Golden.

Golden.

پرنا؛

این قراره یه نامه ی کوچولو توی صندوق پستی خونه‌ت باشه، چون فکر کنم دارم دیر میکنم.

چند روز از آخرین دیدار من و تو گذشته و این یعنی چند ساعت طولانی، حدود چهل و هشت ساعت وقت داشتم به چشم هات فکر کنم. به اینکه چطور میشه یک جفت اقیانوس بهت زل بزنند و تو از پا نیفتی، انگار که داری غرق میشی.

من به این فکر کردم که چطور میشه به لبخندی دل نبست که مثل طلوع خورشید بالای سرمون می درخشه، انگار که داری ذوب میشی.

من به این فکر کردم که چطور میشه عاشق تو نشد، انگار که داری سقوط میکنی.

خب، حالا به جای پرواز دارم میدوئم. چون من میخوام با تو پرواز کنم. میخوام با هم روی ابر ها بشینیم و به تو، که خورشید منی نگاه کنیم. یعنی من به تو و تو به تو، چون تو دیدنی ترین هنر این جهانی.

لویی، عزیزدلم، هرگز فکر نمیکردم روزی بالی برای پرواز داشته باشم اما انگار تو پرواز منی و من دارم سمت تو میدوئم، چون این تویی که داری به من پرواز می بخشی. تو بال های طلایی من برای رد شدن از این زندگی عجیب و غریبی.

آخرین مکالمه ی ما، ساعت پنج بعد از ظهر، در مورد انقراض دایناسور ها بود. فکر نمیکردم امروز پنکیک های عسلیم رو توی کوله ی قدیمیم بچپونم و بخوام باز هم در مورد دست های کوتاه تی‌رکس صحبت کنیم.

این نامه رو وقتی باز میکنی که من اونجام. شاید پسم بزنی، شایدم نه. به هر حال من لبخندت رو میبوسم و حتی اگه من رو نخوای تا ابد دوستت خواهم داشت.

انگار با تو چیزی رو پیدا کردم که هرگز قرار نبود داشته باشمش. مثل یه طرح ساده روی یک دیوار بی رنگ، روح و زندگی می بخشی. باید بپرستمت اما فکر کنم دارم دیر میکنم.

من نمیخوام تنها باشم. مدت ها از اشک دریاچه ساختم و تو مثل یک ماهی داری در اشک هام شنا میکنی. شاید تو نجات منی و من میخوام داشته باشمت، تا وقتی که استخون هام فرسوده شن و موهام سفید.

تو زیادی طلایی‌ای لویی.

یک طیف لطیف از آبی با رگه های طلایی؛ مثل آسمونی که نور خورشید رو بازتاب میکنه.

من دوستت دارم، بیشتر از چیزی که فکرش رو میکردم.

پاهام قدرت تند تر دویدن رو ندارند، اما کیه که وقتی بچه بوده پرواز رو آرزو نکرده؟ من تو رو آرزو کردم.

لویی، عزیزدل‌من، آبیِ طلایی، من میخوام کنارت بایستم، دست هات رو بگیرم و نگه‌ت دارم؛ میشه آغوش من خونه‌ت باشه؟

این قراره یه نامه ی کوچولو توی صندوق پستی خونه‌ت باشه، در آغوش من.

دیر کردم؟

من همون بید مجنونی‌ام که گفتی میخوای برای همیشه سبز بودنش آواز بخونی.

پس بید مجنون تو، هری.

Report Page