Fire

Fire

KS

اون زندگی خیلی خوبی داشت... ماشین گرون قیمت، عمارت بزرگ و... دوست پسر من. 

همیشه بهش حسادت میکردم. من کسی بودم که توی زندگی زحمت میکشید ولی اون خوشبخت ترین بود. تقصیر من چی بود. 

ولی دیگه کافی بود... منم حقی دارم از این زندگی. 


روز ها گذشت و حالا من به عمارتی که در حال سوختن بود لبخند میزدم... امیدوارم بیشترین درد رو حس بکنن.

Report Page