🔆DASTAN🔆

🔆DASTAN🔆


سک س با زن متاهل حشری


1398/5/12



سلام دوستان آرش(اسم مستعار) هستم داستانی که میخام براتون بگم کاملا واقعیه و مـثل خیلی از دوستان زاییده ذهن و تخیلات نیست..پس لطفا نظرات چرت و پرت ننویسید و هرچیزی که لایق خودتونه...


خب دوستان داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به اولین سکس من که در سال 92 اتفاق افتاد...اون زمان من دانشجو بودم...اول از خودم براتون بگم که قدم 180وزنم 80و قیافه معمولی دارم ولی پسر پرحرارت و داغی ام یعنی کل شهریوریا داغن..

خب بریم سر اصل مطلب....

تابستون 92 بود تقریبا نزدیکای محرم اونزمان فضای مجازی مٍثل الان گسترده نبود مردم فقط لاین و وایبر و نهایتا بیتالک داشتن...ی روز که مثل همیشه داشتم تو بیتالک پرسه میزدم،چشم افتاد به یک ایدی که خانوم بود..پستای قشنگی داشت و طبق معمول که واسه هه کامنت میزاشتم اونجاهم کامنت گذاشتم و رفتم...راستش پستای اون خانوم و عکسش منو به خودش جلب کرده بود و به نوعی تو کفش بودم...اون روز گذشت تا اینکه ایدی لاینشو پیدا کردم و فضولیم گل کرد خلاصه پستاشو که میدیدم چشمم خورد به یه لینک که مال ی گپ بود....وارد گروه ک شدم دیدم بله یک گروه کاملا باحال و همه سن بالا و اهل ...باران شاخ گروهشون بود و به نوعی مادر گروه...یعنی همه دنبال جور کردنش بودن ولی به کسی پا نمیداد....یک زن کاملا داغ و خوش استایل...خلاصه تا چن روزی توی گپ چت میکردم تا بتونم کم کم بهشون نزدیک شم...نزدیک عاشورا شده بود،دوستانی که مشهدی هستن میدونن شله و حلیم تو محرم چقد خاطرخاه داره..ما هر سال صبح عاشوار دیگ داشتیم طبق معمول..خلاصه توی گپ بحث نذری شد که من گفتم دوستان هرکی نذری میخواد بگه که واسش بزارم کنار....باران خونشون نزدیک ما بود از شانس خوب من و عاشق حلیم....خلاصه من سر حلیم کلی بهش اصرار کردم ولی خجالت میکشید بالاخره با اصرارای من قبول کرد که صب بیاد حلیم ببره...روز موعود رسید ادرس دادم بهش رفتم دم در ک بیاد سطلو بدم ببره...گوشیم زنگ خورد رفتم دم در دیدم واستاده..چ زنی بود ی میلف عالی که سنش به 20ساله ها میخورد،قدش 165 و وزن معمولی که از چشاش شهوت میبارید...با پالتوی زرد،موهای بلوند و چکمه های قرمزش سکسی تر شده بود...سلطلو گرفت و برد و این شد باعث شروع دوستی ما....کم کم با هم راحت شده بودیم و چتای گپ به پیوی کشیده شده بود...با من درد و دل میکرد و از مشکلات زندگیش میگفت و ...معلوم بود که خیلی داغه ولی شوهرش بهش نمیتونه برسه...بهم نزدیک تر شده بودیم و صمیمی تر چتای سنگین جاشو داده بودن به عشقم و عزیزم و...دور ازینکه اون 39سالشه و 20،باران راننده بود و توی اموزشگاه رانندگی کار میکرد منم اونزمان امتحان رانندگی داشتم...خلاصه به بهانه اموزش رانندگی اولین قرار رسمیمونو گزاشتیم ...سوار ماشینش که شدم بوی داغ بودنشو حس میکردم و اون عطر سکسی که زده بود..دست دادم و روبوسی کردیم از خنده هاش معلوم بود که کاملا داغه...خلاصه با ماشین دور میزدیم و حرف میزدیم و تو این مدت سینه هاشو میمالوندم و کصشو از رو شلوار مالش میدادم داغ داغ بود و سیخ...اونروز واسه ناهار رفتیم کبابی و گذشت...چن وقت به همین منوال گذشت و من شده بودم عشق و شوهر باران و آس گروه،تو این مدت چن وقت دیگه با هم رفتیم بیرون و چن باری واسم تو ماشین ساک زد...به قول خودش قسطاشو اینطوری به من میداد...ی بارم که داشتیم از هم لب میگرفتیم دخترش مارو تو بغل هم دید ولی خب دخترش پایه بود...هردومون بهم وابسته شده بودیم و فقط دنبال مکان بودیم.....از غذا بابا و مامان اسمشون واسه حج دراومده بود و رفتن مکه و همه چی واسه سکسمون درس شده بود..فقط مونده بود که داداش کوچیکم خونه نباشه...خلاصه روز موعود فرا رسید و قرار گزاشتیم صب زود بیاد خونمون منم شب قبلش رفته بودم حموم و کامل تمیز کردم خودمو...صب شد ساعت 9:30 دیدم کسی در میزنه...رفتم دم در دیدم باران جونه...با لباس فرمش اومده بود ولی ارایش غلیط که مثل یک عروسش کرده بود...اومدیم تو دست دادیم و بغل کردیم همو...بدنش خیلی داغ بود عطرش کیرمو راس کرده بود،توی راهرو یکم از هم لب گرفتیم و رفتیم داخل،اولش یکم معذب بودیم و با هم حرف میزدیم...دل هردومون میخواس ولی مونده بودیم کی شروع کنه...کم کم رفتم کنارش نشستمو دست و پاشو مالش میدادم چشاش خمار شده بود..یهو از لپم گاز گرفت معمول بود کاملا مست شده..کیر منم شق شده بود...بهش گفتم پاشو مانتو شلوارتو و مغنعه تو دربیار راحت باشیم....لباسشو که دراورد وای چی میدیدم ی گلوله برف با بدنی تراش خورده و سینه های75 که آرزوی هر پسریه...ست قرمز و موهای بلوندش و ارایش غلیظش سکسی ترش کرده بود...

شروع کردیم به لب گرفتن ...طعم لبش سیری نداشت اومدم پایین تر و شروع کردم به میک زدن گردنش.صورتش قرمز شده بود و بدنش داغ معلوم بود حسابی مست شده....رفتم سراغ سینه هاش سوتینشو باز کردم وای خدا چی میدیدم دوتا پرتق

ال مث برف و نرم با نوک قهوه ای که مثل سینه های یه دختر بچه بود...مثل وشیا شروع کردم به خوردنشون و میک زدنشون..اونقدم خوردمشون که سینه هاش قرمز و سفت شده بودن.بارانم دیگه تو حال خودش نبود به خودش میپیچید سرمو به سینه هاش فشار میداد میگف:بخورررررررر،بخورررر عشقمممممم اااااااهههههه اوممممم،همش مالههههه خودتههههه بخوررررر نفسمممممم،بخووووووووووور آااااااااااااااااارششششششششششش جوووونممم اخخخخخخخخ وایییییییییییی،از رو سینه هاش بلندشدم اونم دستشو گزاش رو کیرم که داشت شورتمو پاره میکرد...کلفتی و داغیشو که حس کرد و ترسید...کیرم بلند نیس زیاد ولی خیلی کلفته و داغ جوری که دخترا آرزوشو دارن...خلاصه کیرمو دراورد ی جوووووون بلند گفت و کرد تو دهنش...تو ساک زدن خیلی حرفه ای بود...خایه هامو قشنگ میک میزد کیرمو تا ته تو حلقش میکرد...قربون صدقه کیرم میرفت...وایییی جوووونم قربووووونتتت برممممممم منننننن خوشبحالللللل من که همچیییین کیریییی دااااارم.....تو منووووو جرررر میدییییییی،کووووووون و کصصصصصصصم در اختیار تویییه...روی کیرم زبون میکشید و سر زبونشو تو نوک کیرمو میکرد و میک میزد....دیگه داشتم میومدم موهاشو گرفتم سرشو فشار دادم و محکم تو دهنش تلمبه میزدم بهش گفتم دارم میام ابمو کجا بریزم،گفت:میخواممم ابببببب عشقموووو میخواااااااممم،داغیششو میخوووووووووووام اههههههههه منم محکم تلمبه زدم و یه اهه کشیدم و همشو تو دهنش خالی کردمممممممم...باران تا قطره اخرشو میک زد و خورد...دوسه دقیقه ای گذشت،دیدم هنوز سیر نشده و داره با کیرم بازی میکنه....کوصصصش حسابی خیسسس شده بود و دلش کییییییر میخواااست بقول خودش داشت داربست میزد و کیرمو دوباره اماده سکس میکرد....بعد چن دقیقه کیرم دوباره سیخ شد یکم از هم لب گرفتیم...بار که داغ شده بود کیییرمووو گرفت حالت داگی استایل به خودش گرفت کیرمووو گزاشت روییی کصثششش...کصصصص خیلیییی داغ و لیییز بود.....دوسه بار کیرمو رو رو خط کصش کشیدم دیدم میگه یالااااااااااااا بکنننننننننننن...بکننننننننننکه دیووونم کردییییییییییی...کییر میخوووام آرششششش کیییر عشقمو میخووووووام اههههههه جرممممممممم بدهههههههه لامصببب پارررم کنننننننننننن....کیرمو با اب کصش خیس کردم و فرستادم تو،کص مث ی اتش فشان داغ بووود..داشتم کصش باران شاخ گپو که همه دنبالش بودنو میکردم...از سینه هاش گرفته بودم و تو کصش تلمبه میزدم...صدای تلمبه ها خونه رو پر کرده بود...._ااااااوووف جوووووووووون چ کصییییییی داریییییی عشقممممممممم اههههه چ داغههههههههه و نرمهههههههه اووممممممممم

باران:بکنننننننن آررررررررررش بکککککککککن که خوب میکنننننننننننی اههههههه جرمممممممم بدددده،آخخخخخ قربووووووون کیییییرت برممممم مننننن تا هروقتتتتتتتتت کههههههه بخواااااای کص و کونمممممم مال تویه آررررررشم.......وااییییییییییییی ده دقیقه ای تو کصش تلمبه زدم و گفتم ابمو کجا بریزم با ناله گففف برییییزم تو کوصمممم عشقممممم میخوووامممم آبتت تو کللللللللل بدنمممممم باشههههههه...قرص خورده بود...ابمو تو کوصش خالی کردم یه اههههههههههه بلند کشید و برگشتتتتتتت کیرمو تو دهنش گزاشت تا اخر ابمو کشید...اخرم کیرم رو بوسید و تو بغلم دراز کشید.....ازم تشکر کرد و گفت این بهترین سکسم بود و اینکه خیلی دوستت دارم مرسی ازینکه هستی و .....


نوشته: آرش


🔞 T.me/dastane_0nline 🔞

Report Page