Ghost

Ghost

@Taekook_family

تهیونگ؛ افسر ارشدی با قدرت ماورایی توانایی دیدن ارواح، که به دستور سرهنگ کیم - یعنی پدرش - برای شرکت توی عملیات مهم دستگیری باند جاسوسی غیر قانونی و خطر ناکی همراه بقیه ی نیرو ها به منطقه

ای مرزی فرستاده شد.

همگی اون‌ها حق تیر داشتن و وقتی بین بحبوحه‌ی شلیک گلوله‌ها، تیری از اسلحه‌ی تهیونگ، به اشتباه، قلب کار آگاه جئونی که فقط برای تحقیق اونجا رفته بود رو شکافت، حتی خود افسر کیم هم متوجه نشد و به خاطر ماسک‌هایی که به صورت داشتن، چهره‌ی هیچ کس قابل شناسایی نبود.

چند ماه بعد، سرهنگ کیم وقتی فیلم‌های اون شب رو دید، متوجه خطای پسرش شد و تمام مدارک رو علیه اون از بین برد. خوش شانس بود که کار آگاه جئون خانواده‌ای نداشت که برای پیدا کردن قاتلش پا فشاری کنن.

حالا یک سال از اون عملیات افتخار آمیز و ترفیع تهیونگ می‌گذشت. یک روز وقتی از اداره‌شون خارج شد، سمت دیگه‌ی خیابون، روح پسر جوانی رو دید که مستأصل به اون ساختمان نگاه می‌کرد.

سمتش رفت و در نهایت، آشناییش با اون روح بی‌پناهی که ازش برای پیدا کردن قاتلش کمک خواست، باعث به وجود اومدن رابطه‌ی عاطفی عمیقی بین اون دو نفر شد.

تهیونگ از اون به بعد، دو سال، هر روز دنبال قاتل معشوقش می‌گشت و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد، گاهی اوقات حتی جسمش رو در اختیار جونگوک می‌ذاشت چون به عنوان یک کار آگاه حتما کاری برای خودش از دستش بر می‌اومد.

وقت‌هایی که از گشتن، خسته می‌شد، عشق غیر قابل توصیف پسر کوچیک‌تر، که با لبخندهای شیرین، صدای بهشتی، نگاه‌های طولانی، پر از معنا و آرامش جونگوک، خودش رو به افسر کیم یادآوری می‌کرد، بهش انگیزه می‌داد تا مصمّم‌تر دنبال قاتل روحی که حالا عشقش شده بود بگرده و به بدترین شکل، انتقامش رو بگیره.

چی می‌شد اگه کار آگاه جئون می‌فهمید قاتلی که جونش رو گرفته، همون افسریه که عشق رو بهش هدیه داده و با وجودش جونگوک تونسته بین مردگی‌هاش، واقعی‌تر از روز های زنده بودنش، زندگی کنه؟

عشقی که بد موقع به سراغش اومده بود

می‌تونست باعث بشه چشم‌هاش رو، روی واقعیت ببنده و تا ابد محکم، بسته نگهشون داره در حالی که می‌دونست به محض باز کردنشون، واقعیت رو می بینه چون حقیقت هیچ وقت با چشم پوشی تغییر نمی‌کنه و از بین نمی‌ره؟! 

چرا تهیونگ تضادی بود که باعث شد جونگوک، اول، خوش حال‌ترین و بعد، ناراحت‌ترین فرد توی دنیا باشه؟ 

شاید برای کارآگاه جئون، زمانی برای دوست داشتن قاتلی که عشقش رو توی قلبش داشت، باقی نمونده بود!

در نهایت، سیاهی افکارش بهش چیره می‌شد یا رنگین‌کمان توی قلبش؟!

اصلا تهیونگ چطور از خودش انتقام می‌گرفت؟!

#jinju

Report Page