فاجعه تامین!

فاجعه تامین!

جامعه نو


شورای سردبیری: آیا سلطه ویروس کرونا بر تصمیمات فردی و عمومی ما ماندگار خواهد بود و به شکل‌گیری تعادل‌های تازه‌ای در حیات زیستی - مادی و معنوی ما منجر میشود؟ این شاید مهمترین پرسشی باشد که در مقابل شهروندان و دربرابر دولتها ، به مثابه سازمان جمعی شهروندان ، ظاهر شده و پاسخ میطلبد. پرسشی که تعیین میکند ساکنان کره خاک در آینده با چه شرایط و خصایلی وارد رابطه خود با آدمیان دیگر، ابزار تولید و مبادله شوند و حتی چگونه بیندیشند و احساسات خود را سامان دهند .


هنوز برای پاسخ دادن به این پرسش در ابعاد مختلف زود است و هرچند بسیاری از اهل نظر در باره جهان پساکرونا احکام شدید و کلی با مضمون تغییر نگاه بشر به زندگی و مرگ ، تغییر روابط اجتماعی، وحتی نظم متفاوت جهانی صادر کرده‌اند ، اما حداقل به دلیل آنکه برای تحول همه ابعاد حیات بشری در اثر یک عامل مسلط واحد نمیتوان هم سمت وسو و هم سرعت ،شتاب، و کیفیت یکسان در نظر گرفت، خوب است در صدور حکم احتیاط به خرج دهیم . متاسفانه میل به جلب توجه به یافته های فردی ، گاهی سبب بزرگنمایی‌های مضر به حال روح و‌روان جامعه میشود . ترساندن مردم در باره اینکه گسترش خودخواهی و

نفع‌پرستی و دیگرهراسی اثر محتوم و ماندگار بلای کرونا است البته افسانه بی‌پایه اشباح و ارواح خبیثه نیست، اما قطعیتی هم ندارد.


با این حال برخی نتایج شیوع بیماری وتصمیمات احتیاطی رفع و پیشگیری آن را میتوان قطعی دانست و حتی سرعت و میزان این تاثیرات را هم تعریف کیفی دقیق کرد و هم ابزار کافی برای کمی سازی این نتایج و تاثیرها در اختیارداشت. مثلا هنوز نمیتوان درباره تاثیر این بیماری و اجبار بشر برای زندگی با آن در آینده بر عیارهای اخلاقی بشر سخن گفت، اما میتوان با دقت کافی تاثیر آن را بر ابعاد مادی زندگی، برمیزان تولید ملی ، بر نرخ اشتغال کشوری، بردرامد اشخاص ، بر افلاس و ورشکستگی واحدها، و حتی بر میزان کالری دریافتی روزانه اقشار مختلف سنجید و اندازه گرفت و عدد داد. درست است که تحول در این متغیرها بر روح و روان ورفتار جامعه تاثیر میگذارد ، اما واقع آن است که حتی این متغیرهای قابل اندازه گیری نیز هنوز تعیین تکلیف نشده‌اند چراکه میزان اجبار جامعه در همزیستی با ویروس کرونا هنوز مشخص نیست : آیا دوماه دیگر اثری از آن نیست؟ آیا فصلی است؟ مثل آنفلوآنزا است یا وبا؟ دارویش کشف میشود؟ ...


با وجود این عدم قطعیت‌ها ، وجوهی از تاثیرات آن به سرعت آشکار شده اند. آشکارترین این وجوه ، از دست رفتن مشاغل دستمزدبگیران به عنوان نخستین ضرورت تداوم حیات مادی است؛ مشکل مادی قابل لمس، و دارای اثر فوری از لحظه اعلام تعطیل‌کار به دستمزدبگیران یکباره آغاز میشود و با گذشت کمتر از یک روز تاثیر خود را براعضای خانواده آنها میگذارد: کاهش امکانات مادی ، و خزش ترس و ناامیدی به زیر پوست واحد مهم سازنده جامعه. بعد از احتمال مرگ، بیکاری مهم ترین تاثیرمخرب کرونا بر زندگی آدمیان است. البته‌مرگ‌ها نادر و اتفاقی، امابیکاری همه‌گیرو قطعی است. ترس مشترکی در میان طبقه فرودست در اقصای جهان است؛ کارگر جنرال موتورز درایالات متحده ، با دستمزد بگیر موسسه خدماتی در ایران در این حس کاملا شریکند. هر دو میتوانند یکشبه به منطقه بیکاران پرتاب شوند. اخیرا محاسبه شده که کاهش حجم اقتصاد با سرعت فعلی میتواند هفته ای ۳/۳میلیون شغل را در ایالات متحده محوکند. در ایران البته به علت نالایقی سازمان اداری و بیخیالی ابدی دولتها امکان چنین محاسبات سریعی وجود ندارد ، اما قرائن و مجموعه اخبار به ما میگوید نرخ رشد بیکاری درحال افزایش نسبتا سریع است . سازمان بین المللی کار از کاهش یک میلیارد شعل سخن گفته است(که البته اندکی مبالغه به نظر میرسد). معنای این عدد برای ایران که یک درصد جمعیت دنیا را دارد از دست رفتن ده میلیون شغل است. بدون مبالغه میتوان گفت در زمینه اشتغال فاجعه ای در راه است. قطعا یکی از دلایلی که دولت ایران را بین انتخاب کنترل بیماری با هدف ریشه کنی آن و حذف زودتر محدودیتهای مربوط به مشاغل مردد و مذبذب ساخته ، توصیه های کارشناسانی است که فکر میکنندتداوم تعطیلی موقت واحدها آنها را به تعطیل دائم و اخراج کارکنان دچار میکند.


کشور ما از نظر اشتعال و حمایت از دستمزد بگیران ویژگیها و امتیازاتی دارد: ساختار تامینی پرسابقه ای دارد که بخش عمده ای از دستمزدبگیران را پوشش میدهد و ما را در ردیف ملتهای متوسط از نظر ساختار تامینی قرار میدهد. سازمان تامین اجتماعی صندوقی است متعلق به کارفرمایان و کارگران و قاعدتا حلال مشکلاتی از قبیل ضربه کرونایی ، که البته منابع آن توسط دولتها به غارت رفته و به یک نهاد دست‌آموزدولتهای ناکاردان کجدست و یک نظام سیاسی بی‌اعتقاد به شئون تامینی و غارتگر منابع درمسیر تحکیم استبداد از طریق شکل دادن به مافیای حکومتی تبدیل شده است.


ویژگی دوم ان است که جامعه ایران مطالبات خود از سازمانهای عمومی اجتماعی و دولتهای چنبره زده بر دیگر منابع ملی را شناسایی کرده و جماعت نسبتا طلبکاری است؛ بی‌تفاوت نیست، از کنار نابود شدن زندگی سایرشهروندان به خاطر عدم دسترسیها به راحتی نمیگذرد، و اگر حقوق سیاسی و اجتماعی خود را در ابعادی مانند حق تعیین سرنوشت ، آزادی عقیده و بیان از دست داده است، در زمینه حقوق معاش بیخبر از احوال دنیا نیست. نتیجه آنکه دولتها نمیتوانند جامعه را به راحتی در امواج بلا رها کنند و با توجیهات کلاسیک خود درمورد علت نازل شدن بلایا(بی‌اعتقادی مردم، بیحجابی خانمها، اختلاط زن ومرد،...) از رویارویی با مطالبات بگریزند .

اما حتی اگر میتوان یقه حکومت را در عبور از امواج این بحران رها نکرد و وظایف آن را در مقابلش قرار داد، باید دید حکومت فعلی امکان واقعی پاسخگویی به الزامات اجتماعی ناشی از بحران اشتغال ناشی از کرونا را دارد یا خیر. واقعیت این است که به شکل نسبی، این امکان ناچیز است. ایالات متحده در اولین گام حمایتی خود در برابر کرونا حدود ۲۲۰۰ میلیارد دلار به حمایت از جمعیت و واحدهای اقتصادی اختصاص داد. گام اول دولت ایران در این مسیر چیزی حدود ۶میلیارد دلار به صورت اعتبار ریالی و یک میلیارد یورو از حساب ذخیره ارزی است . ارقامی غیر قابل مقایسه برای دو دولت که یکی میتواند با انتشار پول قوی خود بخشی از هزینه نهایی حمایت از مردمش را به دوش جهان بیندازد، و دولت دیگر که نه پول قوی دارد، نه ارتباط تجاری مثمر با جهان ، نه منابع انباشته کافی ، و نه مدیریت مناسب بر انباشته عمومی. با این حال باید از حکومت انتظار حمایت از کارگران ، نخستین قربانیان کرونا ، را داشته باشیم. در تازه ترین ارزیابی از وخامت اوضاع گروه دستمزد بگیر، ۳۴ درصد از پاسخگویان یک نظر سنجی در زمینه میزان تاب‌آوری اقتصادی ایرانیان گفته اند که از هم اکنون دچار مشکل اقتصادی شده اند و ۳۵ درصد هم گفته اند که شاید بتوانند یک یا دو ماه را بدون مشکل بگذرانند؛ درواقع ۷۰ در صد جامعه نیاز به کمک فوری دارند.


به دلایل مختلف نمیتوان انتظار داشت این کمک از طریق کارفرمایان تامین شود. بسیاری از آنان خودشان نیاز به حمایت مالی دارند ، هرچند ممکن است در زندگی شخصی تاب‌آوری طولانی داشته باشند . حکومت، تنها محل رجوع واقعی برای حل این مشکل است. راهکاری که این حکومت معمولا بدان میرسد را قبلا شرح داده ایم. قرض گرفتن از آینده اقتصاد ، در قالب منابع‌بانک‌مرکزی . معنی ساده اش چاپ پول است که یعنی بحران را در زمان طولانی تر بر سر دستمزدبگیران نازل کنیم تا بتوانند تحمل کنند!


این یادداشت آماده انتشار شد که خبر رسید حداقل دستمزد سال ۹۹ مشخص شده با افزایش ۲۱ درصدی . کم است، حداقل براساس نرخ تورم . در باره آن میشود بعدا حرف زد . امروز سخن بر سر بیکاران بود و نه کسانی که در ماههای آینده آنقدر سعادتمندند که حداقل شغلی خواهند داشت!

Report Page