First Time

First Time

Hannah✨ t.me/Horny_ArmLs

صدای بلند موزیک فضای کلاب رو پر کرده بود و جیمین اروم سرشو با ریتم تکون میداد. دختر پسرای مست خودشونو به هم میمالیدن و خیلی ها هم نزدیک بود که روی میزا کار همو بسازن.

بوی مواد و الکل شدید پیچیده بود و باعث سرگیجه و حالت تهوعش میشد .

درسته! اون کلاب یه کلاب عادی نبود که مردم فقط الکل بنوشن و یکم تحرک داشته باشن.

اون کلاب یه کلاب غیر قانونی زیرزمینی بود که همه چیز توش آزاد بود و هر کی هر کاری دلش میخواست میکرد.


همونطور که خودشو با ریتم آهنگ تکون میداد دستای گرمی روی کمرش نشست


_تنهایی سکسی بوی؟


از ترس و شوک ناگهانی ای که بهش وارد شد لرز کرد و دست پسر رو پس زد


+دستتو بکش


_اوهوع ... پس از اون سرکشایی


و خودشو به پسر کوچیکتر نزدیک کرد و دوباره با دستاش حلقه وار کمر ظریف پسر رو کاور کرد.


جیمین مدام وول میخورد و در تلاش بود دستشو پس بزنه.


+دهنتو ببند من اونجوری که فکر میکنی نیستم


پسر بزرگتر نچی کرد و صندلی کنار جیمین رو بیرون کشید و نشست


_دوتا *ردلبل

(بچه ها اینو برای اونایی که نمیدونن میگم. ردلبل یه الکل خیلی سنگینه که اگر بیشتر از چند لیوان بخوری امکان داره اوردوز کنی)


رو به بارمن گفت و دوباره پسر کوچیکتر رو نگاه کرد


_خب بیبی دال اسمت چیه؟


جیمین یکم توی خودش جمع شد.


+منو اینجوری صدا نزن


_آه بیخیال اسمت چیه؟


خودش رو بیشتر عقب کشید. هم میترسید و هم از نگاه خریدانه پسر دیگه گر گرفته بود. یه حس مخلوط شرم و نگرانی چون اون... خب اون پسر خیلی بیش از حد جذاب بود و این تنها دلیلی بود که جیمین به اندازه چندین مایل ازش فاصله نمیگرفت.


+برای چی میخوایی اسممو بدونی؟


_همم خب میخوام که آشنا بشیم.


جیمین همیشه پسر رویاهاش رو با یه همچین استایلی تصور میکرد. اون تیپ گنگ و چشم های کشیده. نمیخواست زود وا بده یا اطمینان کنه اما فکر نمیکرد با گفتن اسمش اتفاق خاصی بیفته. این فقط یه اسم بود، نه؟

+پارک جیمین


_اسم قشنگی داری بیبی بوی منم یونگیم مین یونگی

چشماش برق زد و دستشو جلوی جیمین دراز کرد.

جیمین به دست یونگی که به سمتش گرفته شده بود نگاه کرد و بعد از چند ثانیه دست کوچیک و ظریفشو توی دست پسر دیگه گذاشت.

بارمن سفارش یونگی رو روی میز جلوشون گذاشت و دور شد.

یونگی یکی از شاتا رو برداشت و یکم مزه کرد.


_بهت نمیخوره ازونایی باشی که تو کلابا میگردن


+اولین بارمه میام اینجور جاها


ناخودآگاه از دهنش در رفت و دیگه نمیتونست حرفش رو پس بگیره.


پسر دیگه با چشمای درشت نگاهش کرد.


_چییی؟!


سرش رو پایین انداخت. مسخره بود اما یکم از بی تجربگی خودش خجالت کشید.

+درست شنیدی


_اوه پس باید یه کاری کنم حسابی بهت خوش بگذره سکسی بوی


جیمین چشماشو چرخوند و به یه سمت دیگه نگاه کرد. اوکی اون پسر جذاب بود اما جیمین هم کسی نبود که راحت به دست بیاد. اون باکره ی اکیپشون بود!


یونگی یکی از شاتای ردلبل رو به دست جیمین سپرد و ابرویی بالا انداخت


_بخورش! یکاری میکنه حالت خوب شه


جیمین سری تکون داد و مخالفت کرد. اون تا حالا توی یه جمع غریبه ای که هیچکس رو نمیشناسه الکل نخورده بود... خب اگه بخوایم صادق باشیم اون تا به این لحظه اصلا الکل نخورده بود.

+نه نمیخوام


_بخور مطمئن باش خوشت میاد


+نمیخورم. میلم نمیکشه!


_آه چقدر مخالفت میکنی. نمیخوام بکشمت که. نگا خودمم دارم ازش میخورم


و بعد کل شات رو یکسره بالا کشید و با ابروش به جیمین اشاره کرد که بخوره.

جیمین با تردید به شات رو به روش خیره شده بود و نمیدونست که باید چیکار کنه...

اون تاحالا الکل نخورده بود!

اگه موقع مست شدن یه حرکت مسخره و عحیب غریب انجام میداد چی؟ یا مثلا اگه همین پسر جذاب یه دزد از آب در میومد و پول تو جیبیاش رو خالی میکرد...

جیمین بار دیگه نگاهی به تیپ پسر-که اصلا به نظر نمیومد مشکل مالی داشته باشه- و چشمای خیره و منتظرش انداخت.

با فکر به اینکه اون پسر دزد نیست شات جلوش رو برداشت و برای اینکه مبتدی و بی تجربه جلوه نکنه دقیقا مثل خود پسر همشو یه نفس بالا کشید

و با حس سوختن گلوش صورتشو جمع کرد. مردم از خوردن این چیزا لذت میبردن؟


+اه... این چی بود دیگه


_یه الکل سنگین.


+چیی؟ من تاحالا الکل نخوردم اون وقت تو میای بهم یه الکل سنگین میدی؟


نمیدونست چرا داره بی تجربگیش رو لو میده اما ناخودآگاهش به این پسر مرموز جذاب اطمینان کرده بود!


_گفتم که صبر کن چند دقیقه دیگه حال میکنی

حدود ده دقیقه گذشته بود و یونگی خیلی آروم خودشو به جیمینی که از گرما و مستی زیاد رنگ گوجه شده بود نزدیک میکرد


_حالت خوبه؟


جیمین با چشمای خمار بهش نگاه کرد. افسار ذهنش دست مستی افتاده بود و برای خودش میتازوند:


+هوممم...من خوبممم.. تو خوبی ددیییی؟؟


یونگی لبخند مرموزی زد و از روی صندلی بلند شد . دست پسر کوچیکتر رو کشید. از بین جمعیت رد شد و به سمت اتاقای وی آی پی رفت.


در یکی از اتاقا رو باز کرد و به محض وارد شدن جیمین لباشو روی لبای یونگی کوبوند و مکای ناشیانه ای به لب هاش میزد!

انتظارش رو داشت که اون پسر هورنی باشه... یونگی آدمایی که مثل خودش هورنی بودن رو از هزار فرسخی هم تشخیص میداد و خوب میدونست که اون بیبی بوی کوچولو فقط به یه محرک نیاز داره و حالا ردلبل محرکش شده بود.


_اوه میبینم یکی اینجا عجله داره


بین بوسه گفت و دستاش رو دور کمر پسر حلقه کرد.

همراه با بوسیدن لب های قلوه ای و خوش طمع پسر با حرکت پاهاش به عقب، اون رو به سمت تخت میکشید.

وقتی حضور تخت رو پشتش حس کرد پسر رو روی تخت هل داد و روی تن ظریفش خیمه زد. دستاشو به سمت پیراهن نخی و براق پسر زیرش برد، دکمه هاش رو یکی یکی باز کرد.

اوه! پوستش خیلی لطیف بود و یونگی رو به مارک کردن دعوت میکرد

سرشو توی گردن جیمین فرو برد و شروع کرد به مک زدن

جیمین ناله های کوتاه و آرومی میکرد که یونگی رو برای ادامه کارش مصمم تر میکرد .


+ا..اه ز-زود باش...


نیشخند یونگی عمیق تر شد. این سکسی بوی هات بیشتر از اونی که انتظارش رو داشت بدمست و هورنی بود.


_صبر کن کوچولو


یونگی از روی جیمین بلند شد لباس های خودشو دراورد و به جیمین کمک کرد تا لباس هاشو دربیاره.


دوباره نزدیک پسر کوچیک تر شد و روش خیمه زد و ترقوه هاشو گاز گرفت.

جیمین دستاشو روی باکسر مشکی رنگ یونگی گذاشت و دیکش رو ماساژ داد و بعد از لبه ی باکسرش گرفت و اونو پایین کشید.


بدون مکث باکسر خودش رو هم دراورد. ذهنش واقعا خالی بود و همه چیز رو دست بدنش سپرده بود.


_فکر نمیکردم انقدر تشنه باشی


+گرمه...

بی توجه به کلمات پسر دیگه به زبون آورد و اگه میتونست از این لخت تر هم بشه قطعا این کارو میکرد.


پسر بزرگتر بعد اینکه تمام گردن سکسی بوی زیرشو کبود کرد بلند شد و لبه تخت وایساد دستاشو روی لگن پسر کوچیکتر گذاشت و به خودش نزدیک تر کرد

یکی از انگاشتاشو به سمت دهن جیمین برد


_خیسشون کن.

بعد از اینکه حس کرد انگشتاش به خوبی خیس شدن یکی از اون ها رو روی سوراخ صورتی پسر کشید و واردش کرد که باعث بلند تر شدن ناله هاش شد.


+آییی..


_هیششش...تازه یه انگشته


یونگی با ملایمت و صبورانه حرکت انگشتش رو بیشتر میکرد و وقتی مطمئن شد که پسر به یه انگشت عادت کرده دومین انگشت رو هم اضافه کرد و سعی داشت با حرکت های قیچی مانندش سوراخ تنگ پسر رو برای دیک خودش آماده کنه.

صدای ناله های پر هوس پسر اتاق رو گرفته بود و داشت صبر یونگی رو به بازی میگرفت.


بعد از چند دقیقه وقتی حس کرد که پسر آماده شده انگشتاش رو آروم خارج کرد .دیکش رو-که با لوب چرب کرده بود- نزدیک حفره پسر کرد و فشار داد .

با وارد شدن عضو پسر بزرگتر جیمین جیغ بلندی کشید و اشکاش جاری شد


+ب-بسه...د-درش ب-بیار

درد باعث شده بود هوشیاریش یکم برگرده و تازه فهمیده بود که داره با یه غریبه سکس میکنه و در واقع اولینش رو تقدیمش کرده. حس میکرد دارن از وسط نصفش میکنن و دردش واقعا غیرقابل تحمل به نظر میرسید.


یونگی روی ترقوش بوسه ای گذاشت و بدون حرکت موند تا سکسی بوی به اندازه ش عادت کنه.


_آروم باش و خودتو شل کن. عادت میکنی. هر وقت آماده بودی بگو حرکت کنم.


جیمین نفس نفس میزد و وقتی حس کرد که دیگه اون درد غیرقابل تحمل وجودش رو احاطه نکرده به پسر دیگه اجازه ی حرکت داد.

پسر بزرگتر عضوش رو بیرون کشید و دوباره واردش کرد. از ضربه های آروم و ملایم شروع کرد و وقتی که حس کرد ناله های پسر از درد به لذت تبدیل شده ضربه هاش رو محکم و عمیق داخل پسر ادامه داد.

جیمین با هر ضربه یونگی روی تخت بالا و پایین میرفت به بازو های پسر بزرگتر چنگ میزد و ناله میکرد.

یونگی با حس اینکه نزدیکه دستشو روی عضو جیمین گذاشت و بهش هندجاب داد

کل اتاق با صدای ناله های اونا پر شده بود


+م-من د-دارم میام...


_بیا سکسی بوی. برای من بیا!


با این حرف جیمین روی شکم خودش کام شد و بعدش یونگی با اه مردونه ای خودشو توی جیمین خالی کرد و کنارش دراز کشید.

ار بغل تخت دستمالی برداشت و خودشو جیمین رو که دیگه حال نداشت تکون بخوره رو تمیز کرد


_عالی بودی !


+امروز تولدم بودم...

بغضش گرفته بود و میدونست تا حدودی اثرات الکله که داره هز حس کوچیکی رو چند برابر بزرگتر جلوه میده.


_اوه پس اینو به عنوان یه کادو از من قبول کن!


یونگی بین نوازش های کمر پسر گفت و خندید.


+درد دارم...


دیگه واقعا دلش میخواست اشک بریزه. نمیدونست این حس غم از کجا پیداش شده!

_اولین بار بیشتر درد میگیره سریِ بعد دیگه زیاد درد نداری.


+چ-چی؟


_دوست پسرم میشی..؟



Report Page