Dream

Dream

@bts_land🕸

یعنی در جایی از این دنیا معشوقش دوباره متولد شده؟؟؟

یعنی همه چیزو به یاد داره؟؟؟؟

چطور میتونه اونو پیدا کنه؟؟؟؟؟

این درد اون بی دلیل بود

یعنی جانگ داره این درد رو تحمل میکنه؟؟؟؟

خدایه من...

دستاشو به دستگیره ی در رسوند و به سختی اونو باز کرد

میتونست دوباره از طلسم اون جادوگر استفاده کنه...

حتی اگر پای جونش در میون بود برای درد معشوقش هم که شده باید اینکارو میکرد

آخرین باری که این درد رو چشیده بود تقریبا صدسال پیش بود

اون موقع هم اون درد خودش نبود ودرد معشوقش بود...

جانگ...یعنی زنده ای

سینه خیز به سمت کتاب خونه رفت

لحظه ای از دردش کم نشده بود...

خودشو بالا کشید وبه جعبه ی چوبی رسوند

اونو کشید

جعبه رو زمین افتاد و تمام محتواش پخش زمین شد...

دست برد و کیسه ای رو برداشت

توی کیسه پر بود از برگ های تازه...

برگ هایی که هیچوقت خشک نمیشدند...

برگ هایی که از جان اون ساخته شده بودند

شاید اگر اون موقع اینهاروداشت الان جانگ زنده بود

البته الان هم زنده ست چون دوباره متولد شده...

درحالت عادی باید یکی از اون هارو به کسی که مشکلی داشت میخوروند

ولی نمیدونست که جانگ کجاست...

خودشو سمت شومینه کشوند،از جادوگر شنیده بود اینطوری هم اثر میکنه،

صدایی با درد توی سرش پیچید...


که بریده بریده اسمش رو صدا میزد

+ته.....یو.....نگ

چشمانش گرد شدند

برگ از دستش رها شد

برگ به محض حس کردن حرارت پودر شد

و اثر اون درد وحشتناک از بدن اون از بین رفت

یعنی حال جانگ خوبه؟؟ 

میدونست روی سلامتیش تاثیر میزاره ولی حالا جانگ از هرچیزی توی دنیاش ،براش مهم تر بود

حتی جونش...

خیلی صبر کرده بود...

حالا دیگه وقت عمل بود...

باید جانگو پیدا میکرد

جانگ کجایی؟؟؟؟

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

جانگ خودش رو به درمیکوبید ولی در باز نمیشد

نفساش به شماره افتاده بودن

پخش زمین سرد شد

در حالی که به خودش میپیچید و اشک از چشمانش جاری بود دستاشو رو قلبش گذاشت

و بریده بریده زمزمه کرد

+ته.... یو....نگ....

لحظه ای نگذشته بود که درد در بدنش متوقف شد وبعدش سیاهی دنیاش رو فرا گرفت...

(بقیش برای فردا)

Report Page