مصاحبه‌ای با مارتا کافمن، خالق سریال Friends

مصاحبه‌ای با مارتا کافمن، خالق سریال Friends

Fardadl | Vigiato

آخرین فصل سریال Friends در سال ۲۰۰۴ پخش شد اما این اثر محبوب و به‌یاد ماندنی همچنان در نتفلیکس و قلب هواداران زنده است. حتی نسل جدید هم تا حد زیادی با Friends آشنا هستند و این مسئله باعث خوشحالی مارتا کافمن، یکی از خالقان سریال است. Friends تقریبا چهار سال پیش به سرویس نتفلیکس آمد و به گفته کافمن، نوجوانان بسیاری از تماشای آن لذت می‌برند. مارتا کافمن نویسنده و تهیه‌کننده تلویزیونی در کشور آمریکا است که بیش از همه به خاطر همکاریش در ساخت سریال کمدی Friends در کنار دیوید کرین شناخته می‌شود. کافمن و کرین همراه با کوین برایت تهیه‌کنندگان اجرایی این برنامه نیز بودند. اخیرا سایت Rolling Stone مصاحبه‌ای با کافمن ترتیب داده و ایشان هم از سریال خاطر‌انگیز فرندز، ۳۰ سال تجربه کاری و همچنین فعالیت‌های جدیدش در عرصه‌های مختلف گفته است.


به نظر شما چرا سریال Friends پس از سال‌ها دوباره احیا شد و مخصوصا مخاطبان نوجوان به سمت آن می‌روند؟

این نمایش خیلی جذاب و دوست‌داشتنی است و مخاطبان صرفا می‌نشینند و از آن لذت می‌برند. دوران دشوار و پیچیده‌ای را پشت سر می‌گذاریم و به طبع، خیلی از مردم می‌خواهند از تنش‌های روزمره فاصله بگیرند. فرندز یک نمایش گرم، لذت‌بخش و فان است و کاراکترهای آن عاشق یکدیگر هستند؛ دیگر چه چیزی می‌خواهیم؟



آیا در زمان عرضه سریال [در سال ۱۹۹۴]، خلا خاصی برای چنین نمایشی مشاهده می‌کردید؟

گفتن چنین مسئله‌ای اصلا آسان نیست و به نظر من اشتباه است که بخواهیم براساس خلا‌ها و چیزهایی مانند عرضه و تقاضا به سمت کارهای هنری برویم. فکر می‌کنم فرمول خاصی وجود نداشته باشد. راستش را بگویم، من و دیوید کرین پیش از آن Dream On را ساخته بودیم که در تمام صحنه‌ها فقط یک کاراکتر اصلی داشت. و خب دلمان می‌خواست یک نمایش با چندین شخصیت جذاب و متنوع داشته باشیم…


کجای کار متوجه شدید که Friends به این بزرگی خواهد بود؟

این حس دوبار به من دست داد. اولین بار زمانی بود که هر شش کاراکتر اصلی برای تست دادن روی صحنه آمدند و در کنار هم اجرای کوتاهی داشتند. در آن لحظه سر از پا نمی‌شناختم؛ با خودم گفتم: «این قرار است خیلی ویژه و خاص باشد. همه چیز به این شش نفر برمی‌گردد و اتفاقات بزرگی با آن‌ها رخ خواهد داد.» دفعه دوم وقتی اتفاق افتاد که داشتم در خیابان راه می‌رفتم و ناگهان یک نفر جلوی من را گرفت و پرسید که برای «راس» و «ریچل» چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟ آن روزها کلی مقاله و خبر در مجلات مختلف می‌دیدم که از سریال Friends صحبت می‌کردند. اما هیچ‌کدام از این‌ها حس و حال آن صحبت‌های رو در رو را نداشت. اینکه به چشم خودم دیدم مخاطبان چقدر به کاراکترهای نمایش اهمیت می‌دهند و آنان را دوست دارند، به من قوت قلب و امید می‌بخشید.



آیا پیش آمده که یکی از بازیگران را برای نقش دیگری انتخاب کرده باشید اما نهایتا با آنچه در سریال دیدیم تفاوت داشته باشد؟

در ابتدا می‌خواستیم کورتنی کاکس نقش ریچل را بازی کند اما او گفت: «نه فکر می‌کنم بهتر است من مونیکا باشم!». متیو پری از نخستین اساlی در لیست بازیگران ما بود اما در آن زمان روی یک نمایش دیگر کار می‌کرد. پس ما مجبور شدیم با یک هنرپیشه دیگر صحبت کنیم که خوشبختانه وی نقش را نپذیرفت و ما هم نهایتا برگشتیم سراغ متیو. دیوید شویمر نیز یک سال قبل از ساخت Friends با ما کار کرده بود و وقتی نقش «راس» را می‌نوشتیم مدام به تن صدا و حرکات او فکر می‌کردیم.

نسلی که در دهه ۹۰ طرفدار فرندز بودند، عادت داشتند دور هم جمع شده و باهم سریال را تماشا کنند. این یک نوع فرهنگ شده بود که فرندز ایجاد کرد. به نظر شما امروزه نسل جدید چیزی را گم نکرده است؟ منظورم این است که دیگر چنین جمع‌هایی را مشاهده نمی‌کنیم و گویی فواصل میان دوستان و اقوام به شکل عجیبی زیاد شده…

تا حدی با حرف شما موافقم. یک حس باهم بودن و دوستی میان نسل ما برقرار بود و هر هفته برای تماشای چیزی دور هم جمع می‌شدیم. مثلا در دوران دانشگاه من، همه برای تماشای Mary Tyler Moore and Rhoda گرد هم می‌آمدند. و خب یکی از دلایلی که به این سریال‌ها علاقه شدیدی دارم همین حس باهم بودن است. مرا یاد آن دوستان قدیمی می‌اندازد که در یک اتاق جمع می‌شدیم و در کنار یکدیگر از تماشای نمایش لذت می‌بردیم. امروزه، افراد صرفا تنهایی یک جا می‌نشینند و فیلم و سریال‌ها را روی کامپیوتر خود تماشا می‌کنند. پس بله، یک چیزهایی در دوران جدید گم شده است.



البته نباید فراموش کنیم که دوران استریم خوبی‌هایی هم دارد؛ مخصوصا برای سازندگان فیلم که حالا فرصت‌های بسیاری برای عرضه کار خود دارند درحالی که چند سال پیش چنین شانس‌هایی وجود نداشت. راستی، وقتی «گریس و فرانکی» را می‌ساختید، برایتان مشکل نبود که نمایش‌تان بر محور دو زن سالخورده باشد؟

نه واقعا، چراکه ما جین فوندا و لیلی تاملین را داشتیم. آن‌ها فوق‌العاده‌اند.

آیا پیش از کار روی این نمایش، با آن‌ها ملاقاتی داشتید؟

نه من پیش از «گریس و فرانکی» آن‌ها را از نزدیک ملاقات نکرده بودیم اما حال که تقریبا ۶ سال از زمان ساخت آن اثر می‌گذرد، ما هر از گاهی دور هم جمع می‌شویم و باهم کتاب می‌خوانیم، قهوه می‌نوشیم و از همه چیز حرف می‌زنیم. بعضی اوقات به آن سوی میز نگاه می‌کنم و می‌گویم: «واقعا این دو جین فوندا و لیلی تاملین هستند؟».

بودن در کنارشان حس ویژه‌ای دارد؟

بله که دارد. تنها به خاطر استعداد عجیب یا کارنامه حرفه‌ایِ بی‌نظیرشان نیست؛ آن‌ها به شکل ترسناکی باهوش و جذاب هستند.

با تمام تجربه‌ای که دارند، آیا شده در کار نوشتن دیالوگ‌ها یا داستان شخصیت‌ها و امثال‌شان دخالت کنند و یا نظر بدهند؟

جین [فوندا] خیلی اوقات می‌خواهد که یک بار دیگر صحنه را اجرا کنیم چراکه به نظرش سرعت و شتاب جریانات به اندازه کافی مناسب نبوده است، یا مثلا نسبت به اجرای خودش حس خوبی نداشته. اما آن‌ها حرفه‌ای هستند و هیچوقت در کار اخلال ایجاد نمی‌کنند. صرفا می‌خواهند کارشان را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانند.



این روزها سیل عظیمی از نمایش‌ها و سریال‌های مختلف وجود دارد؛ دوست دارید کدام یک از آن‌ها را تماشا کنید؟

من فقط آثار درام را تماشا می‌کنم… Haunting of Hill House، Bodyguard، True Detective و Escape at Dannemora آثار خوبی هستند. من تنها زمانی کمدی تماشا می‌کنم که مربوط به کارم باشد. در واقع سعی می‌کنم با دقت به اجزای آن کمدی، به درک عمیق‌تری از این ژانر برسم و کار خودم را بهبود بخشم. حقیقتش نمی‌توانم مثل مخاطبان عادی کمدی را تماشا کنم و از آن لذت ببرم. شاید به نوعی دارم از یک لذت در زندگی محروم می‌شوم اما چاره‌ای هم ندارم.

شما یک کمپانی تماما زنانه به نام Okay Goodnight دارید؛ این کمپانی اخیر یک مستند درباره گلوریا آلرد تحت عنوان «Seeing Allred» تولید کرده است. دلیل ساخت این اثر چه بوده و چرا از آن الهام گرفته‌اید؟

ما یک کمپانی زنانه هستیم و بایستی تا جای ممکن در فعالیت‌های مربوط به زنان دخیل باشیم. حال آمدیم و یک مستند ساختیم که در باره گلوریا آلرد است؛ زنی که در تاریخ کشورمان جای درستی ایستاد و نباید او را به دست بسپاریم.

آلرد شخصیت عجیبی دارد و در خیلی از نمایش‌ها مانند The Simpsons و South Park مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفته است. شما قصد داشتید روی دیگر سکه را هم به مخاطبان خود نشان دهید، درست است؟

بله چون در حق او اجحاف شده است؛ بسیاری از مردم – به غلط – فکر می‌کنند او یک فرد نابجا و نفرت‌انگیز است اما وقتی از نزدیک به قضایا نگاه کنید، متوجه می‌شوید که واقعا با چه انسان فوق‌العاده‌ای طرف هستید. او به هرچه می‌گوید اعتقاد عمیقی دارد و برای باورهایش می‌جنگد. و به نظرم کارهایی که انجام می‌دهد شگفت‌انگیز هستند. بیایید همین پرونده Cosby را در نظر بگیریم؛ او طی یک مدت کوتاه از حقوق ده‌ها زن دفاع کرد… گلوریا به معنای واقعی کلمه قانون را دچار تغییر و تحول کرد و این چیزی نیست که در نمایش‌های تلویزیونی به تصویر کشیده شود. پس این وظیفه ما در قبال او بود.

شما چگونه با مباحث جنسیتی در اوایل دوران کاری‌تان کنار آمدید؟

به عنوان مثال وقتی در یک اتاق توجه همه به سمت مردان – یعنی دیوید کرین و کوین برایت – بود، من هم سعی می‌کردم فعالیت خودم را افزایش داده و در بحث‌های مختلف شرکت کنم. اجازه نمی‌دادم به من بی‌توجهی شده یا نادیده گرفته شوم. اما به هرحال چند باری با مسئله زن‌ستیزی روبه‌رو شده‌ام. هیچ راهی برای دوری از این تجربه وجود ندارد و وقتی وارد چنین بیزنس و تجارت بزرگی می‌شوید، باید انتظار آن را داشته باشید. به هرحال در هر گوشه‌ای ممکن است از این دست افراد ناشایست پیدا شود.

مثال دقیق‌تری از تجارب زن‌ستیزانه نسبت به خود دارید؟

زمانی که قسمت اول سریال Friends را فیلم‌برداری می‌کردیم، یکی از مسئولان شبکه گفت که مونیکا به آنچه لایقش بود، رسید؛ چرا؟ چون در اولین قرار، بیش از حد به یک مرد نزدیک شده بود. سپس یک عده برای تمسخر شروع کردند به پرسیدن سوال راجع به اینکه آیا مونیکا فاحشه است یا نه. و این‌ها چیزهایی بود که تنها سر پروژه مشاهده می‌شد و من مشکلات زیادی با برخی از این زن‌ستیزانِ آتشین داشتم. یک بار یک روزنامه‌نگار از من پرسید که کار کردن با چنین افرادی چگونه است؟ من پاسخ دادم که نمی‌تونم به سوال وی جواب بدهم. زیرا او داشت صحبت‌های مرا ضبط می‌کرد. وقتی ضبط تمام شد صرفا گفتم که کار کردن با زن‌ستیزان سخت است. از قضا این روزنامه‌نگار همین حرف مرا در مجله چاپ کرد…

اتفاقات بدی افتاد، نه؟

بله به هرحال خیلی‌ها ناراحت شدند. در مجموع دوران خیلی شیرینی نبود. خوشحالم که زود تمام شد. نمی‌گویم افراد زن‌ستیز تمام هالیوود و صنعت فیلم و سریال را تسخیر کرده‌اند اما همیشه تعداد آن‌ها قابل‌توجه بوده است. در دوران ما هم به هرحال جریان‌های فمینیستی و امثال آن‌ها کمتر به چشم می‌خورد.

به نظر شما امروزه این اعتقادات جنسیتی در هالیوود کمتر شده است؟

من فکر می‌کنم امروزه آگاهی‌های مردم خیلی بیشتر شده و زنان هم بیشتر از خودشان دفاع می‌کنند. اما هالیوود نهایتا مثل یک باشگاه پسرانه است و نمی‌شود آنقدرها هم قلب آن را دستخوش تغییر کرد. بهترین چیزی که می‌توانیم به‌دست آوریم، یک رفتار بهتر و شرافتمندانه‌تر است. فقط امیدواریم در آینده به برابری واقعی دست پیدا کنیم.

آیا نمایش‌های جدیدی خواهید ساخت؟ 

بله در حال حاضر دو پروژه وجود دارد. یکی از آن‌ها بر اساس کتاب مورد علاقه من طی ۱۵ سال اخیر است و ما کار نوشتن فیلم‌نامه‌اش را به پایان رسانده‌ایم. نام این کتاب We Are All Completely Beside Ourselves اثر کارن جوی فولر است. در مجموع باید بگویم که کارهای مختلفی در حال انجام است و من برای همه‌شان هیجان‌زده‌ام.



گفته می‌شود شما خیلی تاکید داشته‌اید که Friends دوباره ساخته نشود. چرا؟

دلایل مختلفی وجود دارد. یکی اینکه سریال فرندز زمانی ساخته شد که دوستان حکم خانواده را داشتند. امروزه دیگر چنین دورانی نیست. دیگر این نوع دوستی‌ها میان افراد رایج نیست. اگر می‌خواستیم فرندز را بازسازی کنیم، فقط آن شش بازیگر را کنار هم قرار می‌دادیم اما قلب و اساس کار خیلی با ایده‌آل‌های ما فاصله داشت. و دوم اینکه واقعا هدف از این بازسازی چیست؟ چه دلیلی دارد ما این کار را انجام دهیم. این روزها کمپانی‌های بزرگ مدام آثار پیشین خودشان را ریبوت می‌کنند و واقعا فلسفه پشت آن‌ها چیزی جز پول نیست. این نمایش قبلا ساخته شده و خیلی هم طرفدار دارد. بازسازی آن واقعا بی‌مورد و ناامیدکننده خواهد بود. پس بگذاریم نسل جدید بیاید و همان سریال اصلی را تماشا کند. اجازه دهیم همان اثر خاص و به‌یاد ماندنی دل در هواداران زنده باشد…


منبع : Vigiato

Report Page