Dream

Dream

#Bahar

چشم هاش رو به سختی باز کرد‌. 

یادش نمیومد کِی وارد همچین جای تاریک و سردی شده بود! 

سعی کرد دسته خشک شده اش رو حرکتی بده‌. و تخته چوبی روبه روش رو به کناری حل داد. 

با حمله پرتوهای شدید نور به سمتش چشم هاش رو به روی هم فشرد و دستش رو روز چشمهاش سایبان قرار داد. 

چندین بار پلک زد تا ذرات زرد رنگ محو بشن. 

باد به آرومی میوزید و صورتش رو نوازش می کرد‌. 

با دیدن منظره سرسبز اطرافش لبخندی مهمون لب هاش شد. 

 نفس عمیقی کشید و قفسه سینه اش رو از عطر چمن ها که قطرات کریستالی بارون به رویشون نشسته بود، پر کرد. 

قدمی به جلو برداش و گذاشت چمن های خیس پاهای برهنش رو قلقلک بده. 

رنگین کمان به زیبای بر روی آسمون نقاشی شده بود و فضای اطرافش رو به فضایی رویایی تبدیل کرده بود‌ 

دست هاش رو باز کرد و کم کم به قدم هاش سرعت داد و به سمت تک درختی که در اون مکان وجود داشت؛ شروع به دویدن کرد‌. 

باد در بین موهای نعنایی رنگش به رقص در اومده بود و هرگاه تره ای از موهایش رو به سمتی حرکت میداد. 

سرعت قدم هاش با رسیدن به اون درخت تنومند، به آرومی رنگ باخت و در آخر متوقف شد. 

محوه دیدن صحنه زیبایی که روبه روش در حال شکل گرفتن بود، شد. گلبرگ های صورتی رنگی با نسیم بهاری همراه شده بود و به دور پسر، که مانند فرشته ای در زیر درخت به خواب رفته بود؛ می رقصید‌. 

کمی در صورت فرشته گونه پسر دقیق شد؛ مژه های بلندش بر روی پوست سفیدش سایه انداخته بود بینی خوشتراش 

و متناسب با صورتش و لب های باریکِ صورتی رنگ از پسر چهره نفس گیره ساخته بود. 

تصاویر اطرافش به آرومی درحال رنگ باختن بودند. دستش رو به دوی چشم هاش کشید تا دیدش بهتر بشه اما تنها محو و محو تر شد تا جایی که در سیاهی مطلق فرو رفت و اون رو از رویای شیرینش خارج کرد‌.


T.me/Purple_BTS

Report Page