For you 🗒️💘

For you 🗒️💘

こもれび

«فکر کنم بین صفحه های یکی از رمانای خارجیم پیداش کردم. خیلی پر سر و صدا نبود. شبیه صدای پر زدن پرنده های بیخواب توی شب بود. هی بین جمله ها گم و پیدا میشد. فکر کنم خوشش نمیومد یه جا مستقر بمونه. یه بار، دستم رو فرو بردم توی یکی از جملاتی که داشت توشون قدم میزد. انگار اونجا داشت بارون میومد. دستم رو اوردم بیرون، براش در حد چند "چتر" و "سیگار" نوشتم و دادم دستش. حداقل خیس نمیشد و سرما نمیخورد اون وقت شب. بعد ها که دوباره رفتم سراغ کتاب، هنوز چتر و سیگار رو داشت. موجود خیلی خاصی بود»


Report Page