Game

Game


لعنت بهش

از وقتى مجبور شدم اين مرحلرو انجام بدم دارم به زمين و زمان فحش ميدم

وقتى بچه بودم عاشق بازى هاى کامپيوترى بودم اما هيچوقت فکر نميکردم بخاطر يه بازى زندگيم اينطورى به گند کشيده شه

دامن لباس تنگ و کوتاهمو پايين تر کشيدم تا حداقل روى رونامو بپوشونه و وارد کلاب شدم ...جلوى پيشخوان رفتم و کارتمو به مسئول بار نشون دادم

نگاهى به سرتاپام کرد و به سمت راهرويى که آخر بار قرار داشت راهنمايى کرد... جلوى درى که آخر راهرو قرار داشت ايستاد و گفت:همينجاست

تشکر کردم و بعد از رفتنش در و باز کردم

همه جا تاريک بود فقط نور لايت چراغ خواب کمى فضارو روشن کرده بود

سرمو دور و بر اتاق چرخوندم اما کسى رو نديدم... فکر کنم اتاق و اشتباه نشون داده... خواستم از اتاق برم بيرون که دستم توسط کسى کشيده شد

از پشت بغلم کرد که بوى عطر تلخش توى بينيم پيچيد لباشو به گوشم چسبوند و با صداى بم و خمارش زمزمه کرد:کجا تازه اومدي

چشمامو چرخوندمو گفتم:ببين آقاهه من فقط ميخوام اين مرحله کوفتى رو تموم کنم پس زود باش

پوزخندى زد و دستاشو کمى شل کرد ، وقتى برگشتم سمتش يه لحظه نفس کشيدن يادم رفت، اين حجم از جذابيت چطور ميتونست توى يه نفر باشه ،موهاى مشکيش که روى پيشونيش ريخته بود هيکلى که معلوم بود سال ها براش زحمت کشيده چهرش که هيچ ايرادى نميشد توش پيدا کرد

نگاه خيرمو که ديد گفت : چيه خيلى جذابم نه

سرمو تکون دادمو گفتم : خيلى

لبخند جذابى زد و نزديک تر اومد يه دستشو دور کمرم حلقه کرد و با اون يکى دستش کمرمو نوازش کرد و گفت: توام خيلى سکسى

سرشو جلوتر اورد و لباش و روى لبام گذاشت ،با خشونت لبامو ميمکيد طورى ک بعد از چند ثانيه مزه خون توى دهنم حس کردم

نفسم داشت قطع ميشد که هولش دادم تا ولم کنه اوما اون همچنان لبامو با خشونت ميبوسيد، چشمام داشت بسته ميشد که ولم کرد به سرفه افتاده بودمو تند تند نفس ميکشيدم

با عصبانيت بهش گفتم : چته وحشى داشتى خفم ميکردى

با پوزخند ترسناکى گفت : اين تازه اولشه بيبى گرل

گيج بهش نگاه کردم که بلندم کرد و پرتم کرد روى تخت، روم خيمه زد و با يه حرکت لباسمو توى تنم پاره کردى

سرشو توى گردنم برد و وحشيانه شروع کرد به گاز گرفتن، در همين حال سينه همو چنگ ميزد

صداى ناله هام بلند شده بود، گازايى که از کردنم ميگرفت خيلى درد داشت و مطمئن بودم کبود ميشه

از روم بلند شد و در حالى که تمام پستى بلندياى بدنمو لمس ميکرد گفت :آماده اى به دديت يکم حال بدى

با زور بدنمو بلند کردمو گفتم :بهم گفته بودن با يه آدم بايد بخوابم نه يه حيوون وحشى

خنديد و گفت : به منم گفته بودن با ماهر ترين گيمر اين بازى بايد بخوابم نه يه دختر ترسو

با حرص گفتم:معلومه من ماهر ترينم

با شيطنت گفت:پس ثابت کن

همون موقع سمتش رفتم و کمربندشو باز کردم، هيچکش حق نداشت به من بگه دختر ترسو

روى دو زانوم نشستم باکسرشو پايين کشيدمو ديکشو توى دستام گرفتم، توى چشماش خيره شدم و تمام حجمشو وارد دهنم کردم

با مهارت براش ساک ميزدم (که مديون فيلماى پورن بودم) از ناله هاش معلوم بود که داره نهايت لذتو ميبره، بعد از چند دقيقه داخل دهنم خالى شد

با شيطنت توى چشماش زل زدم و تموم مايرو قورت دادم

دستشو توى موهاش فرو برد و گفت : فاک يو

اينبار من يقشو گرفتمو پرتش کردم روى تخت، با لوندى موهامو يطرف صورتم ريختمو روى پاش نشستم

دستمو دور گردنش حلقه کردم و باعشوه گفتم :حالا کى دختر ترسو ددى ؟هومممم

با صدايى که معلوم بود کامل تحريک شده گفت:نظرمو عوض ميکنم تو يه بيبى شيطونى که دلم ميخواد تا صبح تو اون سوراخ تنگت بکوبم و تو برام ناله کنى

سرمو تکون دادمو گفتم:هوووووم فکر بدى نيست

خنديد و لبشو روى لبام گذاشت و بوسه خيسى رو آغاز کرد، دستشو پايين برد و از روى شورت عضومو لمس کرد که تکون شديدى خوردم و ناله بلندى کردم

آروم شرتمو پايين کشيد و انگشتشو واردم کردم، ناله هاى بلندم توى دهنش خفه ميشد

قبل از اينکه ارضا بشم انگشتشو در اورد، با کلافگى نگاهش کردم که گفت :به ددى بگو چى ميخواى

با صداى لرزونم گفتم:م... ميخوام داخل خودم حست کنم ددى

جاهامونو عوض کرد و روم خيمه زد، دستامو توى دستاش قفل کرد و بدون هشدار تمام حجمشو داخلم فرو کرد

يهويى بودن حرکتش باعث شد جيغ بکشم، شروع کرد به حرکت کردن... صداى برخورد بدنامون و ناله هامون تموم اتاقو پر کرده بود

سرشو پايين آورد و حين کوبيدن ديکش داخلم لبامو به بازى گرفت

چند دقيقه بعد باناله بلندى همزمان با هم ارضا شديم

ازم بيرون کشيد و خودشو کنارم پرت کرد

روى لبم بوسه اى زد و گفت : نظرت راجب رابطه اى فراتر از يه بازى چيه


عاقا دست به قلم شدم حمايت کنين 😬




Report Page