Fetish

Fetish

#Arial

Unknown speaker


تهیونگ روی تخت خوابیده بود و به سقف خیره بود

خوابش نمیبرد هر چند روز خسته کننده ای بود.

لباس سفیدی پوشیده بود و اشفته به نظر میرسید

با صدای دری که باز شد به خودش اومد


منم اول مثل شما فکر کردم پزشک سو یکی از ندیمه ها یا پدرش بود اما دختر زیبایی که وارد اتاق شده بود هیچ شباهتی به اونا نداشت!


درسته که من اون دختر و ندیدم اما تهیونگ خودش بهم گفت قسم میخورم! 

راستی من و که میشناسید؟

اگه نمیشناسید بزارید یه راز باقی بمونه!



دختر لباس قرمزی به تن داشت موهایی بلند که پریشون بود و بدنی که خودش رو برای تهیونگ اماده کرده بود..

تهیونگ نگاه سریعی و زیرچشمی ای به دختر کرد 

سرش رو برگردوند و بدون بدون هیچ عکس العملی اضافی به کار قبلیش ادامه داد.

دختر موهاش رو پشت گوشش انداخت و بعد از مدتی انتظار به سمت تخت رفت.

+سلام

جواب دختر سکوت اتاق بود.

یاا تهیونگا قبلا بهتر رفتار میکردی+


تهیونگ یه نگاه کوچیک به دختر انداخت و همونجوری که روش و برمیگردوند گفت

-میدونی چیه اصلا حوصله ندارم بهتره بری

+مگه چیشده؟

دختر ول کن نبود!

صورت تهیونگ و به سمت خودش برگردوند 

انقدر صورتش رو نزدیکش کرد که فاصلشون فقط چند سانت بود

لباش رو نزدیکش کرد و گفت

+امیدوارم بوسیدن یادت نرفته باشه کیم تهیونگ!


تهیونگ سرش رو بالاتر گرفت فاصله لباشون فقط چند میلی متر بود

دستش رو روی لبای دختر گذاشت و گفت امروز نه بهتره بری

و اونارو از خودش فاصله داد.


ضد حالی بدی بود اما خب یه وقتایی تنوع لازمه!


 تنها چیزی که الان باید بهش فکر میکرد حرفای پدر بود...


 Flashback(پنج ساعت قبل)


مشاور کیم وارد اتاق شد سرحال به نظر نمیرسید.

-تهیونگ باید مسعله ای و بهت بگم

+یااا پدر میدونم بازم پونی بازم ازدواج بازم من بدبخت!

چهرش و تو هم کشید و خودش و به گریه زد!درست مثل بچه ها 

اما مشاور اعتنایی نکرد

-دیگه نیازی نیست

تو بدبخت بار هر کی بخوای ازدواج میکنی!


تهیونگ جوابی نداد انتظار این و نداشت!معجزه شده بود یا خواب بود!

+پدر جدی میگی یا

-وزیر سونگ فوت کردن

+چی...

-حالا تصمیم خودته که با پونی ازدواج کنی یا نه


(پایان فلش بک)


Ponys p.o.v


کمد لباسام و باز کردم.بهترین کدومش بهتر بود؟

صورتم درست مثل روح بود

مثل گچ سفید و بدون هیچ لبخندی


ندیمه لی وارد اتاق شد منم از فرصت استفاده کردم 

-ندیمه لی کدومش بهتره

+چی بانوی من

-لباس!کدوم قشنگ تره باید ارایشم بکنم!

+برای چی

چهرش کاملا کنجکاو بود و حیرت زده

-خواستگاری!میخوام برم خواستگاری تهیونگ

ندیمه لی به نظرت جواب مثبت میده!چطوره تو هم باهام بیای


هیچی نگفت همونطور نگام میکرد 


+ندیمه لی سوال کردماا بیا راضیش کن شوهرم بشه!


-پونی من..

+ندیمه لی فک میکنی دیوونه شدم

این تنها خواسته پدر بود

کمکم کن انجامش بدم 

لطفا 


بغض گلوم و گرفته بود اما باید قوی میبودم این و از پدر یاد گرفتم


-پونی باید بگم ما مجبوریم ..

+مجبوریم چی؟براش کادو ببریم؟ندیمه لی دختر که نیست سخت نگیر!

+پونی گوش کن 

-نه ندیمه لی تو گوش کن من وقتی ندارم پس..

-از قصر بریم

+چی

-پونی ما باید از قصر بریم

هیچی نگفتم اینجا خاطراتم و گذاشته بودم 

اصلا فکر نکردم که در نبود پدر جایی برای من توی قصر نیست برگشتم

پشتم به ندیمه لی بود

پس شاید چند قطره اشک عیبی نداشته باشه نه؟

صداش و شنیدم که میگفت

هر طوری بشه سعی میکنه به قصر برگردیم

اونم بغض کرده بود ولی قویتر از من بود 

اره ندیمه لی قویترین و تنهاکسیه که دارم..


خیلی طول نکشید که وسایلم رو جمع کردم باید برای ندیمه ها پول میموند پس همه وسایل اقامتگاه و فروختم

به جز چند دست لباس دستبند پدرم و مقداری پول.

برای اخرین بار بهش نگاه کردم.قشنگ بود 

چرا هیچوقت انقدر دوسش نداشتم؟

صدای پدرم هنوز توی اتاق بود همین باعث میشه که بخوام برگردم پس برمیگردم.

ندیمه لی منتظرم بود بیشتر این منتظرش نذاشتم.بدون اینکه بدونیم کجا میخوایم بریم راه افتادیم این اولین بار بود که فقط ما بودیم.من و ندیمه لی البته که دیگه باید بگم من و خانم لی.

ابرا و دوست نداشتم همش سرم پایین بود یه مسافر خونه پیدا کردیم خانم لی پول رو پرداخت کرد من و راهی کرد و به قصر رفت کارهای زیادی اونجا داشت که باید تموم میکرد.

تقریبا شب بود و فقط من بودم و یه اتاق کوچیک و خالی.

حوصلم سر رفت دلم گرفت دستبند پدر و دستم کردم و اماده خواب شدم

بهترین کار بود

چشمام رفت .تو خواب و بیداری بودم که با صدای دعوای چند نفر پریدم.

صدا خیلی نزدیک بود

بیرون رفتم

چند تا پسر جوون بودن .

صاحب مسافر خونه قرق خون گوشه ای افتاده بودو بقیه از ترس گوشه ای نظارت گر ما بودن

یکیشون نزدیکم شد

حس خوبی نبود

چرا کسی نیست که پشتش قایم شم

حسی بهم میگفت بدو ام 

اما دیر بود وقتی به خودم اومدم دستای پسر روی بند لباسم بود.


Report Page