GH

GH


گوشه ی اتاق نشستم.نفس عمیقی کشیدم.صدای خنده هاش توی گوشم می پیچید.بغض کردم.خیلی وقته که نیست نه؟خیلی وقته که رفته.با این که بهش گفتم بدونت نمیتونم.اما رفت.سرمو به دیوار تکیه دادم

-هنوز احساس می کنم کنارمی

چشمامو بستم و گفتم:هنوز احساس می کنم کنارم نشستی

پوزخند زدم و گفتم:اما همش خیالاته.تو خیلی وقته رفتی.

صدای زنگ گوشیم توی اتاق پیچید.به سختی بلند شدم.موهای بلوندم رو کتار زدم.نمیدونستم کی شونشون کردم.نگاهی به گوشیم کردم.با دیدن اسم جنی پوزخند زدم‌.

-بله.

جنی-خوبی رزی؟

پوزخند زدم و گفتم:خودت چی فکر می کنی؟

ساکت شد.روی تخت نشستم و گفتم:همیشه به یادشم.اما نیست رفته.گفت کنارتم اما رفتا.به همین سادگی.

جنی-تا کی می خوای بهش فکر کنی؟با فکر کردن به رفتنش فقط خودتو اذیت می کنی.

انگار توی گذشته غرق شده بودم.گفتم:همیشه می گفت عاشقتم.موهاشو نوازش می کردم.می گفت کنارتم تا وقتی بتونم.

هیچی نمی گفت.لبخند تلخی زدم.شاید درکم نمی کرد.شاید نمیدونست که چقدر دارم میسوزم.وقتی که حتی نمیدونم کجاست.

-وقتی یک ساعت هم می شد و ازش بی خبر بودم خیلی نگران می شدم.

مکث کردم و گفتم:اما الان یک ساله که ازش بی خبرم.هیچی هم نگفتا.بعد این همه مدت عاشقی کردن نتیجش چی شد؟

جنی-سعی کن فراموشش کنی.

با بغض گفتم:همیشه سعی کردم براش متفاوت باشم.همیشه سعی کردم بهترین باشم براش.من عاشقشم.هنوزم عاشقشم.با اینکه دلخورم.با اینکه ازم یه مرده متحرک ساخته.با اینکه کلی بد کرده.

گوشی رو قطع کردم.بلند گریه می کردم.بلند شدم و به سمت آینه رفتم.عکس دوتاییمون روی آینه چسبیده شده بود.دستمو روش کشیدم و گفتم:دلم تنگ شده برات.

با گریه خم شدم و داد زدم:لعنتی مگه چیکار کردم؟من فقط عاشقت بودم.

نگاهی به خودم کردم و گفتم:یادمه همیشه میگفتی خیلی بدت میاد من شکسته باشم.اما ببینم.ببین چه شکلی شدم.

محکم با مشت توی اینه کوبیدم‌.اهمیتی به زخم شدن دستم ندادم.

-چیکار کردی با من؟

فلش بک 

یک سال پیش

سرشو روی پاهام گذاشت و گفت:همیشه دلم می خواست که سرمو بذارم روی پاهات و موهامو نوازش کنی.

خندیدم و گفتم:منم خیلی این کارو دوست دارم.

دستمو توی موهاش کردم و اروم نوازشش کردم.دختر کوچولوی من.

-میدونستی خیلی عاشقتم؟

لبخند زد و گفت:منم عاشقتم.

لبخندی به چشمای بستش زدم.میدونستم داره آروم میشه.من این دخترو دیگه حفظ بودم.اون زندگی من بود.کسی بود که بخاطرش زندگی می کردم.با شنیدن سوالش تعجب کردم.

-اگه یه روزی برم چیکار میکنی؟

دست از نوازش کردنش برداشتم و گفتم:چطور؟

سرشو از روی پاهام برداشت.نگاهم کرد و گفت:اگه یه روزی مجبور شم که برم چیکار می کنی؟

اخم کردم و گفتم:چرا الان داری می پرسی؟

کلافه بلند شد و به سمت پنجره رفت و گفت:سوالو با سوال جواب نمیدن خانم.

از روی مبل بلند شدم و گفتم:خودت چی فکر می کنی؟اگه دلیل زندگی کردنتو از دست بدی؟

از پشت بغلش کردم و چونمو روی شونش گذاشتم.

-اگه نتونی نفس بکشی می میری دیگه نه؟

اوهومی گفت.به تصویر خودمون توی پنجره زل زدم.

-اگه قلبت دیگه نزنه می میری.اگه نتونی نفس بکشی می میری.

لبخند زد و گفت:اگه مجبور شم ازم متنفر میشی؟

لبخند تلخی زدم و گفتم:ادم از عشق واقعیش ناراحت نمیشه.اما من بدون تو نمیتونم.بدون تو مثل یه مرده متحرکم.اگه می خوای بمیرم برو.انتخاب با تو.میدونی که هیچوقت اجبارت نمی کنم.

به خودم چسبوندمش و گفتم:اما هیچی اینو عوض نمیکنه که مال منی.تو همیشه مال منی.

بلند خندید و گفت:عاشقتم دیوونه.

لبخند به خنده های شیرینش زدم و محکم تر بغلش کردم.

-من دیوونه نبودم.یادت باشه که تو دیوونم کردی.

حال

دو روز دیگه هم گذشته بود.توی این دو روز هم هوایی برای نفس کشیدن نداشتم.جنی میومد.اما هیچی نمیتونست حالمو خوب کنه به جز خودش.باز هم بهش پیام دادم.پیامایی که هیچکدومشون سین نمی شد.یک ساله که هیچکس نمی خونتشون.به قاب عکسش روی دیوار زل زدم.

-طبق عادتم ساعت دوازده برات متن می نویسم.برات می فرستم.حداقل اگه می دونستم زنده ای یا نه.می تونست خیلی چیزارو برام راحت تر کنه.

بلند شدم.نگاهی به دست باند پیچی شدم کردم.هوا خیلی سرد بود.بدون اینکه پالتو بپوشم داخل حیاط قدم می زدم.

-یادته چقدر سرزنشم می کردی؟هی می گفتی بیا تو سرما می خوری.اما دیگه نیستی بهم بگی.

بلند خندیدم.انقدر بدبخت شده بودم که به خودمم می خندیدم.

-کاش بودی.این همه تلاش کردیم و به هم رسیدیم اما رفتی.

پوفی کشیدم.حوصله هیچکس رو نداشتم.فقط می خواستمش.از سرما می لرزیدم.گوشیم زنگ خورد.با دیدن اسم جنی لبخند تلخی زدم.

-الو.

با گریه گفت:زود بیا اینجا.

با تعجب گفتم:چی شده؟

جنی-خواهش می کنم زود بیا.

با نگرانی گوشی رو قطع کردم.به سمت خونه دویدم.سوییچ ماشین رو برداشتم.با همون سرعت از خونه خارج شدم.ماشین رو روشن کردم.نمیدونم چطوری رسیدم.پیاده شدم.در باز بود.با دیدن جمعیت روبروم شوکه ایستادم.

-اینجا چخبره؟

جنی با خنده جلو اومد و گفت:تولدت مبارک.

بغلم کرد.عصبی شده بودم.پسش زدم.

-نمیگی سکته می کنم اینطوری میگی بیام؟

با خنده گفت:تنها راهی بود که می شد از خونه بیای بیرون.الانم برو لباساتو عوض کن.

حتی مهمونارو هم نمی شناختم.بی حرف به سمت خونه رفتم.اولین اتاق درو باز کردم.چراغ خاموش بود.روشنش کردم.خوشبختانه کسی توی اتاق نبود.

کت و شلوار آبی برام گذاشته بود.بی توجه تیشرتم رو در اوردم.با شنیدن صدای پا تعجب کردم.تیشرت رو جلوم گرفتم.شوکه شدم.تیشرت از دستم افتاد.

-لیسا؟

با بغض نگاهم کرد و به سمتم دوید.محکم بغلم کرد.

لیسا-دلم واست تنگ شده بود.

دستمو برداشتم و روی کمرش گذاشتم.می خواستم بدونم واقعیه یا نه.

لیسا-نمیدونی چقدر دلم تنگ شده بود.

از بغلش در اومدم.صورتشو توی دستام گرفتم.

-مطمئنم خواب نمیبینم؟

دستاشو روی دستام گذاشت و گفت:نه خواب نیستی.

سرمو نزدیک کردم لبامو روی لباش گذاشتم.اولین قطره اشکم چکید.محکم به خودم چسبونده بودم.لباشو گاز گرفتم.دستشو روی سوتینم گذاشت و بازش کرد.مخالفتی نکردم.دلم براش تنگ شده بود.ازش جدا شدم.پیشونیمو به پیشونیش چسبوندم.

لیسا-عاشقتم.

دوباره لباشو بوسیدم.به سمت تخت بردمش و اروم روی تخت خوابوندمش.دکمه های پیراهنش رو باز کردم.لبامو روی ترقوش گذاشتم.بوسه ای به ترقوش زدم.

لیسا-همیشه این کارو می کردی یادته؟

گاز ارومی از ترقوش گرفتم.لبامو تا بالای سینش کشیدم.سوتینش رو باز کردم.نوک سینش رو توی دهنم کرد و میک زدم.اه کشید و دستشو توی موهام کرد.اون یکی سینشم می مالوندم.گازی از نوکش گرفتم.میدونستم لبشو گاز گرفته تو صداش بیرون نره.سینشو از توی دهنم در اوردم.بوسه ای به شکمش زدم‌.اون یکی سینش رو فقط گاز می گرفتم.شاید داشتم حرصایی که خوردمو سرش خالی می کردم.

لیسا-ارومتر.

گاز محکمی گرفتم.جیغ زد.لبخند زدم و دامنش رو پایین کشیدم.دستی روی التش کشیدم.اه بلندی کشید.لبخند زدم.بدون اینکه بهش بگم سه تا از انگشتامو واردش کردم.اخ بلندی گفت و پاهاشو جمع کرد.

-جمع نکن پاهاتو.

بی حرف پاهاشو باز کرد.مشغول تکون دادن انگشتام شدم.بلند ناله می کرد.خم شدم و لبامو روی لباش گذاشتم.مشغول گاز گرفتن لباش شدم.یه موهام‌ چنگ زد.پاهاشو نزدیک کرد که انگشتامو در اوردم.لرزید و ارضا شد.بوسه ای به لباش زدم.

لیسا-عاشقتم.

لبخند زدم و گفتم:منم.یک ساله نبودی.اما حالا برگشتی.باز هم روزامو روشن کردی.بقیش مهم نیست.فقط اینو میدونم که میخوام تا اخر عمرم داشته باشمت.

Report Page