Drivers license

Drivers license

btshyungs


با صدای روشن شدن ماشین، نفس عمیقی کشید و فرمون رو با دو دستش محکم گرفت.

کمی توی جاش جا به جا شد و پاش رو به آرومی روی پدال گاز فشرد.

بعد از گذشتِ یک هفته از گرفتن گواهینامه ی رانندگیش، این اولین بار بود که سوار ماشینش میشد.

هیجان و دلشوره ی خاصی داشت و حس جدیدی رو تجربه میکرد.

با حرکت کردن ماشین، با خیال راحت به پشتیِ صندلیش تکیه داد و به رانندگی اش ادامه داد.

بدون توجه به مقصدش، فقط میروند و کم کم اجازه میداد افکارش بهش هجوم بیارن.

` Namjoon

هفته ی پیش گواهینامه ام رو گرفتم. 

همونی که ما همیشه راجبش حرف میزدیم.

یادته؟

تو خیلی براش هیجان زده بودی و هرچه زودتر میخواستی روزی برسه که بتونم با ماشین خودم تا خونه ات برونم.

و حالا، بلاخره به چیزی که میخواستیم رسیدم.

دارم در اطراف شهر رانندگی میکنم.

اما… بدون تو.

میخواستی اولین باری که سوار ماشینم میشم رو ببینی.

اما… ندیدی.

حالا تو پیش کس دیگه ایی هستی.

با اینکه بیخیالت شدم، چطور میتونم شخص دیگه ایی رو دوست داشته باشم، یا بزارم بجای تو اون اولین تجربه ی رانندگی ام رو ببینه؟

یادته وقتی مجبورم کردی برم و گواهینامه ام رو بگیرم؟ اما الان کجایی..

دیگه نمیتونم بیشتر از این تصور کنم که قراره بقیه ی عمرم رو بدون تو چطور سپری میکنم. 

بدون تو نمیتونم زندگی نرمالی داشته باشم، حتی اگه سعی در انکارش داشته باشم.

دلم برات تنگ شده؛ این حرف رو به همه گفتم به جز تو.. 

همه خسته شدن از بس فکر و ذکرم تو بودی، اما خودت کنارم نبودی..

یه جورایی احساس تاسف میکنم، اونا نمیتونن من رو درک کنن. 

ولی مطمعنم کسی هیچوقت نمیتونه بهتر از من تورو بشناسه یا دوستت داشته باشه.

دارم به سمت خونه ات رانندگی میکنم، همون مسیری که همیشه دلت میخواست با ماشینم بیایم.

دلم برات تنگ شده، و میخوام غرورمو زیر پا بزارم، اره.. دارم به سمت خونه ات میرونم.

اما وقتی بهت فکر میکنم، یاد اخرین دعوامون و اخرین حرفت میوفتم..

تو بهم گفتی که تا ابد قراره تنهایی از جاهایی که ما قبلا میرفتیم رد بشم.

اما با این وجود، هنوز شدیداً دوستت دارم.

چراغ قرمز، ماشین های سفید و سر و صدا.

همه این ها تورو به یادم میاره..

توی ترافیک و سر و صدای ماشین ها، صدای خنده ات به یادم اومد..

میدونم همه چیز تموم شده، اما من دارم به سمت خونه ات میرونم.


Report Page