EMMANUEL

EMMANUEL

Quake ,Drake , Noyan

Part 4



نگاهش رو توی سالن چرخوند و با چشمهای ریز شده به رقصنده هایی که پاهای نحیفشون رو به دور میله ها میپیچیدن خیره شد.

با وجود شیوع بیماری ای که به تازگی وارد کشور شده بود، حدس میزد که به مرور میزان میهمانی ها کمتر بشه.

_ ببخشید که منتظرتون گذاشتم.

با صدای هوسوک اخم پر رنگ تری کرد و جواب داد:

_به موقع اومدی!

جی‌ته که تمام مدت با لبخند مرموزی به تهیونگ خیره شده بود با کنجکاوی گفت:

_ خب تهیونگ، این روزها چیکار میکنی؟

تهیونگ با لبخند شرابش رو سر کشید و ابروهاش رو بالا انداخت:

_ همون کار های همیشگی...به عنوان یه رابط قرارداد ها رو جوش میدم.

مکثی کرد و با صدای رسایی ادامه داد:

_ البته اینبار بهترین فروشنده ی ممکن رو بهتون معرفی کردم.

آقای کانگ با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت:

_ ممنونم ازت تهیونگ، هنوزم توی چرب زبونی ماهری.

_ امروز بهم خبر دادن اون کیم هانبین عوضی داره حالش بهتر میشه.

با شنیدن این اسم قلب تهیونگ توی سینه‌ش فرو ریخت، نفسش رو توی سینه‌ش حبس کرد و در سکوت گوش داد.

_ هانبین؟ اون بدبخت هنوز زنده‌ست؟ فکر میکردم با اون اوردوزی که کرد چیزی ازش نمونده باشه.

جی ته نگاهش رو بین افراد دور میز چرخوند و با ایستادنش روی تهیونگ جواب داد:

_ آه چیزی به مرگش نمونده وارثی هم که نداره، بی صبرانه منتظر شنیدن خبر مرگشم.

هوسوک نگاهی به چشمهای بی حس تهیونگ انداخت و با مخاطب قرار دادنش گفت:

_ خب مستر کیم مایلیم بدونیم، قیمت پایه برای قرار داد چیه؟

تهیونگ چند ثانیه ای بدون جواب بهش خیره شد، رفتار های هوسوک در نرمال ترین حالت ممکن هم عجیب به نظر میرسید، تک سرفه ای کرد و یکی از ابروهاش رو بالا انداخت:

_ مایلین قبل از صحبت در مورد قرارداد کمی بازی کنیم آقایون؟

جی‌ته که مطمئنا از پیشنهاد تهیونگ راضی بود با نیشخندی جواب داد:

_ من خیلی وقته تو رو ندیدم تهیونگ، فکر کنم یه بازی برای شروع گفت و گومون خوب باشه!

آقای کانگ هم سرش رو به تایید تکون داد و خواست چیزی بگه که با صدای آروم و لطیف پسرانه ای که لهجه ای غلیظ و اسپانیایی داشت، حرفش رو توی دهانش خفه کرد.

_ بدون من بازی میکنید؟

تهیونگ سرش رو بلند کرد تا با صاحب صدا رو برو شه، اما بلند کردن سرش با قفل شدن نگاهش توی مردمک هایی که با لنز های اقیانوسی رنگش پوشیده شده بود یکی شد.

پسر که با لبخند کجی به چشمهای کشیده ی تهیونگ زل زده بود، دستهاش رو به آرامی روی شونه ی جی‌ته کشید و به‌ گردنش رسوند:

_ نمیخواستی به من بگی عزیزم؟

جی‌ته که باز هم از لمس دستهای نامزدش مست شده بود سرش رو بلند کرد و بوسه ای از لبهاش گرفت.

_ افسونگر من تو اگه جلوی من بشینی من قطعا به چشمهات میبازم.

هوسوک که نگاه مات شده ی تهیونگ رو زیر نظر داشت با خنده گفت:

_ خب امانوئل اتفاقا بودنت نیاز بود.

امانوئل صندلی کنار جی‌ته رو عقب کشید و با لبخندی رو به تهیونگ کرد:

_ من افتخار آشنایی با شما رو نداشتم سینیور!

تهیونگ بدون اینکه اختیاری روی نگاه حریصانه‌ش داشته باشه به قفسه ی برهنه ی سینه‌ش که از یقه ی باز پیراهنش دیده میشد زل زد و نگاهش رو بالا تر کشید، موهای بلوند و بلندش با لنز های آبی رنگ توی چشمهای دلرباش، به معنای واقعی کلمه افسونگر بودنش رو به رخ میکشید.

_ تهیونگ هستم، کیم تهیونگ.


**** 



خب یه سلام دوباره، توی این سه پارت قبلی که آپ شد خیلیاتون گفتین که متوجه چیزی نمیشید.

با این حال اکثر بچه ها متوجه داستان شده بودن.

اما خب، چون داستان کمی پیچیده شروع شده من بهتون حق میدم که گیج شده باشید.

میدونم اکثر فیک ها ایو ها و داستانهایی که خوندین شروع ساده و روانی داشتن.

اما من و خواهرم با این وجود تصمیم گرفتیم داستانی رو آپ کنیم که کمی ذهن ریدر رو درگیر کنه.

همونطور که فهمیدین هر پارت که جلوتر میریم، اتفاقات براتون شفاف تر میشن، پس کمی صبر کنید تا به روابط پی ببرید.

ایو ها معمولا داستان های ساده ای دارن و یکی از دلایلی که ما تصمیم گرفتیم این ایده رو تبدیل به ایو کنیم، این بود که یک ایو در سبکی جدید منتشر کنیم.

تعداد پارتها قرار نیست خیلی طولانی بشه و داستان در حین پیچیده به نظر رسیدن، ساده هم هست.

مثل سریالی که گنگ شروع میشه و در ادامه تیکه هاش مثل قطعات پازل کنار هم چیده میشه این ایو هم کم کم به تکامل میرسه.

پس فکر کنید دارید یه سریال میبینید، باهاش باشید سناریو هاتون رو بگید و حدس هاتون رو بزنید تا کم کم به جواب برسیم.

مرسی از همتون -کوئیک-


Report Page