣🤣🤣🤣⁦❤️⁩آیگوووو شوخی کردمممم شوخی بود، اوپای جذاب کجا بود آخه🤭⁦❤️⁩وقتی حسودی میکنی خیلی خوردنی میشی دلم میخواد مدام کِرم بریزم روت🤭⁦❤️⁩🙄اهم اهم اصلش اینه که از معلمه سوم ابتداییمون بدمون میومده چون خیلی بدجنس، زشت و سختگیر بود نمیخواستیم بریم تو اون کلاس برای همین من گفتم معلم که عوض نمیشه بیاید جهشی بخونیم اونجورى دور بزنیم😂همین.
سهونذ آها🙄آیش اذیتم نکن خرگوش کوچولو من زود جوش میارما🙄درضمن تو فَنَمی پس حتما میدونی چقدر کینه‌ای هستمو تلافی میکنم🙄
(هی جو یکی آروم زد به بازوی سهون)
هی جو: یااااا اتفاقا منم خوب تلافی میکنماااا پس چرخه راه ننداز😈🤪😂🔪
سهون: به هرحال من لازم دونستم هشدارمو بدم😂🔪
(هی جو خنده‌ای کردو دسته سهونو با ذوق گرفتو رفتن تو مغازه‌ها و خرید میکردن،بعد از کلی انتخاب بالاخره اونایی که هردو باهاش موافق بودنو سهون میخریدو طبق معمول آدرس میداد که بیارن ویلا)
(تختی که خریدن👇)

(رو تختی و ملافه‌هایی که خریدن👇)


هی جو: این صورتیه خلگوشیه رو چرا میخری؟!🐰😍
سهون: منو یاده تو میندازه دوستش دارم به دلم نشست🙄⁦❤️⁩حالا یه گوشه نگهش میداریم دیگه🙄⁦❤️
آجوما-فروشنده-: میتونین برای ماه عسل و روزای اوله زنوشوهریتون ازش استفاده کنین😍البته اگه قراره کم صبر باشین باید از الان بگم که جنسش خیلی لطیفه حیفه برای کثیف شدن🤭😅تو روزای عادی استفادش کنین🤭⁦❤️⁩
سهونو هی جو:😳😳😳(به هم نگاهی کردنو سهون پشته گردنشو خاروند)
هی جو: ما هنوز ازدواج نکردیم اما چشم❤️⁩🤭🙈
سهون: بسه دیگه بریمممم😳😳😳⁦❤️⁩🔥🔥عع😳
(سریع از بیرونو هی جو خندید، از آجوما تشکر کردو دویید دنباله سهونو رفتن حوله‌هاشونو خریدن)

آجوشی: آیگووو چه زوجه خوشگلو خوش سلیقه‌ای هستین به امید به خدا خوشبخت میشین⁦❤️⁩😊
هی جو: اومو شما دومین نفرین که اینارو میگه⁦❤️⁩😍کوماوو....سهونا یه چیزی بوگو🥺
سهون: ...😐..آممم کوماوو🙂...بریم دیگه داره دیر وقت میشه‌.
هی جو: ست کاپلی هم بخریمممم😍😍😍
سهون: نه دیگه اون باشه برای فردا یا پس فردا که علناً بریم سر قرار؛ الان من گشنمه بیشتر از این در توانم نیس.
هی جو: اوکی اره منم گشنمه🥺پس یعنی فردا میریم سر قرار؟😍
(از پاساژ میرفتن بیرون)
سهون: نه بابا فردا که نمیتونیم چون کلاس عملی به بوسان داریم،تو یه اردوگاه برای رشته‌ی مد و تخصص،مثل اینکه فشن شو هم داره.
هی جو: اوه مای گاد از بس سایت دانشگاه رو چک نکردم که اینارو نمیفهمیدم،خوب شد گفتی😱😱رشته مد و تخصص یعنی فقط منو تو و اعضا؟!🥺آیگووو ولی کنار تو بودن لذت داره😶🙈
سهون:🙄🙄🙄
(رفتن تو پارکینگ ولی ماشین نبود)
سهون: آیگووو ماشینو دزدیدن؟!😱🙄
هی جو: هااااا؟!😱😱😱ننننهههه چه جوری ممکنه؟!😱
(تند تند میدویید تو پارکینگو ماشینارو دید میزد)
هی جو: این پاساژه مخصوصیه نگهبانی داره آخه چطور ممکنه؟!😱😱😱
سهون: پوففف ولش کن حالا که بردن🙄مهم نیس چیزی که زیاده ماشینه، میگم بادیگاردم یکی دیگه بیاره.
(هی جو دویید سمت سهون)
هی جو: اما اون آبیه خیلی قشنگ بود🥺به هیون جین اوپا بگم با پلیس هماهنگ کنه و پیداش کنن؟🥺
سهون: نننننهههههه😱😱😱
هی جو:😐😐😐؟!
سهون:😐اهم...یعنی نه نمیخوام به اون درازه آدامس برای یه ماشین رو بزنم😒خودم یکی مثله اونو دوباره میخرم ولش کن(رفت سمته یک نفرو ازش خواست تا برای تماس گوشیشو قرض بگیره)....الو؟..یه ماشین برام بیار به پاساژِ vip همسران😒بدو منو معطل نکن میدونی که از منتظر موندن بدم میاد😒(قطع کرد)..الان از ترسه اخراج نشدنش ۵ دقیقه‌ای نشده خودشو میرسونه🙄..بیا بریم بیرون تو فضای سبزش بشینیم.
(هی جو لبخندی زدو از شخصی که گوشیشو داده بود تشکر کردو شماره‌ای که سهون باهاش تماس گرفته بودو از گوشی پاک کرد، دویید دسته سهونو گرفت، سهون متعجب به دستاشون نگاه کردو با دیدنه لبخنده هی جو ناخودآگاه لبخندی رو لباش اومدو رفتن بیرون؛ رو نیمکت نشستنو منتظر موندن)
هی جو: هنوزم کلی سوال ازت دارم...یکی یکی میخوام بپرسمشون...
سهون: آیگووو اوکی بپرس ببینم تو اون مغزه کوچولوت چیا برات سوال شده🙄😏
هی جو: با دیدنه پوسیم گفتی خیلی استایلتم، دیگه چیا دیدی که استایلته ولفی؟؟🧐
گفتی من هلو هستم،تاحالا هلو دیگه‌ای هم خورده بودی؟🧐
با جنده‌ها هم همینجوری سکس میرفتی؟🧐
با چندتا جنده تاالان خوابیدی؟؟🧐
من بهتر بودم یا اونا؟؟؟🧐
هارد دوست داری یا سافت؟🧐
با اونا هارد بودی یا سافت؟🧐
چرا وقتی میخواستی به فاکم بدی نمیدونستی باید برای کم شدنه دردش کیس بری یا آهنگ بخونی؟؟مگه تاحالا انجام ندادی برای بقیه؟؟🧐🧐
خیلی عمیقو بااشتها میخوردی!من واقعا خوشمزه بودم که اونجوری میخوردی یا از دستی اونجوری میکردی که به من خوشبگذره یا اصلا رَوِشِت برای همه همینه؟!🧐
درضمن تو واقعا نمیدونستی بعده فاک دخترا درد دارن؟!😳🧐یعنی چی؟! پس کسایی که تاحالا باهاشون خوابیدی چی؟ یا برای اونا خیلی عمیق نمیرفتی که درد بگیره یا وقتی میکردیشون همون حالت ولشون میکردیو مرفتی! آره؟🧐
آها راستی چرا رفته بودی سر چمدونم؟🧐میدونم دلیلت دیدنه اون لباس خواب نبوده چون فکر نمیکنم اونقدرا منحرفو بی‌ادب باشی که دنبال لباس زیره دخترا بگردی🤨من میشناسمت🤨👍پس دلیل اصلی رو بگو.
سهون:.....😳😳😳😳😳😳😳😳😧😧😧😧😧یااااا چه خبرته؟!😧😳یکم نفس بگیر بینه سوالات😳😧پوفففففف😧😧😳آیگو انقدر زیاد بود سوالات که هنگ کردم😦😦😦آمممم یکی یکی بپرس تا همونجا جواب بدم😳😅
هی جو: اوکی 🙄با دیدنه پوسیم گفتی خیلی استایلتم، دیگه چیا دیدی که استایلته ولفی؟؟🧐🙄
(سهون رفت تو فکرو آروم پیشونیشو خاروند)
سهون:آمممم🤨از لحاظ فیزیکی منظورته؟
هی جو: اوم🙄
(سهون چرخیدو سرتا پای هی جو رو با دقت نگاه کرد)
سهون: پوسته لطیف،سفید،تازه،آبدار داری🤨سایزتم مناسبه🙄یعنی خوبه حالا خودم درستش میکنم مهم اینه که نچرالی🙄👍آم چشمای خوشگل،درشت با مژه‌های بلندی داری🤨رنگ چشمات عسلی قهوه‌ایه کم رنگو خوشگلیه🤨لبای قرمزو باد کرده‌ای داری🤨خوشگل میخندی🤨لاغرو قد بلندی🤨⁦موهاتم بلندو لطیفو خوشبوعه🤨⁦❤️⁩..عا...راستی موهات خط قرمزمه‌ها🤨🔪نمیخوام کوتاهشون کنی،از همین الان گفته باشم که یهو نری به خیاله خودت بخوایی سورپرایز کنیو کوتاه کنی🤨🔪(موهای هی جو👇)

هی جو: آیگووو تااین حد خوشت میاد از موهام؟!🤯🤭⁦❤️⁩😍رنگ طلایی بهش میاد؟!
سهون: اوم🙄اره مثل باربی شدی،بهت میاد.
هی جو: آیگو🙈⁦❤️⁩اوکی آممم اهم⁦❤️⁩🙈🔥 سوال بعدی⁦❤️⁩🙈گفتی من هلو هستم،تاحالا هلو دیگه‌ای هم خورده بودی؟🧐
سهون: اَنی...(به هی جو نگاه کرد)...تو اولینو آخرین هلویی هستی که من چشیدم...
هی جو:...😶😶😶⁦❤️⁩🔥🔥🔥🔥
(تو چشمای هم قفل شدن که سهون بعده کمی مکث نگاهشو گرفتو به خیابون زل زدو دستاشو گذاشت رو نیمکتو تکیه گاه خودش کرد)
سهون: درمورد سوالای دیگتم که پرسیده بودی تاحالا با چندتا دختر خوابیدم؟،بااوناهم همینجوری سکس داشتم؟،تو بهتر بودی یا اونا؟،هارد دوست دارم یا سافت؟ و با اونا هارد رفتم یا سافت؟!...باید بگم که من تعدادشونو نمیشماردم چون برام مهم نبود حتی حدودی هم نمیتونم بگم که چندنفر بودن فقط اینو مطمئنم که بیشتر از ۱۰ نفر بودن تا حالا، و اینکه من برام مهم نیست هارد یا سافت...ولی در کل سافتو بیشتر دوست دارم،با زنایی که تاالان بودم هر دو مدلو رفتم،گاهی اونا هارد شروع میکردن گاهی مست بودیمو سافت بوده...و درمورد اینکه کدومتون بهتر بودین....آم...(به هی جو نگاه کرد)...سوال داره واقعا؟؟؟😅😄معلومه تو...🙃...خودتو با بقیه مقایسه نکن...(-حرف هی جو رو که به سهون گفته بود به خودش برگردوند-)...🙃🙄⁦❤️⁩

Report Page