For you

For you

⟭⟬⁦~지민~⟭⟬⁦

دستش رو سمت جیمین دراز کرد ولی نگاهش رو از روی کاسه ای که توش مواد کیک بود برنداشت ″جیمین میشه آرد رو بهم بدی لطفا؟؟″

جیمین با لبخند هومی گفت و آرد رو از توی کابینت به تهیونگ داد.

تنها موسیقی ای که با هم خونده بودن، سکوت آشپزخونه رو میشکست و جیمین و تهیونگ کلمه ای حرف نمیزدن، مگر برای درخواست مواد خوراکی.

درسته جیمین میدونست تهیونگ توی کار هاش خیلی جدی میشه، اما اون اصلا خوشش نمیومد که وقتی کاری رو با کسی انجام بده در سکوت باشه.

اما به تهیونگ چیزی نمیگفت.

نفس صدا داری کشید که توجه تهیونگ رو به خودش جلب کرد، اما اون نگاش نکرد و طوری که نفهمه به جیمین خیره شد.

دید که داره بدون لبخند و با لبای غنچه شده و کاملا بی حوصله خامه رو هم میزنه ″چی شده جیمین؟؟″

جیمین سری به چپ و راست تکون داد و با خنده گفت″چی میخواست بشه مثلا؟؟″

تهیونگ کاملا نقش بازی کردن همسرش رو میفهمید، لبخندی زد و سرش رو به نشونه باشه تکون داد.

بخاطر رفتار جیمین حس بدی پیدا کرده بود، یکم که گذشت به حرف اومد ″سر منو نمیتونی شیره بنالی کیم جیمین″

با خنده سریع هم زن رو توی ظرف رها کرد و محکم دست جیمینی رو که بخاطر حرفش داشت میخندید رو گرفت و به دیوار تکیه اش داد.

دستاش رو قاب صورت جیمین کرد که لپ هاش از دستاش بیرون زد ″که چیزی نشده آره؟؟ بگو ببینم موچی تپلو″

جیمین قیافه ناراحت الکی ای به خودش گرفت و با ناز شروع به حرف زدن کرد ″خیلی ساکتی، اذیتم میکنه″

در اون لحظه چیزی کیوت تر از جیمینی که لباش رو جلو داده بود و چشماش برق میزد برای تهیونگ عاشق نبود، البته در هر لحظه همین بود.

سرش رو کج کرد و با چشمای مظلوم به جیمین خیره شد″چرا از اول اینو بهم نگفتی هوم؟؟″

دستش رو روی دستای تهیونگ گذاشت و نوازش کرد ″میدونم زمان انجام کار ها جدی میشی و تمرکز میکنی برای همی...″

دستاش رو دور صورت جیمین محکم تر کرد ″پس اینم بدون که برای تو حاضرم کاملا تغییر کنم، پس هرچی خواستی یا اذیتت میکرد بهم بگو″

لبخندی زد که چشماش هلال کوچیک و نیم دایره شکلی گرفت و دستای تهیونگ رو از دور صورتش برداشت، و این باعث شد که هلال چشماش باز تر شه ″اما من نمیخوام تغییر کنی″

تهیونگ لبخندی زد و لبای جیمین رو بوسید ″اما دلیلی برای نگفتن هات نمیشه″

جیمین سری تکون داد و با لبخند سمت اپن رفت تا کارش رو تموم کنه.

و مسلما که تهیونگ به حرف تنها دلیل زندگیش گوش میکرد و جیمین دیگه حس بدی نمیگرفت از ساکت یا جدی بودن تهیونگ...

Report Page