Exam

Exam

OneD_smut

سرش توی کتاباش بود، باید واسه امتحانای آخر سالشون آماده میشد.

خیلی علاقه ایی به اون درسا نداشت ولی میدونست اگه نمره خوبی نگیره حسابی توی دردسر میوفته. 

یه سری مسئله هندسه بودش که اصلا نمیتونست حلشون کنه، کسیم نمیشناخت که کمکش کنه تا اونارو حل کنه. 

کلافه پوفی کشید و سرشو روی کتاباش گذاشت تا یکم استراحت کنه.

از طبقه پایین یه صداهایی ميومد انگار پدرش داشت با یه نفر خیلی بلند حرف میزد.

صدای دیپ و بم مردی که با پدرش صحبت میکرد براش جذاب بود و کنجکاوش میکرد که چهرشو ببینه.

کتابشو بست و از اتاقش اومد بيرون، به بهانه رفتن تو آشپزخونه از هال رد میشد و صاحب اون صدای جذابو میدید.

از پله ها پایین رفت، یه مرد قد بلند پشت بهش روبه روی پدرش ایستاده بود

از وسط هال رد شد تا بتونه چهرشو ببینه.

وای!

به نظرش اون مرد جذاب ترین مردی بود که وجود داره.

سعی میکرد خیلی ضایع نباشه ولی اون مرد جذابیتی داشت که کنترل چشاشو ازش گرفته بود.

حدودا 25/24 ساله به نظر میومد،

موهای خوش حالت که به بالا شونه شده بودن، ابروهای نازکی که روی دو جفت چشم زمردی قرار گرفته بودن، بيني خوش تراش، چال گونه عمیقی که وقتی حتی لبخند کوچیکی میزد حسابی توی چشم ميومد و لب هایی که همرنگ گیلاس بودن.

یه پیرهن سفید که دو تا از دکمه های یقش باز بود و ميشد سینشو دید، هیکل ورزیده ایی داشت و آستینای تا شدش یکی دوتا از تتو های ساعدشو نشون میداد.

شلوار مشکی ایی که تنش بود اونو حتی قد بلند تر از چیزی که بود نشون ميداد. 

همینجوری داشت مردو دید میزد و کلا یادش رفته بود که باید بره آشپزخونه

پدرش صداش کرد:

"نایل؟ پسرم اینجا چیکار میکنی؟

پسر آب دهنشو قورت داد

-ه...هیچی.. تنشم بود اومدم آب بخورم.

"پس زودتر بخور برگرد سر درس و مشقت، امتحان داری.

نایل میخواست بره که پدرش دوباره ادامه داد:

" بی ادبی نیس که به آقای استایلز سلام نکردی؟

پسر به اون مرد که اسمش استایلز بود نگاه کرد،توی ذهنش گفت چقد اون فامیلی برازندشه. واقعا اون خیلی خوش استایل بود.

-س...سلام آقای استایلز..

مرد خندید و چال گونش عمیقتر شد دستشو برد جلو

+سلام نایل، اسمتو الان از آقای هوران یاد گرفتم، تو ام راحت باش منو هری صدا کن.

نایل با تردید به مرد دست داد، دستاش گرمای لذت بخشی داشتن،

جوری که دلش میخواست اون دستا تا آخر دستاشو نگه دارن.

قلبش تند تند میزد

-از دیدنتون خوشوقتم..من باید برم 

یکم عقب رفت

+نایل؟

با شنیدن اسم خودش از زبون مرد سرجاش خشک شد

-ب...بله.

+الان از آقای هوران شنیدم که امتحان داری، اگه ایرادی چیزی داشتی من ميتونم کمکت کنم.

معلومه که نایل کلی مشکل داشت و یکیو لازم داشت که کمکش کنه، و اگه اون یه نفر هری بود چه عالی میشد براش ولی تا دهن باز کرد حرفی بزنه پدرش پیش دستی کرد و جواب داد:

"لطف دارید آقای استایلز، نایل خودش باید درس بخونه و مسئله هاشو حل کنه؛ در ضمن شما اومده بودید در مورد کار صحبت کنیم.

هری لبخندی زد و به چهره نایل نگاه کرد

+ولی صورت نایل میگه که کمک لازم داره، آقای هوران از نظر من نقشه کامله و فردا شروع میکنم به ساخت و ساز.

پس هری معمار جدید پدرش بود و حتما خیلی خوب هندسه بلد بود. 

"باشه آقای استایلز، ولی نایل خودش درساشو میخونه لازم نیس زحمت بکشید.

نایل سرشو انداخت پایین انگشتاشو توی هم گره زد و توی سکوت به بحث اون دونفر گوش کرد، توی دلش آرزو میکرد هری بتونه پدرشو راضی کنه و بیشتر پیش نایل بمونه.

+اصلا خودت بگو نایل، دوس داری بمونم روی ایرادات کار کنیم؟

پسر با شنیدن صدای هری سرشو آورد بالا 

-اوهوم، من کلی مسئله حل نشده دارم و کسیو ندارم کمکم کنه.

+دیدید آقای هوران؟ خب پس بریم ببینم کجا ایراد داری نایل، اتاقت کجاست؟

مرد سری تکون داد و برای تشکر بازوی هریو لمس کرد

" ممنون ازت استایلز، لطف داری...

انگشت تهدیدشو سمت نایل گرفت

"... و تو پسر خوبی باشو حرف آقای استایلزو گوش کن.

نایل سرشو تکون داد

-پ..پس بریم بالا چون اتاقم اونجاس.

پسر راه افتاد و هری دنبالش 

درو اتاقو باز کرد و بخاطر بهم ریخته بودن اتاقش خجالت کشید 

هری دست به کمر اتاقو برسی کرد 

+اتاق قشنگی داری نایل.

پسر رفت سمت کتاباش و با خجالت جواب داد :

- ولی اینجا که خیلی بهم ریختس

مرد خندید

+اتاق دوران نوجوونی منو ندیدی اونوقت اینجارو بهشت میدیدی. خب حالا بگو ببینم کجا ایراد داری پسر؟

نایل کتابشو باز کرد و صفحه هایی که علامت زده بودو نشون داد 

هری خم شد و کتابو نگاه کرد چند دقیقه بعد پرسید

+خب اینا مسئله های ساده ایین،احتمالا پایه ت ضعیفه که نميتونی حلشون کنی هوم؟

پسر سرشو بالا پایین کرد.

-اوهوم، راستش پارسال زیاد سر کلاسا نرفتم هيچي بلد نیستم و الان پشيمونم. 

+ایراد نداره، بشین برات حلشون کنم.

پسر نشست و 

هریم نشست کنارش 

شروع کرد به توضیح دادن، نایل سعی میکرد روی مسئله تمرکز کنه تا دستای مردونه هری و تصور کردن دستای خودش توی اون دستا،چند ساعتیو مشغول بودن و هری با دقت و حوصله برای پسر سوال حل میکرد و توضیحشون ميداد. 

.

.

.

هری پوفی کشید و به ساعتش نگاه کرد

+خب فک کنم واسه امروز بسه، فردا میام ادامشو برات توضیح میدم. 

نایل توی دلش خوشحال شد چون هریو فردا هم میدید

-باشه...مرسی.

هری بلند شد

+پس فعلا خداحافظ 

-خدافظ.

بعد از رفتن مرد نایل کتابشو بست و با ذوق خودشو توی تخت پرت کرد به نظر اون مرد جذاب ترین مرد دنیا بود.

چند دقیقه ایی دراز کشید و بلند شد اتاقشو مرتب کرد.

روز بعد با شنیدن صدای در سریع از جاش پرید هوا و درو باز کرد.

امروز هری استایل متفاوتی داشت و بازم جذاب بود

تیشرت و شلوار مشکی با بوت و عینک آفتابی

نایل سعی کرد دید زدن اون بدن و مردو تموم کنه

-س...سلام بیا تو.

+سلام نایل. 

مرد وارد خونه شد و دنبال پسر رفتن توی اتاقش

با دیدن اتاق نایل سوتی کشید 

+خبریه؟

پسر با خجالت دستشو کشید پشت گردنش

-نه. چطور؟

+ آخه باید اتفاق خیلی خاصی بیوفته که یه پسر جوون اتاقشو مرتب کنه.

-شاید..

دوباره مثل روز قبل هری با دقت برای پسر درسو توضیح میداد و ايراداشو حل میکرد.

یکی دوساعت بعد مرد کتابو ورق زد و به صفحه های باقی مونده نگاهی کرد

+اينجوري نمیشه، امتحانت چه روزیه؟

-دقيقا یه هفته ديگه 

+خوبه، وقت کافی داریم..این صفحه هایی که علامت میزنمو برای فردا بخون خودمم میام برات توضیحشون ميدم. 

بقیه روزای هفته به همین صورت گذشت، هری هر روز یه سری صفحه رو علامت ميزد،نایل اونارو میخوند و دوباره روز بعدش هری کامل براش توضیح میداد. 

دیگه مثل روز اول نایل معذب نبود و خیلی راحت با هری حرف میزد، اصلا هری یه توانایی خاصی توی جذب کردن آدما داشت و با شوخیایی که بعضی وقتا وسط درس میکرد خنده های نایلو درمیاورد.

اینکارش باعث شده بود پسر بدجوری روش کراش بزنه. 

+خب نایل فقط این سه صفحه مونده که فردا برات توضیح میدم و انتظار دارم توی امتحانت نمره خوبی بگیری.

پسر سرشو بالا پایین کرد، چون میدونست با چیزایی که هری بهش یاد داده حتما نمره ی بالایی میگیره.

+پس فعلا خدافظ تا فردا. 

مرد از جاش بلند شد و سمت در رفت ولی وقتی دستگیره رو گرفت توی دستش نایل صداش کرد:

-ه...هری؟

چرخید سمت پسر که دقيقا پشت سرش ایستاده بود و قیافه ناراحتشو دید

+چیزی شده نایل؟

پسر با خجالت سرشو به چپ و راست تکون داد، راستش از رفتن هری ناراحت بود، چون میدونست فردا اخرین روزیه که اون مردو میبینه.

هری با دیدن صورت سرخ شده و قیافه بانمک پسر دلش یه جوری شد،

گوشه لباسشو کشید تا پسر بهش نزدیکتر بشه، خم شد و آروم گونه ی داغشو بوسید

پسر چشاشو محکم روی هم فشار داد اون لبا خیلی گرم داشتن گونه شو میبوسیدن، نایل بیشتر میخواست اما خجالت میکشید حرکت اضافه ایی بزنه پس از جاش تکون نخورد و سعی کرد از خوشحالی جیغ نکشه.

هری به بینی پسر ضربه ایی زد

+واسه فردا خوب بخونیا.

بعد از رفتن مرد نایل دستشو روی جای بوسه ایی که هری بهش داده بود کشید،دیگه تحمل نکرد و بلند داد کشید 

-اون منو بوسیدددددددد

با ذوق توی اتاقش بالا و پایین میپرید و هی جمله شو تکرار میکرد

-اون منو بوسید.

چند دقیقه ایی به همین صورت گذشت نایل سعی میکرد بیخیال این موضوع بشه که فردا هریو برای آخرین بار میبینه. 

کل شب توی تختش تکون میخورد و خوابش نمیومد هروقتم یکم چشاش سنگین میشد هریو میدید که..

روز بعدش کسل بود چون اصلا خوب نخوابیده بود

با شنیدن صدای در گفت :

-بیا تو.

مادرش بود، درو باز کرد 

"نایل ما داریم میریم بیرون ميخوای باهامون بیای؟

-نه مامان درس دارم. هری قراره بیاد

"باشه، پس زیاد شلوغ نکن و اگه گشنت شد غذا توی يخچال هست.

چند دقيقه بعد از خالی شدن خونه زنگ در به صدا درومد، حتما هری بود.

نایل درو باز کرد، هری اينبارم اون پیرهن سفیدشو پوشیده بود و طبق عادت دوتا از دکمه هاشو باز گذاشته بودو آستیناشو تا کرده بود، شلوار مشکی راسته ایی که پوشیده بود کاملا با پیرهنش هماهنگ بود.

-سلام 

مرد اومد داخل و نگاهی به اطراف کرد

+سلام....

کسی جواب نداد 

+انگار بجز تو کس دیگه ایی خونه نیستش.

پسر سرشو تکون داد

-ن..نه..تنهاییم.

+باشه. بریم بالا.

نایل هریو برد توی اتاقش و درسو شروع کردن، بخاطر اتفاق دیروز نایل همش صورتش قرمز میشد و نمیتونست روی درس تمرکز کنه. 

همينطوري از هری خوشش میومد و حالا که اونو بوسیده بود دیگه نمیتونست مردو از ذهنش بیرون کنه. 

زیر چشمی دیدش میزد و هیکلشو تحسين میکرد به نظرش اون زیادی پرفکت بود. 

دستاش خیلی جذاب بودن و نایل از همون روز اول عاشقشون شده بود یه رینگ جذاب نقره ایی و ساده توی انگشت وسطش بود 

نفس عمیقی کشید و دستشو گذاشت روی دست هری.

مرد سرشو آورد بالا و نگاش کرد

+چیزی شده؟

پسر با من من و تاخیر جواب داد:

-م..میشه یکم استراحت کنیم؟

هری متعجب ابروهاشو برد بالا

+باشه..ایرادی نداره.

نایل توی دلش به خودش فحش داد چون نزدیک بود اعتراف کنه.

+نایل انگار حالت خوب نیس.

پسر سرشو تکون داد 

-نه...خ..خوبم...بریم... ب...بقيه درسو بخونیم

هری دستشو گرفت توی دست خودش 

+منو نگاه کن

نایل سرشو بیشتر انداخت پایین

+گفتم منو نگا کن.

-نه..

+پسر لجباز 

هری گفت و صورت پسرو چرخوند سمت خودش، نایل سریع چشاشو بست تا باهاش چشم تو چشم نشه.

قبلش تند تند ميزد 

+چشاتو باز کن

-نمیخوام 

+باشه 

مرد خم شد و پیشونیشو روی پیشونی داغ پسر گذاشت 

آروم با انگشت صورتشو نوازش میکرد و نایل جرعت نداشت چشماشو باز کنه.

-هری..؟

+جونم؟

-ا...الان ما داریم چیکار میکنیم؟

هری سرشو عميقتر به سر نایل فشار داد

+تورو نمیدونم ولی من دارم کسیو که دوسش دارمو لمس میکنم.

نایل سرخ شد 

-...ی....یعنی...؟

+آره نایل.

هری گفت و لبای گیلاسی پسرو بین لبای خودش گیر انداخت 

پسر شوکه ناله ایی کرد و بازوی هریو چنگ انداخت.

مرد لباشو محکم تر بوسید و باعث شد نایل چشاشو ببنده و همراهیش کنه.

هری سر پسرو بیشتر سمت خودش کشید تا بوسه عمیقی بهش بده. 

نایل نفس کوچیکی گرفت و لب پایینی مردو توی دهن خودش برد و خیسش کرد 

هری زبونشو روی لبای نایل کشید 

+هممم...تو خیلی خوشمزه ایی. 

از هم جدا شدن نایل سرشو انداخت پایین و انگشتاشو بازی داد، باورش نمیشد اون بوسه حقیقت داشته باشه.

انگشتای هری زیر چونشو نوازش کردن 

+چیزی شده نایلر؟ خوشت نیومد؟

پسر با بغض نگاش کرد سرشو به چپ و راست تکون داد ولی حرفی نزد، فقط خودشو توی بغل مرد پرت کرد.

دستای هری کمر لرزونشو نوازش میکرد 

و اون توی سینه هری قایم شده بودو هق هق میکرد.

+ششش...چرا گریه میکنی؟ 

پسر فین فینی کرد

-نميدونم. 

هری با مهربونی اشکاشو پاک کرد و دوباره بوسیدش 

-تو خیلی خوبی.

نایل بخاطر اینکه توی پوزیشن بدی بودن کمرش درد گرفته بود، از روی صندلی خودش بلند شد و روی پاهای هری نشست.

دستاشو توی موهای مرد فرو برد و با ناراحتی ساختگی بهش نگاه کرد

+کیتن..

هری تحمل نکرد دستاشو دور کمر پسر گذاشت و لباشو بوسید.

نایل که به خواستش رسیده بود با خوشحالی لب هریو مکید 

هری اولین کسی بود که میبوسیدش، براش یه تجربه تازه و لذت بخش بود.

ناخواسته شروع کرد به تکون دادن باسنش 

هری ازش جدا شد و آهی کشید 

+نکن بچه.

نایل سرعتشو بیشتر کرد

-من بچه نیستم.

میدونست کاری که میکنه عواقب خوبی نداره ولی بازم انجامش میداد

+نایلر....هممم

هری سرشو به صندلی تیکه داد و اه غليظي کشید، حتما تحریک شده بود.

-خوشت میاد؟

مرد با چشای نیمه باز نگاش کرد

+ تو یه یذره بچه داری منو هورنی میکنی، بعد میپرسی خوشت میاد؟

نایل نیشخندی زد و باسنشو بیشتر به دیک هری فشار داد داشت تغییر سایزشو حس میکرد

-من بچه نیستم،کم مونده 18 سالم تموم بشه.

+خودت اینو خواستی نایلر..

هری زیر رونشو گرفت و از جاش بلند شد

نایل پاهاشو دور کمر هری حلقه کرد و لباشو بوسید

وقتی حس کرد روی تخته ازش جدا شد 

هری پسرو بین دیوار و بدنش زندانی کرد و روی پاهاش نشست ولی حواسش بود کل ورزنشو روی رونای پسر نندازه.

روش خم شد و بوسیدش 

نایل دستاشو دور گردن هری انداخت و همراهیش کرد 

زبون داغ هری روی لباشو لیس میزد و اجازه ورود میخواست، نایل دهنشو باز کرد و اجازه داد هری زبونشو به بازی بگیره.

همه اینا برای نایل زیادی بود و هورنیش کرده بودن وقتی دست هریو زیر تیشترش و مستقیم روی پوستش حس کرد ناله خفه ایی تو دهن هری کرد 

دستش بالا تر میرفت و نیپلشو لمس میکرد. 

خودشو از هری جدا کرد و بین نفس زدناش گفت:

-ه....هری...من...خجالت... میکشم

+از چی؟

-از تو..

هری دستشو روی لب خیس پسر کشید

+پس برای همین وقتی بهت گفتم هورنیم نکن گوش ندادی؟

-و...ولی فک نمیکردم جدی شه.

+خجالت نداره تا هر جاکه تو اجازه بدی میریم جلو

نایل اوهومی گفت و اجازه داد هری به کارش برسه، مرد خیلی حرفه ایی گردن ضریف پسرو میبوسید و گاز میگرفت، دستاش با دقت آروم لبه های تیشرت پسرو سمت بالا کشیدن و چند ثانیه بعد نایل با بالاتنه لخت توی دید هری بود. با خجالت سرشو انداخت پایین

هری دستی به بدن پسر کشید و نایل فقط با صورت سرخ سعی کرد دستشو از روی بدنش بزنه کنار 

+وای شکمت چقد نرمه.

نایل دست هریو چسبید 

-چون یکم تپل شدم.

هری لپای پسرو چلوند 

+خیلیم خوبه

خم شد و از ترقوه هاش شروع کرد نایل آهی کشید و سعی کرد آروم باشه لبای هری روی پوستش حرکت میکردن و همه جاشو میبوسیدن

-اههه...هممم

دستاشو توی موهای مرد فرو برد و بهشون چنگ زد

هری نیپل کوچولوی پسرو با دست لمس کرد و فشار ریزی بهش داد

-اخخخ

سریع اون نیپلو توی دهنش خیس کرد و روش زبون کشید 

نایل سرشو به دیوار تکیه داد و موهای هریو بیشتر توی مشتش فشار داد

-اههه 

هری هر دوتا نیپلشو تا جایی که میشد مکید و خیس کرد

نایل سرشو آورد پایین و نگاهشون کرد مطمئن بود جاشون کبود میشه 

+میخوای کمک کنی پیرهنمو دربيارم؟ 

-اوهوم.

نایل دکمه های اون لباسو باز کرد و با دیدن بدن هری دهنش باز شد 

روی شکم و سینش کلی تتو داشت و شکمشم سیکس پک بود

-ویییی

آروم دستی به عضله های محکم هری کشید و اون تتوی پروانه رو لمس کرد

+خوشت اومده؟

-آره خیلی خفنه، دردت نیومد اينو زدنی؟

هری به قیافه خنگش خندید

+زیاد نه.

پیرهنشو درآورد و پسرو توی بغلش کشید

چندتا بوسه توی موهاش زد

روی تخت درازش کرد و دیکشو خیلی ریز لمس کرد 

-اههههه

کارشو ادامه داد تا پسر بیشتر ناله کنه

-ه...هریییی

آروم شلوارک پسرو از پاش بیرون کشید و روی صورتش خم شد تا لباشو ببوسه.

نایل پاهاشو دور کمر هری حلقه کرد و گذاشت مرد هرجوری که دوس داره ببوستش

هری اومد پایین تر و پایین تر

به باکسر پسر رسید، بلند شد 

کمربندشو باز کرد و شلوار خودشم درآورد 

ضربه ایی به رونای سفید نایل زد

+تو خیلی خاصی.

آروم یه گوشه از رونشو مکید تا براش مارک بذاره 

-اههههه 

وقتی کارش تموم شد به شاهاکار خودش نگاهی کرد و باکسر پسرو از پاش بيرون کشید. 

نایل میخواست دیکشو کاور کنه ولی دستای هری سریعتر بودن

+نچ..نچ.. تو کاریت نباشه، گفتم خجالت نداریم.

پسر اوهومی گفت و دستای هریو روی دیکش حس میکرد که دارن یه هندجابو شروع میکنن

-اهههه

دست گرم هری روی دیکش لیز میخورد و دلشو یه جوری میکرد

اهی کشید و دستشو انداخت دور گردن هری تا ببوستش، با ولع زبونشو کشید توی دهنش و ساکش زد

+همممم

گرما و لذتی که هری بهش میداد دیوونه کننده بود 

+پسر خوشمزه.

هری گردنشو بوسید و دست از هندجاب دادن برداشت.

با دقت دستی به رینگ کوچولوی پسر کشید و ناله هاشو درآورد 

+اینجوری نمیشه، لوبی چیزی نداری؟

نایل سرشو تکون داد

-چرا دارم. برای مصرف شخصیه ولی خب اونجاس

به کشو اشاره کرد، هری بلند شد و بسته لوبو برداشت.

برگشت پیش پسر و لباشو بوسید

-اههه

یکم از اون مایع سردو به رینگش زد و نایل هیسی کشید 

هری کل بدن نایل رو نوازش کرد و خشن تر از دفعه های قبلی بوسیدش، 

پسر ازش جدا شد و نفس زنون گفت:

-ه...هری...من...دفعه.. اولمه..

+حواسم بهت هس. 

-درد داره؟

+نه زیاد. میخوای دستمو بگیری؟ 

نایل سرشو بالا و پایین کرد و دست هریو روی سینش فشار داد 

هری با دقت انگشت خیسشو توی رینگ پسر فرستاد 

-اخخخخ

نایل بخاطر درد کمرشو کشید سمت بالا و دست هریو چنگ زد

+تحمل کن الان لذت میبری.

یکم صبر کرد و آروم انگشتشو تکون داد

-ایییی 

+خودتو شل کن

نایل اوهومی گفت و سعی کرد عضله هاشو منقبض نکنه.

هری با دقت توی پسر ضربه میزد تا رینگش از حالت اولیه دور شه

-ل....لعنتییی

درد عجیبیو داشت حس میکرد اما خیلی شدید نبود 

-اهههه...هز...منو..ب...ببوس

مرد خم شد و لبای پسرو خیس کرد

+کوچولوی خوشمزه 

هری چند دقیقه ایی به کارش ادامه داد و وقتی مطمئن شد پسر آمادس انگشت بعدیشم اضافه کرد

-ش....شت

نایل دست هریو محکم به خودش فشار داد تا گریه نکنه.

چشاشو بسته بود و منتظر بود دردش تموم شه

+خوبی؟

-آ....اهههه....آره...

مرد با ملایمت انگشتاشو تکون میداد و قیچی میزد

دیگه درد اولیه رو حس نمیکرد و کم کم داشت لذت میبرد.

-اهههه...

دست هریو ول کرد و اجازه داد اون انگشتا به فاکش بدن

-همممم...

هری وقتی متوجه شد نایل داره لذت میبره آروم انگشت بعدیشم اضافه کرد.

پسر سرشو به بالش فشار داد و اخی گفت

-ف....فاک..

هری دهنشو چسبید

+پسر بیتربیت 

نایل با چشای نیمه باز نگاش کرد و مرد ضربه هاشو ادامه داد

پسر نفسای عمیق میکشید و بعضی وقتا ناله از بین لباش خارج میشد

-اههههه

هری انقد کارشو ادامه داد که پسرو آورد روی لبه 

دستشو بیرون کشید 

 به رینگ نبض دار نایل نگاه کرد

باکسرشو درآورد و دیکشو با لوب خیس کرد، آروم یکم به رینگ پسر فشار آورد 

نایل دستشو چسبید و مظلوم نگاش کرد

-حواست بهم باشه.

+هست خوشگلم.

بخش کوچیکی از دیکشو توی رینگ پسر فرستاد 

-ایییییی

خم شد و دستاشو قفل دستای خودش کرد، 

دیکشو بیرون کشید و دوباره حجم بیشتریو توی رینگش فرستاد

-اههههه

کارشو با دقت تکرار تا جایی که کل دیکش توی پسر جا شد.

زیر باسنشو گرفت و یکم بلندش کرد

+پاهاتو بنداز دور کمرم

نایل حرفشو گوش کرد و هری ضربه های ارومشو شروع کرد

-هیییحححح

با ملایمت دیکشو جابجا میکرد و پسر از لذت آه میکشید

+دوسش داری؟

-اهههه.....آره..

دوباره نایل داشت چیزیو حس میکرد که تا حالا نکرده بود دیک هری رینگشو قلقلک ميداد و باعث میشد فقط بخواد ناله کنه.

-اههههه...

وقتی یکم سرعت ضربه ها بیشتر شد مچ دست هریو چنگ زد

-هممم...

سعی میکرد چشاشو باز نگه داره به هری نگاه کرد که سرش یکم سمت عقب خم شده بود و دونه های عرق صورت و تتو هاشو خیس کرده بودن 

-ه...هزززز

 هری خودشم بخاطر تنگی رینگ نایل دلش داشت ضعف ميرفت 

+هممم

-اههههه

هر لحظه شدت ضربه ها بیشتر میشد و نایل مچ دست هریو فشار میداد

-آهههه...م...میشه...ی...یکم..ا...آرومتر بزنی؟

هری نفس عمیقی کشید و ضربه هاشو یواشتر کرد پسر آهی کشید و دستاشو آزاد کنار بدنش گذاشت

+حالا بیشترش کنم؟

-ا...آره.. 

هری موهاشو عقب زد و دوباره با سرعت کمرشو تکون داد

دیک خیسش با دیواره های پسر تماس پیدا میکرد و باعث میشید جفتشون ناله کنن

+...همممم

-آهههه...

ضربه بعدیو روی نقطه حساسش زد، نایل پتورو چنگ زد و اه عمیقی کشید

-آههه...ه...همونجا... 

هری مستقیما اون نقطه رو هدف گرفت و پسر شروع کرد به جیغ زدن 

-هیییحححح

-ه....هرییی..

-آهههه

مرد با یه دست شروع کرد به لمس کردن دیک نایل، پسر فقط پتورو چنگ میزد و بلند ناله میکرد تا خودشو خالی کنه.

-ه...هری

نایل اسمشو صدا کرد و توی دست مرد اومد

پاهاش شل شدن و خسته چشاشو بست

-همممم 

هری ضربه هاشو ادامه میداد تا خودشم به اوج برسه 

+فاک...

نایل حس کرد یه چیزی توی رینگش خالی شد هیسی کشید و به مرد نگاه کرد که کارش تموم شده بود.

یکم صبر کرد تا از اوج بیاد پایین، 

دیکشو بیرون کشید و به رینگ قرمز نایل که ازش کام بیرون میریخت نگاه کرد.

بی حوصله دراز کشید و نایلو بغل کرد

+چطور بود؟

-عالی..

+مثل خودت

موهای خیس عرقشو نوازش میکرد، به دوش آبگرم نیاز داشتن

نایل خودشو بیشتر توی بغل هری جا کرد

+امتحان فرداتو کامل میشیا. 

-میشم.

هری پتو رو برداشت و روی خودشون کشید

+یه درصد مامانت بیاد مارو اینجوری ببینه.

-بهش میگم به دوس پسرم سلام کن.

+دیوونه.

نایل خندید،سرشو روی سینه هری گذاشت تا به ضربان قلبش گوش کنه و از نوازش شدن لذت ببره.

کم کم چشاشون سنگین شد و هردوتا به خواب عمیقی فرو رفتن.

_______________

دفعه بعدی نایل تاپ مینوسممم اگه اینسری زیاد جالب نشد چون سه بار نوشتم گوشيم ایراد داشت سيو نشد اعصابم خورد شد-_-

حرفی نظری انتقادی بود ناشناس بگيد

https://t.me/BiChatBot?start=sc-354777-ylIzGNB

Report Page