friends

friends

June 3, 2020
یه آپارتمان داغون،دو تا پسر

-1-

توی دبیرستان دیدمت

موقع ناهار تنها نشسته بودی

تنها بنظر میومدی

من تنها بودم

دوستام پیشم نبودن، خیلی سرشون با صدا کردن همدیگه تو دسشویی پسرا گرم بود

کنار تو نشستم

راستی لبخندت خیلی بامزه بود

بهم نزدیک شدیم،همیشه باهم بودیم

وقتی بعد از ۳ سال فارق التحصیل شدیم، چند روز بعدش بهم زنگ زدی

خانوادت از خونه بیرونت کرده بودن.

”وقتشه دیگه بزرگ شی”

این چیزی بود که بهت گفته بودن

داشتی گریه میکردی

راستش یجورایی خنده دار بود، چون چند روز بعد خانواده منم همون کارو کردن

اون شبی که بهم زنگ زدی، اومدی خونه‌ی من برات جایی درست کردم

روی تختم نشستیم

فهمیدم خیلی خوشگلی، موهای بهم ریختت با اشکات که روی گونه هات خشک شده بودن

اما فقط میتونستم دلداریت بدم

چون ما فقط، دوستیم


-2-



Report Page