Fffff

Fffff



خلاصه ای از بخش «مبارزات زنان برای کسب آموزش» کتاب زن و سوسیالیسم -آگوست ببل

1.انقلاب در حوزه خانگی:


ببل مطرح می کند که هر ایده ای در شروع کار خود از اقلیت ها به اکثریت ها رسیده است مانند: مسیحیت و حتی پیروزی بورژوازی.

مخالفان رهایی زنان می گویند جایگاه زن از اول در خانه بوده و زن وظیفه اش خانه داری است.این ادعا اساسا باطل است چرا که می توانیم بگوییم که شاهنشاهی هم از اول وجود داشته اما دلیل بر تداوم این نظام حکومتی نیست همانطور که الان تغییر کرده است.

پیشرفت های گسترده در حوزه صنعت بر زندگی انسان ها بیش از پیش تاثیر گذاشته و این پیشرفت به زنان هم رسیده است.همانطور که امروزه زنان به کنسرت می روند و دیگر کارشان در خانه خلاصه نمی شود.اما این پیشرفت در جامعه بورژوایی همیشه دو لبه است(به نقل از فوریه).این پیشرفت به نفع طبقه حاکمه انحصار یافته و عمومیت نیافته است.

انقلاب تکنیکی رو به جلو است و توقف آن ممکن نیست.انقلاب بورژوایی باید این وظیفه را به کمال برساند.هدف ما باید عمومیت بخشیدن و به مالکیت عموم درآوردن باشد.

احساس وابستگی به خانواده در این پیشرفت لجام گسیخته هر روز کمتر شده به طوری مستقل بودن فرد به یک قانون تبدیل شده و این نابود کننده جامعه بشری و اهمیت بیش از حد به فردگرایی است.

2.توانایی های ذهنی زنان


زنان درحال پیشرفت هستند هرچند اقلیت کوچکی از آنان.بحث همچنان عمومیت بخشیدن به این پیشرفت است.

جی برن باخ، بر این نکته دست گذاشته که هیچ نابغه ای تا به حال از زنان به وجود نیامده!

جواب ببل این است که: نابغه از آسمان به زمین نمی آید و شرایط اقتصادی و اجتماعی باید فراهم شود،این اتفاق تا به حال نیفتاده پس انتظاری هم از زنان نمی رود و نمی شود آن ها را توبیخ کرد.

ببل رشد زنان را با مثال گیاهان توضیح می دهد:عوامل بیرونی مثل خاک،هوا،نور برای رشد سالم یک گیاه لازم هستند و این دقیقا مصداق شرایط اجتماعی مناسب برای یک انسان است.

شناخت برابر از زن و مرد در طول تاریخ وجود نداشته و ما شناخت دقیقی از آن نداریم.

درک درست از رابطه زن و مرد درک طبقاتی است به این صورت که مرد در طول تاریخ، مانند سرمایه داری که یک کارگر را استثمار کرده حال هم زن را استثمار می کند.

ترقی بشریت در زدودن تمام طبقات و جنسیت های در بردگی و بندگی است و این تجاوز جنس مرد به جنس زن باید خاتمه یابد.

3.تفاوت های قابلیت های جسمی و روانی مرد و زن


ببل در این قسمت ادعای مبنی بر کم هوش بودن زن به علت کوچکتر بودن کاسه سر زن را رد می کند.

نسبت کاسه سر زن به هیکل او کاملا متناسب است و زن به طور طبیعی هیکلی کوچکتر و قدی کوتاه تر دارد پس مقایسه هیکل مرد و زن اساسا اشتباه است. هیچ ارتباط اثبات شده ای وجود ندارد که تصدیق کند گنجایش سر به کارایی آن مربوط است

بسیاری از انسان های مشهور و نابغه هم این گونه بودند:لایبنیتس،کوویر و تورگنیف از حجم سر کمتری نسبت به انسان های دیگر برخوردار بوده اند.

بر اساس نظر دوک ورث هیچ گزاره علمی مبنی بر ارتباط بین گنجایش و کارایی مغز وجود ندارد،گرچه تغذیه و شرایط محیطی مناسب می تواند به رشد گنجایش مغز کمک کند و ببل این را انکار نمی کند.

تفاوت در درک زیبایی همچنان درکی یونانی از زیبایی است به طوری که گفته می شده پیشانی بلند برای مرد جذاب تر و پیشانی کوتاه تر برای زن جذاب تر است.

4.داروینیسم و شرط جامعه


داروین می گوید: اگر ما لیستی از نوابغ فلسفه، موسیقی، علوم انسانی و... جمع بکنیم و آن را در کنار لیستی از زنان توانمند در این رشته ها بگذاریم این تفاوت قابل مقایسه نیست. نظر داروین کاملا بر حق است اما دکتر دودل معتقد است: اگر شرایط آموزش در چند نسل گذشته متفاوت بود الان وضعیت فرق می کرد.


شجاعت و نترسیدن زنان آکروبات را که در سیرک می بینیم حاصل یک شرایط آموزشی و تربیتی متفاوت است، پس همه چیز بر اسلوب آموزش و تربیت استوار است. ببل دوباره مثال گیاه را می زند: انسان همچون گیاهان به شرایط زیست وابسته است،با فاکتور های مناسب پرورش می یابد و با فاکتور های نامساعد مخلوط می شود.شرایط اجباری به آن ها فشار می آورد که طبیعت و خصیصه خود را تغییر بدهد. طریقه ای که انسان معاش خود را کسب می کند بر شرایط احساسی و افکار او تاثیر می گذارد.اگر شرایط نامناسب باشد رشد او مختل می شود.دلیل رشد ناکافی فردی هم کمبود رشد اجتماعی است.مساله اینجاست که باید به همه امکان رشد نامحدود داده شود و این امر فقط از طریق سوسیالیسم امکان پذیر است.(قانون پیشرفت و انطباق داروین)

نفع انسان ها باید بر نفع دیگری منطبق باشد و توازن منافع جایگزین تضاد منافع شود.

ببل داروینیسم را علمی برجسته و دموکراتیک می خواند.پروفسور هاکل اظهار داشت:«تئوری تکامل داروین به سوسیالیسم منتهی می شود»

دانشمند نباید دنبال این باشد که کدام تئوری به نفع کدام طبقه یا نظم حکومتی است، هدف تطابق تئوری ها با واقعیت است.

5.زن و حرفه های آموخته شده


زنان مجبور شده اند به رقابت ذهنی با مردان بپردازند.وظیفه جنبش زنان اقدام برای اثبات توانایی برابر زنان در مقابل مردان است.زنان نباید منتظر بمانند که مردان این حقوق را برایشان به وجود بیاورند.

زنان موانع بسیاری را کنار زده اند و به عرصه روشن فکرانه وارد شده اند اما این رشد در دایره محدود زنان بورژوا به وجود آمده گرچه به نظر ببل این رشد نفع عمومی را در بر خواهد داشت و این مسئله بر عموم زنان تاثیر می گذارد.

زنان باید مفتخر باشند که در شرایط نابرابری فعلی توانسته اند چنین دستاورد های عظیمی را کسب کنند.علاوه بر این زنان مایل هستند از پزشکان هم جنس خود خدمات بگیرند و      اینگونه احساس رضایت بیشتری دارند. به همین جهت نیاز است که زنان بیشتری در رشته های پزشکی تحصیل کنند. پدیده پزشکان مونث، پدیدۀ جدیدی نیست و در یونان باستان وجود داشته است. همینطور پزشکان مونث زیادی در قرن نهم و دهم در پادشاهی عرب مخصوصا در اسپانیا وجود داشته اند.

آمار هایی که ببل ذکر می کند، همگی بر پذیرش گسترده زنان در رشته های مختلف در دانشگاه ها و مدارس دلالت دارند و این پیشرفت در هر کشور متمدنی پذیرفته شده است.

پروفسور بیشوف استدلالی مبنی بر سبعیت دانشجویان مذکر داد اما علی رغم آن تصمیم به نفع زنان گرفته شد. به طور کلی آلمان به علت ژست اخلاقی دیرتر اجازه هایی به نفع زنان صادر کرد. 

"رشد سریع تمدن و و تغییرات اجتماعی باعث شده که زنان کار طبیعی خود یعنی همسری کردن و مادری کردن را کنار بگذارند".

این ادعا درست است اما دیگر نمی توان جلوی این پیشرفت را گرفت،زنان در تمام رشته ها، اعم از پزشکی، ریاضی، فیزیک و... حضور مستمر و مثبت دارند.ببل باز تکرار می کند که این زنان هستند که باید با دستاورد های خود ثابت کنند که قادرند کارهایی به مردان واگذار شده انجام دهند.

متاسفانه مردان بسیاری مخالف تحصیل عالی زنان هستند زیرا فکر می کنند که با حضور زنان این جایگاه علوم تنزل خواهد یافت و به نوعی نمی خواهند به جز نخبگان مرد فضا را برای زنان باز کنند.

ببل سیستم آموزشی را به باد انتقاد می گیرد! این سیستم اطلاعات بیهوده و سنتی ای که هرگز نیاز انسان ها نیست به آن ها تزریق می کند. اطلاعاتی که بسیاری از آن ها پشتوانه علمی ندارند و صرفا از روی عادت منتقل می شوند. این برای دانش آموزان سمّ است.

نخبگان به تاجر هایی تبدیل شده اند که دیگر هدفشان آموزش نیست. این ها همگی باعث شده که دانشجویان و دانش آموزان کمتر درس بخوانند.

دانش، جای خود را به طبقه و میهن پرستی داده است. کسی که هیچ استعدادی ندارد ولی از بالاسری خود رهنمود می گیرد مورد تشویق واقع می شود. اینها از انسان یک مکانیک بی احساس در کار خودشان می سازد(منفعت شخصی). 

حال شخص وقتی می فهمد که تا به حال اشتباه زندگی کرده است جبران این عادت ها و سیستم قبلی زندگی بسیار دشوار است،حالا فرد به عضو مفیدی در جامعه تیدیل می شود.گرچه بیشتر افراد از مرحله قبلی عبور نمی کنند!

رواج مهملات قرون وسطایی همچنان اثرگذار است و همچنان به تحصیل کلاسیک اجباری بها داده می شود.آموزش کلاسیک غیر علمی است. لازم نیست که تحصیلات کلاسیک گذرانده باشید تا طب را یاد بگیرید.

تبعیض شدیدی در ادارات دولتی آلمان، به علت تعدد مردان بازنشسته نظامی وجود دارد.زنانی هم که استخدام می شوند تعداد بسیار محدودی هستند و حقوقشان بسیار پایین است.

زنان به وسیله هایی برای کم نگه داشتن مزد تبدیل شده اند.

ببل در آخر از اختراعات و دستاوردهای گسترده زنان در نمایشگاه جهانی سال 1893 در شیکاگو صحبت می کند: ساختمان های باشکوه و معماری های فوق العاده-یک ماشین پیشرفته نخ ریسی-یک زنجیر آسانسور-یک دستگاه اطفای آتش-علامت اخطار برای عبور ترن و...

جمع بندی:


 ببل با شروع از نحوه تاثیر انقلاب صنعتی و پیشرفت بورژوازی به ما توضیح داد که چه اتفاقاتی برای زنان افتاده و پس از آن نقش انقلاب صنعتی را در حوزه خانگی بررسی کرد.سپس از توانایی ذهنی زنان صحبت کرد و به ما نشان داد که هرگونه پیشرفتی حاصل شرایط عینی اجتماعی است و این شرایط به صورت مناسب، برای زنان وجود نداشته است.

فصل بعد ادعاهای مبنی بر کمبود کارایی مغز زنان در مقابل مردان را رد کرد و ثابت شد که گنجایش مغز لزوما به معنای کارکرد خوب مغز نیست همانطور که افرادی که به جنون دچار شده بودند کاسه سر های بسیار بزرگی دارند!

فصل چهار، بحث داروینیسم روشن می کند که انسان وابسته به شرایط زیست و اجتماع خود است و شرایط سالم باید برای همه پدید بیاید.

در آخر نقش زنان در انواع رشته ها بحث شد و نتیجه آن این است که زنان دستاورد های گسترده ای تا به حال داشته اند که جای پیشرفت برای آنان بسیار باز است و باید به دست خودشان وجود بیاید.

Report Page