Dentist

Dentist

@liberteNovels

محیط سرد دندون پزشکی بعد از کلاس های گرم و خسته کننده ی دانشگاه، حس خوبی بهش می داد.

به صندلی تیکه داد و چند لحظه چشم هاش رو بست تا شاید زمان زودتر بگذره و دوباره مثل هر دوشنبه، دکتر مین با اون لبخند اروم و مهربونش ملاقات کنه.


وقتی مادرش گفت که باید به وضع دندون هاش سر و سامون بده، جونگکوک تمام راه ها رو امتحان کرد که از زیرش فرار کنه ولی خب موفق نشد.

روزی که برای اولین بار دکتر مین یونگی رو دید، شبیه کسی بود که تمام اموالش رو دزدیدن و الان بدبخت ترینه.

جلسه اول توی دندون پزشکی صرف توضیح های دکتر راجع به اینکه قرار نیست زیر یه سری جسم ریز فلزی بمیره، شد! از اون به بعد کار هر دوشنبه اش سر زدن به دکتر بود.


《اقای جئون، نوبت شماست! 》


قلب پسر با سرعت شروع به تپیدن کرد و خودش خوب می دونست که علت بی قراری قلبش، ترس و استرسش از دندون پزشک نیست... در واقع علتش خود دندون پزشکه.


کوله مشکی رنگش رو روی یکی از صندلی های چرمی گذاشت، سمت دکتر رفت و دستش رو فشرد. 


《 از دیدنتون خوشحالم اقای دکتر! 》 


یونگی "منم همینطور" ی زیر لب گفت و به سمت صندلی که جونگکوک قرار بود روش بشینه اشاره کرد. دکتر واقعا از دیدن اون پسر خوشحال بود و این حس رو اغلب با رفتار خوب پسر و چیزی به اسم عادت توجیح می کرد.

دکتر نور رو روی دهن بیمارش تنظیم کرد و بعد دستکش هاش رو پوشید. 


《 قالب ها که اذیتت نمیکنن جئون؟ 》


پسر سر تکون داد.

چیزی که همیشه یونگی رو متعجب می کرد نگاه خیره جونگکوک بهش بود.

اون چشم های درشت و کیوت بدون اینکه حتی پلک بزنن تمام مدت تصویر یونگی رو ضبط می کردن و این باعث میشد دکتر از زیر ماسک لبخند بزنه. بعضی اوقات کارش رو متوقف می کرد و چند ثانیه به چشم های پسر که رازی رو مخفی می کردن، خیره می شد. 

دکتر انگشتش رو پشت کش ماسک انداخت و اون رو از صورت جدا کرد. لبخند کوتاهی زد و گفت: 《خب ... فکر کنم لازم نباشه هفته بعد بیای... دیگه مشکلی نیست. 》


همون لحظه جسم کوچیک فلزی که دستش بود روی سینه جونگکوک افتاد. 

دکتر جلو رفت تا اون رو برداره و سر جاش بذاره، منتها قرار گرفتن صورت هاشون مقابل هم کار رو برای جونگکوک سخت تر کرد. 

با خودش فکر کرد این اخرین فرصتیه که دارم، پس چرا که نه؟ و اینطور بود که سرش رو بلند کرد و لب های گرمش رو روی لب های دکتر گذاشت.


یونگی سرش رو پس کشید و متعجب پرسید: 《 هی پسر داری چه غلطی میکنی؟! 》

《دارم کسی که عاشقشم رو میبوسم... 》 

دکتر دست هاش رو دو طرف صورت پسر گذاشت و صورتش رو نزدیک کرد.

《 اوه.. که اینطور! ادامه بده... 》


لطفا مراقب سلامتی‌تون باشید، چه روحی چه جسمی. امیدوارم بلا و دردی سرتون نیاد و اتفاقات خوب براتون بیفته. منتظر نتظراتتون با هشتگ dentisit هستم💕

Report Page