Dead

Dead



 Genre:Fantasy|Mystery|Fiction|Romance|Smut

Couple: Jungkook & y.n

Channel: @BtssFanFic Writer:@kobarmy

Part: 5




حوالی ظهر بود و جیمین مشتاشو روی در اتاق ا.ت و تهیونگ فرود می آورد: "تهیونگگگگ...تهیونگگگگگ!"

تهیونگ به سختی چشماشو باز کرد و تلو تلو خوران سمت در رفت: "چته سر صُبی؟"

درو که باز کرد جیمین با ظاهر آشفته جلوش پدیدار شد: "نمی‌بینی اون داره عر می‌زنه؟"

تهیونگ با اشاره ی دست جیمین سمت ا‌.ت برگشت،ا.ت در حالی که با چشای بسته سرشو چپ و راست می‌کرد و اشکاشو روی بالشت فرود می‌آورد، زیر لب زمزمه می‌کرد: "نمیخوام...نمیخوام"

تهیونگ بهت زده به ا.ت نگاه می‌کرد تا اینکه جیمین تهیونگو کنار زد و خودشو به ا.ت رسوند: "ا.ت!..بیدار شو...فقط خوابه همین"

چند تا ضربه آروم به صورتش کافی بود تا ا.ت رو از خواب بیدار کنه

ا.ت به محض دیدن جیمین خودشو از تو بغل جیمین انداخت زمین و با وحشت گفت: "گمشو"

جیمین از ظاهر ا.ت تشخیص می‌داد که خوب نیست و تاثیرات خوابشه: "آروم...نگا کن منو،من جیمینم!"

ا.ت نفس عمیق کشید و با چشمای اشکی زانوهاشو جمع کرد: "تنهام میذارین؟"

جیمین نگاه تاسف باری به تهیونگ انداخت و اشاره کرد که برن.درک می‌کرد و تا حدودی میدونست این کابوسا به خاطر خاطرات بدشن،خاطراتی که هیچکس حتی نامجون ازشون خبر نداشت!

***

یونگی: "چرا تنهاش گذاشتین؟"

و خواست بره که نامجون جلوشو گرفت: "غر نزن پیشش...بزا دلش گرم باشه حداقل مارو داره"

تهیونگ: "مارو داره؟دیروز بودی ببینی چی می‌گفت؟"

نامجون سوالی نگاه کرد و تهیونگ نگاهشو بی جواب نذاشت: "گفت نمی‌دونم حتی از کجا اومدین و چطوری پیشتونم!گفت من چجوری آدمیم که خونواده ندارم!نامجون تو فک کردی به این بگی حافظتو از دست دادی دس بر می‌داره؟حقم داره والا...همه چی تو ذهنش مثل یه پازل بهم ریختس...صبح می‌دونی چی اونجوری بهم ریختش؟چی باعث کابوسش شد؟..فک کردی اولین بارشه داره این حرفو تو خواب می‌زنه؟"

نامجون دستی تو موهاش کشید: "تو می‌گی چیکار کنم؟"

جیمین دهن باز کرد که چیزی بگه ولی با دیدن یونگی و ا.ت توی چارچوب در بیخیال شد

ا.ت پوکر فیس سلام داد و به دیوار تکیه داد: "کاری داشتین؟"

یونگی دستشو رو شونه ی ا.ت انداخت و با انرژی که ازش بعید بود داد زد: "می‌ریم ساحللللل!"

ا.ت لبخند تصنعی زد: "زشته من برم ساحل...اونم با اون لباس لختیا!"

و دست یونگی رو از رو شونش پایین انداخت.

یونگی ولی این بار هردو دستشو از پشت دور ا.ت پیچید: "عهههه ضد حال نزن جوجه...بریم دیگه امروز آفتابیه هااا"

ا.ت ابرو بالا انداخت و با همون لحن یونگی گفت: "با اون لباس دیروزیا میاماااا"

یونگی پفف کلافه ای کشید: "بااااوشه حالا،شما برو حاضر شو بنده ام میبرمت"

ا.ت پر ذوق برگشت سمت یونگی و گونشو بوس آبداری کرد: "دوست دارمممم"

و دویید سمت اتاق خودش‌

جونگکوک گوشیشو خاموش کرد و انداخت رو میز: "چقد حرف می‌زنه!"

جیمین دستاشو پشت سرش قفل کرد و به پشتیه کاناپه تکیه داد: "تو گوش نکن منزوی"

جونگکوک ابروهاش رو بالا برد: "چطوری گوشامو فیلتر کنم؟"

جیمین بلند شد و پشت جونگگوک ایستاد.هدفون جونگکوکو از رو گردنش بالا برد: "به این می‌گن هدفون و به این اهنگا که بیس چاری تو گوشت پلین می‌گن راک،نه تنها صدارو فیلتر نمی‌کنه بلکه کر میکنه آدمو.میتونی استفاده کنی پسرِ غُد"

و هدفونو رو گوشای جونگکوک ول کرد که گوشی های هدفون با شدت رو گوش جونگکوک فرود اومد و "آخ" جونگکوکو بالا برد

***

ا.ت: "تهههه صب کن"

و خودش رو به تهیونگ رسوند: "بیا باهام عکس بگیر"

تهیونگ نگاه عاقل اندر صفیحانه ای به ا.ت انداخت

ا.ت این بار با ژست کیوتی خواهش کرد: "توروخدااا!"

تهیونگ کلاه آفتاب گیرشو روی سرش تنظیم کرد و دستشو روش گذاشت که ا.ت از کنار بهش چسبید: "جیمین ببین وقتی بوسش می‌کنم عکس بگیرا"

جیمین اوکی داد و ا.ت پاهاشو بلند کرد تا گونه ی تهیونگو ببوسه.فقط لباش رو مماس لپ تهیونگ نگه داشت و بعد چند لحظه لب زد: "تموم شد؟"

جیمین: "یکی دیگه"

ا.ت این بار محکم و کلّه ی تهیونگو فشار داد تا بوسش محکم تر شه که تهیونگ ابرو بالا انداخت.بعد صدای گرفته شدن عکس ا.ت به حالت قبلیش برگشت و سمت گوشیش که دست جیمین بود دویید: "یِححححح پستش میکنم"

و رو برنامه ادیت عکسش کلیک کرد.

تهیونگ جلو اومد: "که همه فک کنن دوس پسرتم سلیطه؟"

ا.ت بدون سر بلند کردن هوم آرومی گفت: "حالا میخوام تا ماه بعد با تو کات کنم با جیمینی رل بزنم"

جیمین با بهت به ا.ت نگاه کرد: "چی؟"

ا.ت: "منظور این جوری جلوا بدم دیگه...همه فک میکنن وای چه دختری...چقد خوبه که این پسرا بهش پا می‌دن"

جیمین و تهیونگ خندیدن و به حماقت خودش لبخند زد...

Report Page