Exam

Exam

OneD_smut


با صدای زنگ گوشیش اخمی کرد و چشم هاش رو بیشتر روی هم فشار داد.

خسته و بی حوصله بود نمیخواست جواب تلفن رو بده، بالاخره بعد از چند دقیقه صدای گوشی قطع شد ولی به لطف صدای رو مخ زنگ گوشی هری دیگه خوابش نمیومد .

نمیخواست از جاش بلند شه،اما یهو با یاد آوری موقعیتش و اتفاقی که یکم پیش افتاده بود سریع چشم هاش رو باز کرد و یه کله ی بلوند رو بین بازوهاش دید.

همون کله ی بلوندی که امروز مال خودش شده بود،

لبخندی زد و موهای پسر غرق خواب رو بوسید.

نگاهی به ساعت انداخت و توی دلش از فردی که زنگ زده بود تشکر کرد،

چون خیلی وقت بود که خواب بودن و هر لحظه امکان داشت خانواده نایل برگردن و اون هارو توی همچین شرایطی ببینن، پس برخلاف میلش آروم دستش رو از زیر سر پسر بیرون کشید و ازش جدا شد.

پسر ناله ای کرد و خودش رو بیشتر به هری چسبوند.

دست گرم و کوچیکش رو دور کمر هری انداخت، با غرغر سرش رو به سینه ی مرد مالید و دوباره خوابید.

هری اصلا دلش نمیخواست که از اون موجود دوست داشتنی توی بغلش دل بکنه ولی دنبال دردسر هم نبود، میدونست اگه خانواده نایل برگردن اوضاع حسابی خراب میشه،یواش از جاش بلند شد و بدنش رو کش داد.

باکسرش رو پیدا کرد و پوشیدش، دستی توی موهای شلختش کشید و به پسری که توی کپه های ملافه گم شده بود نگاهی انداخت.

باورش نمیشد که یکی دوساعت پیش اون بچه رو بفاک داده، یکم پشیمون بود و احساس گناه میکرد

ولی حداقل حالا اون پسر دیگه فقط مال خودش بود.

از همون لحظه اولی که صورت کنجکاوش رو که با دهن باز داشت نگاش میکردو دید ازش خوشش اومد.

چشم های آبی بانمکش و گونه های گلبهیش با اون موهای بلوندش همه باعث شده بودن حسابی خودش رو توی دل هری جا کنه.

پس سعی کرد به بهانه درس یاد دادن بتونه بیشتر اون نایل رو ببینه و هر حرکت اون پسر بچه باعث میشد که دل هری بیشتر براش بلرزه.

پیراهن و شلوارش رو از کف اتاق برداشت و تنش کرد،

لباس های نایل رو هم تا کرد و گذاشتشون کنار تخت.

یه تیکه کاغذ برداشت و یادداشتی برای پسر نوشت

" سلام نایلر خوب خوابیدی خوشگلِ من؟ درد که نداری؟ ببخشید که نتونستم بمونم پیشت، ممکن بود خانوادت واکنش خوبی نشون ندن.

این شماره ی منه هر وقت بیدار شدی بهم زنگ بزن باهم صحبت کنیم

دوست دارم. هری"

یادداشت رو روی کتابش گذاشت، چند لحظه ای به صورت غرق خواب نایل نگاه کرد و پیشونیش رو بوسید.

+خوب بخوابی عشقم.

آروم از در خارج شد و از خونه زد بیرون، باید درمورد اتفاقی که افتاده بود فکر میکرد.

___________

^ نایلللل!؟

زن چند باری پسرش رو صدا زد و وقتی جوابی نشنید وارد اتاقش شد و با دیدن نایل جیغی کشید

^چرا لختی!؟ لباسات کجان؟

نایل با ترس از خواب پرید و سعی کرد ملافه هارو روی بدنش بکشه

- مامان! چرا یهویی میای تو خب؟ میخواستم بخوابم گرمم بود پیرهنمو درآوردم.

مادرش اخمی کرد

^چند بار صدات زدم نیومدی، از کی تا حالا تو لخت میخوابی و من خبر ندارم؟ میخواستم بگم بیا پایین شام بخور.

پسر یکم سرخ شد ولی سعی کرد خودش رو خونسرد نشون بده.

+امروز گرمم بود خب. الان میام.

زن رفت و نایل دوباره خودش رو توی تخت پرت کرد، با یاد اوری اتفاقاتي که قبل خوابش افتاده بود از خجالت سرخ شد و سرش رو زیر پتو قایم کرد.

' وای لعنتی یعنی من واقعا اون کارو کردم!؟ اونم با هرررریییی؟ باورم نمیشه حتما خواب بوده.'

ولی با حس دردی که توی ناحیه پایینی بدنش مپیچید مطمئن شد که اون و هری واقعا باهم خوابیدن و رویا نبوده.

خسته از جاش بلند شد، بدنش واقعا درد میکرد و نیاز داشت که دوش بگیره اما الان موقعیتش نبود.

آروم لباسش رو پوشید و لنگون لنگون رفت پیش بقیه.

با نشستش روی صندلی اوضاع بدتر هم شد و درد زیادی توی کمرش پیچید، ناخواسته پوفی کشید

و با اخم سعی کرد وزنش رو روی باسنش نندازه.

*خوبی پسرم؟ چرا کج نشستی؟

نایل به پدرش که نگران بود لبخندی زد.

-خوبم بخاطر استرس امتحان یکم دلم درد میکنه چیزی نیست.

مرد کمی از غذا برای خودش ریخت

* کارِتون با هری به کجا رسید؟ خوب بهت درس داد؟

نایل سعی کرد چیزی از آثار درد توی چهرش مشخص نباشه.

- بابا اون عالیه. هرچیزی که توی این دوسال بلد نبودم رو تو یه هفته کامل یادم داد.

*خوبه، نتیجه امتحانت بیاد ازش شخصا تشکر میکنم.

نایل سری تکون داد و سریع شامش رو خورد، اصلا نمیتونست درست بشینه یا راه بره، با عجله به بهانه ی درس برگشت طبقه ی بالا.

خودش رو رسوند به حموم و لباساش رو کند.

وان رو با آب گرم پر کرد و توش نشست، همین که گرمای آب رو اطراف خودش حس کرد آرومتر شد و سرش رو به لبه ی وان تکیه داد.

- لعنتی اگه میدونستم انقد درد داره نمیذاشتم اینجوری چلاقم کنه،مرتیکه.

زیر لبی یکم به هری و دیکش فحش داد اما ته دلش از اینکه اولین بارش با هری اتفاق افتاده بود خوشحال بود.

نیم ساعتی توی وان نشست و ریلکس کرد تا دردش کمتر بشه، وقتی حس کرد کافیه از جاش بلند شد و با دقت خودش رو خشک کرد.

برگشت توی اتاقش،

کاغذی که روی کتابش بود نظرش رو جلب کرد.

بعد از خوندنش لبخندی رو لب هاش شکل گرفت و شماره رو وارد گوشیش کرد.

اون طرف هری چند ساعتی بود که چشمش به گوشی خشک شده بود تا نایل بهش زنگ بزنه، حس بدی داشت و فکر میکرد پسر از دستش ناراحته

'حتما فکر کرده ازش سوءاستفاده کردم '

با خودش درگیر بود که گوشیش زنگ خورد با دیدن شماره ناشناس سریع جواب داد.

+الو؟ سلام.

-هری؟

با شنیدن صدای شیرین پسر از جاش بلند شد و خندید

+نایل! خوبی عزیزم؟

صدای غرغرهای پسر بلند شد.

-نه..! خیلی بدی.. تو که گفتی زیاد درد نداره.

نایل نق میزد و هری نمیتونست بهش نخنده

+ببخشید اگه میگفتم درد داره که نمیذاشتی.. کاش میشد الان بغلت میکردم و انقد نازت میکردم تا خوابت ببره.

- ولی من دارم مثل پنگوئن راه میرم و همش تقصیر توعه.

هری با لبخند پسر رو دلداری داد و براش حرفای قشنگ زد.

بهش گفت که چقد دوستش داره و نگران بود که دیگه بهش زنگ نزنه،

نایل با شنیدن حرف های هری یکم خجالت کشید و با اینکه کسی نمیدیدش رفت زیر پتو.

- باشه. منم خیلی دوست دارم هری... کاش زودتر دوباره ببینمت.

+میبینی عزیزم... الان برو یکم درس بخون که امتحان فرداتو خوب بدی.

-اوهوم.. شب بخیر هری.

وقتی تماس تموم شد هر دونفر با خوشحالی به گوشی هاشون نگاه کردن و ناخواسته لبخندی روی لب هاشون شکل گرفت.

نایل یکی دو ساعتی بیدار موند و درس خوند، بعدش زود خوابید تا صبح خواب نمونه.

سر جلسه امتحان همه چیز عالی بود اما یه مشکلی برای نایل پیش اومده بود،

اون کل مدت امتحان داشت روی صندلیش ورجه ورجه میکرد و نمیتونست درست بشینه هر چند لحظه یک بار موقعیتش رو عوض میکرد و باز هم این درد بود که قسمت پایینی بدنش مپیچید.

هر سوالی رو که حل میکرد اول یه دور به هری فحش میداد بعدش میرفت سراغ سوال بعدی، ولی خب به لطف هری سؤالات همه براش آسون بودن.

بعد از امتحان کیفش رو انداخت روی دوشش و از مدرسه بیرون زد، میخواست بره و از خستگی امتحان و درد بدنش تا ابد بخوابه.

داشت سمت خونه راه می‌افتاد،که صدای آشنایی رو شنید.

+نایل!

چرخید و با دیدن صاحب صدا لبخندی روی صورتش ظاهر شد.

صاحب صدا کسی نبود جز هری.

هری اومد نزدیک تر و پسر رو محکم بین بازو هاش فشار داد.

-هری...آخ..اییی..

مرد بدون توجه موهای پسر رو بوسید و کمرش رو نوازش کرد.

+ دلم برات تنگ شده بود.

نایل سرش رو به سینه ی هری فشار داد و از گرمای بدنش لذت برد.

-من بیشتر.

چند دقيقه ای توی بغل هم موندن و بعد از هم جدا شدن

هری دستی به موهای پسر کشید

+خب امتحانت چطور بود؟

نایل با اخم به هری نگاه کرد

-خودش که خوب بود فقط فکر کنم همه ی مدرسه فهمیدن من دیشب حسابی بفاک رفتم.

هری به حرص خوردن پسر خندید و دوباره بغلش کرد.

+مهم نیست.. بذار جواب امتحانت بیاد ببینم واقعا خوب دادی یا نه. اونوقت برات جایزه دارم.

نایل دست هاش رو دور کمر هری محکم کرد و از پایین بهش نگاه کرد

- جایزش چیه؟

هری پیشونیش رو بوسید

+سوپرایزه.

نایل ازش جدا شد و بندهای کیفش رو توی مشتش گرفت.

-الان میخوای بری؟

+کجا؟

-خونه ی خودت.

هری لپ پسر رو محکم کشید

+‌اومده بودم دنبالت باهم بریم بیرون.

چشم های نایل درخشید و لبخند بزرگی روی لب هاش شکل گرفت.

- پس الان داری منو میبری سر قرار؟

هری سرش رو خاروند

+ آره دیگه.

نایل ذوق زده دست هری رو چسبید

-پس زودتر بریم.

هری خندید، انگشت هاش رو بین انگشتای نایل برد و دستاشون قفل هم شدن.

باهم راه افتادن و از جلوی مدرسه دور شدن، البته نایل امیدوار بود که همکلاسی هاش اون رو با مرد جذابش ببین که این اتفاق نیفتاد و هیچکسی متوجه اون دو نفر نشد.

هری پسر رو برد کافه و بعد از گرفتن سفارش هاشون به کج نشستن نایل خندید و پسر رو عصبانی کرد.

هرچی نایل بیشتر دعواش میکرد هری بیشتر به حرص خوردنش میخندید که باعث میشد نایل بیشتر غر بزنه.

بعد باهم توی پارک قدم زدن و بستنی خوردن تا جایی که نایل خسته شد و شروع کرد به نق زدن

-پاهام درد میکنه هری، بسه منو ببر خونه.

هری باشه ای گفت و دستش رو چسبید

+ میخوای بریم خونه ی من ؟همین نزدیکیاس، هم یکم استراحت کن هم خونه ی منو ببین

-باشه بریم اونجا.

نایل دنبال مرد راه افتاد و بعد از پنج دقیقه پیاده روی رسیدن به یه آپارتمان کوچیک.

هری خنده ای کرد و از جیبش یه کلید درآورد

+ خیلی بزرگ نیس ولی اینجا خونه ی منه.

باهم وارد خونه شدن، نایل با غرغر نشست زمین و کفش هاش رو درآورد، به پاهای دردناکش اشاره کرد.

- همش تقصیر توعه منو بزور بردی بیرون.

هری خندش گرفته بود.

+ببخشید که تا گفتم بریم بیرون سریع ذوق کردی گفتی منو ببر سر قرار.

نایل با اخم از جاش بلند شد

-به هرحال تقصیر توعه.

پسر با کنجکاوی شروع کرد به برسی کردن همه جای خونه ی هری، انقدر این طرف و اون طرف سرک کشید که هری خندش گرفت.

+هی... دنبال چی میگردی؟

نایل دست به کمر ایستاد.

- میخوام خودم جای همه چیزو یاد بگیرم.

هری کل مدت زمانی که نایل داشت توی خونه فضولی میکرد یکم خوراکی پیدا کرده بود و همه رو جلوی کاناپه گذاشته بود تا باهم بخورن،ولی نایل انقدر سرش گرم بود که اصلا هیچ توجهی به هری نمیکرد.

پس هری دست هاش رو دور کمر پسر انداخت و بلندش کرد، نایل با تعجب خندید و سرش رو به پیشونی هری چسبوند.

-چیکارم داری؟

+مثل اینکه منو یادت رفته.

نایل دستش رو دور گردن هری انداخت.

-نخیر یادم‌نرفته.

دوتایی روی کاناپه لش کردن و نایل روی شکم هری دراز کشید.

هری تلوزیون رو روشن کرد،با یه دست کمر نایل رو نوازش کرد و با دست دیگش از خوراکی ها گذاشت توی دهنش.

نایل چشم هاش رو بست و بجای فیلم دیدن از لمس های هری لذت برد، دست هری به گرمی روی بدنش حرکت میکرد و نایل عاشق این بود که بغل و نوازش بشه.

کم کم خوراکی ها تموم شد و نایل حوصلش سر رفت

- میگم هری؟

+جانم؟

- حوصلم سر رفته.

هری دستش رو توی موهای بلوند پسر برد و نوازشش کرد.

+خب میگی چیکار کنیم؟

نایل از جاش بلند شد و روی شکم هری نشست

- آخه خودم تو خونه ام میتونم فیلم ببینم دیگه، بیا یه کار جدید بکنیم.

با قیافه مظلومی صورتش رو نزدیک صورت هری برد و لباش رو آویزون کرد.

+ پس بوس میخوای؟

نایل خیلی آروم سرش رو بالا و پایین کرد، هری دست هاش رو روی گونه های نایل گذاشت و لب هاش رو آروم بوسید.

بوسه نرم و آرومی رو شروع کردن نایل خودش رو جلوتر کشید و دستاش رو توی موهای هری فرو برد. هردوتا فقط لب هاشون رو حرکت میدادن و لذت میبردن، چند دقیقه بعد از هم جدا شدن و هری به صورت سرخ شده پسر خندید.

+دیگه چی میخوای؟

- فقط بوس میخوام.

هری دوباره لب های پسر رو بین لب های خودش گرفت و به گرمی بوسیدشون، نمیدونست که بعدا قراره چه اتفاقی بیوفته ولی میدونست که هیچوقت از بوسیدن اون لب های گیلاسی خسته نمیشه.

آروم مکیدشون و با دستش رون های نایل رو نوازش کرد.

یک لحظه کوتاه از هم جدا شدن و هری با یه دست پسر رو چرخوند و خودش اومد روش.

نایل از پایین نگاهش کرد و بدون خجالت دستاش رو دور گردن هری گذاشت و بوسه رو ادامه داد.

کم کم سرعت نفس کشیدن هاشون نامنظم شد و حرارت بدن هاشون بالاتر رفت.

خیس لب های هم رو میبوسیدن و هرکدوم سعی میکرد کنترل بوسه رو داشته باشه.

هری نفس زنون ازش جدا شد و لب های داغش رو به گوش نایل چسبوند، عمدا نفس هاش رو اونجا بیرون داد و لب زد:

+ دیگه چی میخوای بیبی؟

همین حرکتش کافی بود تا نایل کنترل خودش رو از دست بده و کاملا زیر دست های هری وا بره.

- ه‌...هری.. هر کاری میخوای... بکن... م..من مال... توام...

هری که قصدش فقط اذیت کردن نایل بود و نمیخواست واقعا کار دیگه ای باهاش بکنه، با حرفی که پسر زد از اینکه انقد زود وا داده تعجب کرد.

+که این‌طور...

دوباره آروم لب هاش رو روی لب های پسر گذاشت و بوسیدش.

هردوتا چشم هاشون رو بستن و غرق لذت شدن، لذت و آرامشی که منشأش عشق بود.

نایل بازوهای هری رو چنگ انداخت خودش رو بیشتر بهش فشار داد.

وقتی هری لب های خیسش رو لیس زد آهی کشید و دهنش رو باز کرد، زبون داغ هری رو روی زبون خودش حس کرد و ناخن هاش توی پوست بازوی هری فرو رفتن.

زبون هری رو میمکید و اخم کوچیکی رو پیشونیش دیده میشد.

هری ازش جدا شد و لب هاش رو روی گردن نایل چسبوند چندتا بوسه ی ریز و یه مارک خیلی کمرنگ روش گذاشت.

بلند شد و روی لب های پف کرده ی نایل انگشت کشید.

+خب دیگه فکر کنم وقتشه برگردی خونتون آقا کوچولو.

نایل اخمی کرد و دست هری رو چسبید.

- نخیر کجا برم؟ هنوز کار داریم.

هری خنده ی آرومی کرد.

+ دیرت میشه. فردا بازم میام دنبالت، ولی الان باید بری خونه.

نایل چشم هاش رو خمار کرد و دست هری رو روی بدنش حرکت داد تا جایی که اون تونست بخش برجسته شده ی شلوارش رو حس کنه؛

با لحن اغوا گرانه ایی لب زد:

-نمیخوایش...؟

هری نفس عمیقی گرفت و دستش رو کشید عقب

+امروز نه نایلر. برات ضرر داره بمونه یه وقت دیگه.

پسر از جاش بلند شد و روی پاهای هری نشست

خودش رو روی دیک هری تکون داد و توی گوشش ناله کرد

-عاااه...ولی من میخوامش...هممم... میخوام بازم انجامش بدیم...اوممم...آااه

هری چشم هاش رو بست و با دست هاش کمر نایل رو چسبید تا حرکت نکنه

+ گفتم نه نایلر، امشب از این خبرا نیست.

نمیدونست چرا اون بچه انقدر هورنیه و با اینکه چند ساعت پیش بخاطر درد نق میزد الان دوباره داره برای بفاک رفتن التماس میکنه.

-لطفا...

هری بلند شد و پاهای نایل رو دور کمرش گذاشت عمیق بوسیدش و بینی هاشون رو بهم چسبوند

+ برات خوب نیست... من نمیخوام اذیت شی

- اما من خودم میخوامش..

هری پسر رو گذاشت زمین و به قیافه ی اخمالوش توجهی نکرد.

کیفش رو داد دستش و سعی کرد بفرستتش خونه

بلاخره با هر زوری بود تونست راضیش کنه نایل دقیقا قبل از اینکه در خونه رو ببنده با بدجنسی گفت:

- باشه امشب بدون تو خودم با خودم حال میکنم.

و قبل از اینکه هری بتونه بگیرتش با سرعت زیادی دوید و دور شد.

اگه چند ثانیه دیگه وایمیستاد معلوم نبود هری چیکارش کنه

اون اصلا دوست نداشت به نایل فشار بیاره ولی فکر اینکه اون پسر قراره امشب با خودش ور بره دیوونش میکرد، روز اولی که اون قیافه مظلوم و بامزه رو دید فکرش رو هم نمیکرد که یه پسر بچه دبیرستانی میتونه انقدر هورنی باشه.

در رو بست و خودش رو روی کاناپه انداخت، دستش رو روی دیکش گذاشت و محکم فشارش داد انگار خودش هم نیاز داشت که یه کارایی بکنه.

+ ببین یه جغله بچه چه بلایی سرت آورده آخه!

با حرص گفت و سمت دستشویی راه افتاد.

________

تقربیا یه هفته ایی از اون ماجرا گذشته بود هری چندبار دیگه رفته بود دنبال نایل و باهم وقت گذرونده بودن اما جرات نکرده بود پسر رو دوباره ببره توی خونه ی خودش چون میترسید که نایل دوباره هورنی بشه.

اون روز نایل توی مدرسه نشسته بود و منتظر بود که کلاس ریاضیش تموم بشه.

ده دقیقه اخر کلاس بود که معلم صداش رو صاف کرد.

* خب بچه ها گوش کنید... من برگه هارو تصحیح کردم و الان نمره هارو اعلام میکنم.

نایل توی جاش میخ شد معلم دونه دونه اسم و نمره ها رو میگفت و پسر رو مضطرب میکرد

*... و نایل؛ آفرین خیلی خوبه ازت انتظار نداشتم تو نمره ی کامل رو گرفتی..

نایل با شنیدن اون جمله خودش رو روی صندلیش انداخت و نفس راحتی کشید.

رفت جلو و برگش رو گرفت، با ذوق به نمره ای که گرفته بود نگاه کرد و لبخند خیلی بزرگی روی لب هاش شکل گرفت.

بعد از کلاس سریع برگه ش رو گذاشت توی کیفش و از مدرسه زد بیرون، بدون اینکه به کلاس بعدیش توجه کنه، لبخند بزرگی روی لبش بود و کاری که الان باید میکرد از مدرسه براش مهم تر بود.

زنگ در خونه ایی رو زد؛

کسی جواب نداد، دوباره و دوباره زد تا جایی که یه مرد نیمه خواب با لباس های شلخته درو باز کرد.

+ کیه این وقت ص...

حرفش نصفه موند چون یه نفر بدون مقدمه خودش رو انداخت توی بغلش

چشم هاش رو مالید، با دیدن یه کپه موی بلوند روی سینش لبخند خواب آلودی زد و با صدای خش داری شروع کرد به صحبت کردن.

+ سلام نایلر... اینجا چیکار میکنی؟

- ازت ممنونم...هری من خیلی دوست دارم... اگه تو نبودی من چیکار میکردم؟ خیلی خوبی مرسی که کمکم کردی...

پسر یه ریز حرف میزد و هری بخاطر اثر خواب هنوز منگ بود.

دستش رو روی کمر اون گذاشت تا ساکتش کنه.

+چیشده نایلر؟ اتفاقی افتاده؟

نایل سرش رو آورد و بالا و هری دید چشم های قشنگش فاصله ای با باریدن ندارن

-من نمره ی کاملو گرفتم.

با گفتن حرفش یه قطره ی کوچولو از اشک روی گونش لغزید، هری سرش رو به خودش چسبوند و نوازشش کرد.

+شششش... این که خبر خوبیه چرا داری گریه میکنی؟

نایل فین فینی کرد.

- از خوشحالیه هری.. اگه تو نبودی حتی نمره قبولی رو نمیاوردم.

هری سر پسر رو گرفت بالا و اشک هاش رو پاک کرد

+ تو خودت خواستی که درس بخونی من فقط بهت یاد دادم حالا بیا تو ببینم دیگه چیکار کردی.

نایل اوهومی گفت و دنبال هری رفت تو

+بشین من برم صورتمو بشورم.

پسر نشست و ده دقیقه بعد هری با ظاهر نسبتا مرتب تر و یه لیوان قهوه توی دستش برگشت ولی هنوز هم چهرش خواب آلود بود.

چند لحظه ایی بهم نگاه کردن و بعد نایل خودش رو توی بغل هری جا کرد.

+برگه امتحانیت کجاست؟

-تو کیفمه.

هری همونطوری که پسر رو توی بغلش داشت خم شد و کیفش رو گشت،

برگه رو پیدا کرد و نگاهی کلی بهش انداخت

+آفرین، حسابی ترکوندی. حالا یه بوس بده که ازم تشکر کرده باشی.

نایل ریز ریز خندید و لب هاش رو به لب های هری چسبوند؛بوسه ی کوتاهی بهش داد و ازش جدا شد.

- خب حالا من جایزم رو میخوام.

هری خندید و ضربه ای به بینی پسر زد

+ اون که سرجاشه فقط انقد یهویی اومدی من نمیدونم چیکار کنم.

نایل خودش رو نزدیکتر کشید و به چشم های هری نگاه کرد.

- میشه خودم انتخابش کنم؟

+چی میخوای؟

نایل درحالی که داشت با یقه ی لباس هری بازی میکرد جواب داد:

-میخوام کار نصفه ی هفته پیش رو تموم کنیم.

ابرو های هری بالا پرید انتظار همچین خواسته ایی رو نداشت، متعجب به پسری که توی بغلش بود نگاه کرد.

- لطفا... من میخوامش..

+ باشه... من یکم تعجب کردم ولی چشم هرچی تو بخوای.

نایل با ذوق خندید و روی پاهای هری نشست

مشغول بوسه ی عمیقی شدن و با لذت لب های همو مکیدن.

هری با دستش سر نایل رو یکم کج نگه داشت و مک محکمی به لب هاش زد طوری که پسر پیراهنش رو چنگ انداخت و توی مشتش فشار داد.

بوسه شون کم کم حرارت بیشتری گرفت و سرعتش بالا رفت.

جوری که نایل تند تند نفس میگرفت تا عقب نیوفته ولی از یه جایی به بعد واقعا نتونست، یکم سرش رو عقب برد و با لب های قرمزش نفس های نامنظم کشید.

هری به قیافه ی کم آوردش خندید و لپ های داغش رو کشید.

+خودت خواستی.

-هنوزم... میخوام... ادامه... بده..

هری آروم بوسیدش و سریع کشید عقب

+وایستا نفست بیاد سرجاش. چرا انقد عجله میکنی؟ کلی وقت داریم براش.

نایل سینش رو پر از هوا کرد

- نمیدونم. شاید چون با تو خیلی حال میده.

+عه؟

- آره.

دوباره هم رو بوسیدن با این تفاوت که اینبار نایل خودشو به دیک هری چسبوند و روش حرکت کرد.

هری ناخواسته باسنش رو بین دستاش گرفت و محکم فشارش داد نایل ناله ایی کرد و زبون داغ هری وارد دهن نیمه بازش شد.

خیلی ریز لرزید و سرعتش رو بالاتر برد

هری ازش جدا شد و سریع رفت سراغ گردنش چند جاش رو گاز گرفت و بوسید

آروم پسر رو روی کاناپه دراز کرد و با زانوش فشار ریزی به بین پاهاش آورد نایل آهی کشید و یقه لباس هری رو چسبید.

چندباری هم رو بوسیدن و هری رفت سمت گردن پسر روی شاهرگش زبون کشید و گازش گرفت.

-آه....هرییی

آروم بوسیدش و دستاش رو برد زیر تیشرتش، شکمش رو نوازش کرد و یواش اون لباس رو کشید بالا تا جایی که از سر نایل رد شد و پسر نیمه برهنه شد.

ترقوهاش رو بوسید و خیلی یهویی نیپلش رو گاز گرفت، نایل شوکه کمرش رو از مبل فاصله داد و جیغی کشید.

-ه...هرییی.. آآآه..

هری بدون توجه زبونش رو دور اون برجستگی کوچولو چرخوند و محکم مکیدش تا جایی که نایل به هق هق افتاد.

ازش جدا شد و صورتش رو بوسید نیپل بعدیش رو هم به همین ترتیب قرمز کرد.

و پسر رو به زجه زدن انداخت

-هری...لطفا..

+ششش... حرف نباشه، خودت اینو خواستی.

دست های نایل رو بالای سرش قفل کرد و مشغول بوسیدن شکمش شد.

لب هاش به گرمی روی اون پوست نرم حرکت میکردن

انقد اینکار رو کرد که هیچ نقطه ای نمونده بود که با لب هاش لمس نشده باشه.

حرکت لب هاش فقط باعث بی تاب تر شدن نایل میشد و از هری خواهش میکرد که دست هاش رو ول کنه.

هری بعد از اینکه از بوسید نایل سیر شد، دست هاش رو ول کرد و با یه حرکت شوارش رو کشید پایین

باکسر خیسش رو که دید آب دهنش رو قورت داد و آروم لمسش کرد.

+ چطوری انقد هورنی ایی؟

-ن..نمیدونم.. آه هر...هری... سریعتر...

پسر با ناله درخواست میکرد که هری بیشتر بهش بده

هری حرکت دستش رو تندتر کرد و به تقلاهای نایل زیر دست هاش نگاه کرد.

+فکر نکنم بتونم بچه ایی هورنی تر از تو پیدا کنم.

نایل خودش رو به بالشتک زیر سرش فشار داد.

-ح..حقشو... نداری... چ..چون... ف...فقط.. باید.. منو دوست... داشته باشی... آااه.

هری به حرفش خندید و نایل ازش خواست که ببوستش، پس هری روش خم شد و بوسه ی داغی رو باهاش شروع‌ کرد.

وقتی خیسی باکسر نایل بیشتر شد، هری پیراهن خودش رو هم دراورد و انداختش کنار کاناپه دستش رو برد زیر باکسر پسر، دیکش رو لمس کرد و هندجاب آرومی رو شروع کرد.

نایل ناله ایی کرد و به کاناپه چنگ انداخت

هری کارش رو ادامه میداد و نایل با جیغ ازش خواهش میکرد که دستش رو بیشتر حرکت بده.

-ه..هرییی... لطفا...ف...فقط اون لعنتی رو...سریعتر لمس کن.

و هری با هر بار التماس پسر دستش رو آزار دهنده تر حرکت میداد.

-ه...هریییی...

هری عقب کشید.

صورت پسر رو بوسید و از جاش بلند شد

+ چند دقیقه صبر کن الان میام

وقتی برگشت لوب و کاندوم دستش بود

باکسر پسر رو از پاش بیرون کشید و انگشتش رو روی رینگ نایل حرکت داد

یکمی از اون مایع رو به رینگ داغش و یکمش رو هم به دستاش زد.

آروم رینگش رو لمس کرد و انگشتش رو روش کشید.

-هری... ل..لطفا ادامه بده...

نایل خودش رو جابجا کرد تا انگشت های هری رو بیشتر حس کنه.

هری با انگشت هاش مشغول فشار دادن و مالیدن رینگش شد، نایل از روی رضایت ناله کرد و چشم هاش رو بست.

-ا..آره... همینجوری...اوومم..

هری با دست آزادش صورت نایل رو چسبید و لب های قرمزش رو به دندون گرفت.

عمیق میبوسیدش و نایل داشت توی آسمون ها سیر میکرد.

وقتی رینگش به اندازه کافی حساس و خیس شد هری لب زد:

+اماده ایی؟

-آره خیلی زیاد، فقط زود باش.

هری با دقت انگشت اولش رو توی پسر برد و نایل هیسی کشید.

-اییی

+ششش .. تحمل کن.

روش خم شد و بوسه ی خیسی رو شروع کردن نایل سعی کرد خودش رو شل نگه داره و تمرکزش رو روی لب های هری بذاره.

دست هاش رو دور گردن هری انداخت و با بلند کردن بدنش، تماس پوستی خودشون رو بیشتر کرد.

چند دقیقه بعد انگشت دوم هم اضافه شد و نایل اخم کرد.

-ه..هرییی

هری ضربه های آرومی میزد و شکمش رو نوازش میکرد.

وقتی هری دستش رو عقب کشید تا یکم لوب برداره

نایل دست هاش رو دور کش شلوارش گذاشت و کشیدش پایین.

هری به شلوارش که حالا تقربیا از پاش در اومده بود نگاه کرد.

+عجله نکن.

هری شلوار خودش رو هم از پاش درآورد و دوباره انگشتاش رو توی رینگ نایل برد.

+الان بهتر میشه.

-اووم...آااه...

ضربه های آرومی میزد و نایل محکم بالشی رو که بغل کرده بود رو فشار میداد.

وقتی رینگ نایل از انقباض اولیه دور شد هری انگشت سوم و چهارمش رو هم وارد پسر کرد

نایل خودش رو بالاتر کشید و دست هری رو چنگ زد

-آااه....اخخخ...

هری محکم ضربه میزد و میدید که نایل کم کم داره بهش عادت میکنه.

نایل صورت هری رو چسبید و لب هاش رو گاز گرفت، انقدر محکم که لب های اون تقریبا کبود شدن.

هری چند دقیقه بعد دستش رو کشید عقب

باکسر خودش رو کند، هندجاب کوتاهی به خودش داد

بسته بندی رو باز کرد و اون پلاستیک شفاف رو روی دیکش کشید.

حجم نسبتا زیادی لوب به خودش زد

و با سر دیکش رینگ پسر رو مالید.

-ب...بندازش...ت..توم...آاااه

پسر برای بفاک رفتن التماس میکرد و

هری هر لحظه بیشتر از قبل ديوونه میشد،پس یه بخش کوچیکی از دیکش رو توی رینگ پسر فرستاد و نایل ناله کرد.

-ه...هری... آه...

هری با دقت کل دیکش رو توی نایل جا کرد و لب هاش رو بوسید.

+خوبی؟

-ا...آره...

دست هاشون رو قفل هم کردن

+درد داری؟

- ن..نه اندازه... دفعه قبلی...

چند دقیقه صبر کردن و هری ضربه های آرومش رو شروع کرد

-اه.. هممم

دیکش خیلی آروم توی رینگ نایل حرکت میکرد و پسر رو دیوونه میکرد

-ه..هری.. تندتر...

ضربه ها شدت بیشتری گرفتن و نایل دست های هری رو محکمتر چسبید.

سرش رو به بالشتک کنارش فشار داد و گردن خیسش توی دید هری قرار گرفت

هری بین ضربه هاش خم شد و شاهرگش رو گاز گرفت

-اه...آاااااه...هری... خیلی... خوبه.. اااههه

+خیلی داغی...خیلی...

نفس های هر دوتاشون نامنظم شده بود و دیک هری روی نقطه حساس نایل حرکت میکرد

-همممم...اهههه

هری یه اسلپ محکم روی رون نایل زد و پاهاش رو روی شونه های خودش گذاشت

+بگو که... دوسش.. داری..

نایل بین جیغ هاش لب زد:

- آه...م..من..عاشق..بفاک..رفتن...ز...زیر...توام...

خم شد و گازی از لب های پسر گرفت

نایل بخاطر پوزیشنشون توی فشار قرار گرفت و موهای هری رو کشید.

ولی اون بدون توجه زبونش رو توی دهن نایل فرستاد و دهنش رو چفت کرد تا نتونه ناله کنه

ضربه هاش رو با شدت بیشتری ادامه داد و نایل برای تلافی پشت هری رو چنگ زد و تا جایی که میشد ناخن هاش رو روی پوست خیس کمرش فشار داد.

+ دیگه چی.. دوست داری؟

- ا...اینکه...ه...هروز...بفاکم بدی... انقد... م...محکم...که دردم بیاد...عاااه...هریییی...

هری کمرش رو سریعتر تکون داد،حس کرد دیکش حتی هاردتر از قبل شده.

+مثل...الان؟

-اوممم...آره.. نميدونی...چ...چقدر خوبه...آاااه...

+فاک...

هری بلند شد و ساق پای نایل رو بوسید، ضربه هاش رو سریعتر کرد.

+پس دوست... داری هر روز ...بفاکت بدم. ها؟

نایل کمرش رو قوس داد تا هری رو بیشتر و بیشتر توی خودش حس کنه.

-آره...م..من میخوام... هر لحظه...اينجوري...جیغ بکشم.. و تو.. مجبور شی محکمتر..منو بفاک بدی...آااه..

هری محکم و عمیق ضربه میزد، صدای برخورد دیکش با اون رینگ داغ توی گوشش میپیچید

+تو...یه هرزه ی کوچولو ایی...

-م..معلومه.. که هستم... م..من...مالِ توام... و.. عاشقشم...آااه...

نایل و هری مکالمه ی کثیف شون رو ادامه میدادن و این دیک هاشون رو تا مرز انفجار هارد کرده بود.

این باعث شده بود هری با قدرت زیادی ضربه بزنه و کوچکترین اهمیتی به ملتهب شدن رینگ پسر نده.

با چندتا ضربه توی کاندومش اومد و نفس عمیقی کشید.

به چهره ی نایل نگاه کرد،چشم های خیسش برای اومدن التماس میکردن

-هری...لطفا...

+باشه...باشه..هواتو دارم.

دستش رو دور دیک خیس نایل حلقه کرد و شصتش رو روی شکافش کشید

یکم لمسش کرد و بعد هندجاب سریعی بهش داد.

-آه..ااااه....

گرمی لذت بخشی که پسر حس میکرد باعث میشد فکر کنه روی ابرهاست.

-ب...بیشتر...

هری حرکت دستش رو دور اون جسم گرم

سریعتر کرد، نایل خیلی زود توی دستش اومد و خمار به

مرد روبه روش نگاه کرد.

هری تا آخرین لحظه مشغول مالیدن دیکش بود که پسر کامل خالی بشه.

کام گرم نایل روی دستش لیز میخورد و بین رون هاش رو کثیف و در آخر روی کاناپه چکه میکرد.

-مرسی...

هری لبخندی زد و لب هاش رو بوسید.

+عالی بودی بیبی.

خودش رو بیرون کشید و کاندوم استفاده شده رو انداخت روی لباس هاش

چند تا دستمال برداشت ،شکم رون ها و رینگ نایل رو تمیز کرد.

بعد کنارش دراز کشید و نایل خسته خودش رو روی شکم هری انداخت

سرش رو به سینش چسبوند و هری موهاش رو نوازش کرد

+دوسش داشتی؟

-آره.. یه هفته ی کامل منتظرش بودم.

+از بس که هورنی ایی.

نایل جوابی نداد، هری دستش‌رو توی موهای خیس پسر حرکت میداد و کم‌کم نفس هاش داشتن به حالت نرمال برمیگشتن.

+یکم استراحت کن ببرمت بیرون اون جایزه ایی که خودم میخواستم بهت بدم رو بدم

نایل ذوق زده سرش رو اورد بالا

-جدی؟

+اوهوم

-وای مرسی هری... تو خیلی خوبی

هری موهاش رو بوسید و چشم هاش رو بست

+چشماتو ببند.. یکم حالت بیاد سرجاش بعد میریم بیرون.

نایل خودش رو بیشتر توی بغل هری جا کرد و از نوازش شدن لذت برد.

نیم ساعتی استراحت کردن و بعد باهم یه دوش کوتاه گرفتن که ماجراهای خودش رو داشت

بعد هری دست پسر رو گرفت و با خودش برد تا سوپرایز اصلی رو بهش نشون بده. 

_______________________

سلام بلاخره با پارت دوم برگشتم :")))))


چطور بود؟ دوستش داشتین؟:")

یکم عجله ای نوشته بودمش ودقیق اون چیزی که میخواستم نشد:(


حتما اگه خوندین نظرتونو توی ناشناس بهم بگین

حتی اگه انتقاد باشه:")

خوشحال میشم


Unknown


Report Page